کد خبر: ۱۰۸۹۲
۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۱

اعجاز شهید خادم‌الشریعه در چزابه

هنگامی که تیپ ۲۱ امام رضا (ع) تشکیل شد اولین فرمانده آن محمدمهدی خادم‌الشریعه بود. شاید به جرئت بتوان گفت هم تیپ ۲۱ امام رضا (ع) ویژه بود و هم فرمانده‌اش. او بیش از ۱۹ گردان نیرو داشت.

جمال رستم‌زاده| جنگ که شروع شد همه بر این باور بودند که از ذره‌ذره آب و خاک این سرزمین دفاع کنند و اجازه ندهند حتی یک وجب از آن به‌دست دشمن بیفتد و با سقوط خرمشهر، جنگ باورمان شد و به ضرورت سازمان‌دهی و اجرای تاکتیک‌های کلاسیک پی بردیم و تازه فهمیدیم خراسان بزرگ با آن همه نیرو و امکاناتی که به جبهه‌ها اعزام می‌کند، نمی‌تواند خارج از قالب سازمان و تیپ عمل کند. برای همین تیپ ۲۱ امام رضا (ع) تشکیل شد و اولین فرمانده آن محمدمهدی خادم‌الشریعه بود. شاید به جرئت بتوان گفت هم تیپ ۲۱ امام رضا (ع) ویژه بود و هم فرمانده‌اش.

او بیش از ۱۹ گردان نیرو داشت. او به بیشتر تیپ‌ها و لشکر‌های درگیر در عملیات به‌جز بیت‌المقدس از ارتش تا سپاه، گردان کمکی داده بود و فرماندهی می‌کرد. در همین زمینه گفتگویی با محمدتقی برادر شهید و فخری و مهری خواهران شهید محمدمهدی خادم‌الشریعه اولین فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) و یکی از فاتحان خرمشهر داشتیم.

-از کودکی آقا مهدی برایمان بگویید؟

محمدتقی: محمدمهدی سال ۳۷ درسرخس به‌دنیا آمد. تولد او مصادف با روز جمعه ۲۵ ذی‌القعده، روز دحوالارض بود و شهادتش نیز با روز جمعه ۲۷ رجب، روز مبعث مصادف بود و روز تدفینش هم ۳ شعبان و مصادف با میلاد امام حسین (ع) و روز پاسدار بود که در جوار امام هشتم تدفین شد.

 

اعجازی شهید خادم‌الشریعه در چزابه

 

فخری: هنگامی‌که مادرم او را باردار بود به کربلا رفتیم. پدرم دعا کرد که محمدمهدی از موالیان امام حسین (ع) شود. وقتی هم به دنیا آمد کامش را با خرما باز کردند و، چون جمعه بود نامش را محمدمهدی گذاشتند. وقتی خبر شهادتش را به پدر دادیم خیلی ناراحت شد، اما دعایی که در کربلا کرده بود را به یادشان آوردیم.

-دوره جوانی و تحصیلش چطور گذشت؟

محمدتقی: ما خانواده‌ای مذهبی هستیم. پدربزرگمان روحانی بود و پدرم هم اهل منبر و مسجد بود. وقتی به سن تحصیل رسیدیم راهی مدرسه جامع تعلیمات اسلامی شدیم. برادرم هم همین‌طور بود و بعد از آن به مدرسه علوی رفت و دیپلم گرفت. پدر همیشه ما را پای منبر علما می‌برد. با مرحوم مروارید رابطه خانوادگی داشتیم و پدرم با مرحوم فلسفی و مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی نیز رابطه نزدیکی داشتند، به همین دلیل به‌راحتی از محضر این بزرگان استفاده می‌کردیم. همچنین گاهی ما را خدمت مرحوم واله می‌برد تا از حضور ایشان استفاده کنیم.

مهری: بعضی روز‌ها از صبح همه با هم می‌رفتیم تظاهرات و تا غروب یکی‌یکی برمی‌گشتیم. محمدمهدی را چند بار گرفته بودند که به خیر گذشته بود. 

فخری: محمدمهدی خیلی منظم و شیک‌پوش بود. گاهی چندبار لباس‌هایش را عوض می‌کرد تا به قول خودش لباس‌هایش به هم بیایند. موهایش را که شانه می‌کرد چندین مرتبه پای آینه خودش را برانداز می‌کرد. اتاقش را هم خودش مرتب می‌کرد و دوست داشت دورتادور اتاقش را تزیین کند.

 

اعجازی شهید خادم‌الشریعه در چزابه

 

-چطور وارد جبهه شد؟

محمدتقی: محمدمهدی بعد از گرفتن دیپلم و با پیروزی انقلاب وارد سپاه شد. خانواده ما همه بازاری بودند. طبیعی بود که پدر کمی مخالف رفتن او به جبهه باشد، اما در نهایت فرم‌هایش را امضا کرد. نظم، دقت و مدیریتش باعث شد که صفایی، اولین فرمانده سپاه خراسان او را به‌عنوان مسئول دفتر فرماندهی منصوب کند و او همیشه می‌گفت «این پسر پاک است و مشخص است که شهادت نصیبش می‌شود.» 

مهری: او مربی چتربازی بود. یک‌بار که مادرم محمدمهدی را در تلویزیون دید که نیروهایش را برای آموزش از بالای ارتفاع با چتر به پایین می‌اندازد، به او گفت «چرا بچه‌های مردم را اذیت می‌کنی؟» او در پاسخ به مادرم گفت «این‌کار برای آموزش لازم است تا آنها یاد بگیرند چگونه بپرند.»

-چطور فرمانده تیپ شد؟

محمدتقی: سیدعلی حسینی، فرمانده اطلاعات سپاه خراسان یک شب به منزل ما آمد و موضوع تشکیل تیپ را با مهدی درمیان گذاشت و خواست تا مهدی فرماندهی تیپ را بپذیرد. مهدی خیلی مخالف بود و می‌گفت «من سابقه زیادی در جنگ ندارم و تاکنون فرمانده نبوده‌ام.» در این میان نیز برخی از دوستانش از خوش‌پوشی مهدی ایراد می‌گرفتند و به همین دلیل او را شایسته فرماندهی نمی‌دانستند. محمدمهدی در نهایت با اصرار فرماندهان سپاه اولین فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) شد که ولی‌ا... چراغچی هم جانشین او شد. حسن علیمردانی هم از فرماندهان گردانش بود.

-نقطه عطف فرماندهی‌اش کجا بود؟

محمدتقی: دوره فرماندهی‌اش کوتاه بود. محمدمهدی در مورد چزابه در مصاحبه‌ای گفت «بچه‌ها مانند شیری که از بچه‌هایش محافظت می‌کند، از تنگه دفاع می‌کردند.» امام خمینی (ره) نیز در وصفشان فرمود «کار رزمندگان ما در چزابه در حد اعجاز بود.» و این اعجاز به حول و قوه الهی از بازوان رزمندگان به‌ویژه بچه‌های تیپ ۲۱ امام رضا (ع) به فرماندهی این سردار شهید نمایان شد.

امام خمینی(ره) گفت: کار رزمندگان ما در چزابه در حد اعجاز بود. و این اعجاز با کار بچه‌های تیپ ۲۱ امام رضا (ع) نمایان شد

-خبر شهادت؟

 محمدتقی: روز ۳۱ اردیبهشت مصادف با ۲۷ رجب درحالی‌که روزه بود، می‌گفت «می‌خواهم با دستان پیامبر افطار کنم» و در همان روز هم به شهادت رسید. او همراه شهید نورا... کاظمیان برای سرکشی از خطوط عملیات بیت المقدس (فتح خرمشهر) رفته بودند که هر دوی آنها مورد اصابت خمپاره قرار گرفتند. پیکرش روز سوم خرداد به مشهد رسید. ساعت یک بعدازظهر خبر شهادت مهدی رسید و ساعت ۲ خبر آزادسازی خرمشهر. در آخرین تماسش به مادرم گفته بود بعد از آزادسازی خرمشهر می‌آیم.

مهری: دفعه آخر حال‌وهوای خاصی داشت. وسایلش را جمع کرد و هرچیزی که مربوط به دیگران یا سپاه بود را به برادرم سپرد تا به صاحبانش برگرداند. او می‌گفت «کمتر با من تماس بگیرید. در جبهه که هستم خیلی مایل نیستم وقتم را صرف صحبت با تلفن کنم.»

فخری: وقتی به سردخانه رفتیم، مادرم توان دیدن محمدمهدی را نداشت. من جلو رفتم و صورتش را دیدم که با لب‌هایش سلام می‌کرد. فریاد زدم مهدی سلام می‌کند. وقت تدفینش هم بوی بسیار خوبی می‌داد، رایحه‌ای که تا به حال احساس نکرده بودم.محمدتقی: گفتن خبر شهادت به پدر دشوار بود. موضوع را با میرزا جوادآقای تهرانی و آقای مروارید در میان گذاشتم. قرار شد فردا صبح به منزل ما بیایند. صبح به پدرم گفتم «آنها برای صبحانه به منزل ما می‌آیند.» خبر شهادت را میرزا جوادآقا به پدرم داد و بعد هم دعا کردند، پدر آرام بود و چیزی نگفت.

-ماجرای مدالی که کنار عکس محمدمهدی است، چیست؟

محمدتقی: مدال درجه ۲ فتح است که وقتی آیت‌ا.. خامنه‌ای به رهبری رسیدند به فاتحان خرمشهر دادند. پدرم هم به تهران دعوت شده بود، اما نتوانست برود. بعد از چند روز سردار صفوی و سردار شوشتری به منزل ما آمدند و مدال را آوردند. این تنها چیزی بودکه به‌خاطر مهدی از سپاه گرفتیم. برادرم یک موتور هم داشت که بعد از شهادتش پدرم آن را برای جبهه فرستاد.

 

* این گزارش در شماره ۶۰ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۱۸ تیرماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44