یکی از شهروندان خوشمشرب محله کوشش است؛ اهل سرسبزی و هوای پاک. خودش پیشقدم تامین هوای پاک مشهد شده است و خانواده اش از نخستین همراهانش در این راه هستند.
جعفر طیرانی ۱۴ سالی میشود که ساکن محله کوشش است و بانی حرکت گروه دوچرخهسواران در «سهشنبههای بدون خودرو». دراصل آنچه در ذهن او آمده، «روزهای بدون خودرو» ست که باید جای سهشنبههای بدون خودرو را بگیرد.
او امیدوار است که روزی مردم بهخاطر آلودگی هوا و کمبود فضای سبز در مشهد و رفع زیانهای آن تصمیم بگیرند لااقل مسیرهای شهری را با دوچرخه طی کنند و هریک بهنوبه خود بخشی از سرانه پاکی هوای مشهد را به این حرکت انساندوستانه اختصاص دهند.
همانطور که تاکنون آدمهای زیادی با این حرکت همراه شده و حتی یکبار چند روحانی به این گروه پیوستهاند و مسیری را در صف نخستِ گروه «سهشنبههای بدون خودرو» رکاب زدهاند.
سالهاست که من با دوچرخه در شهر آمدوشد میکنم و با همین دوچرخه نیز همراه خانواده به سفر میروم. شهرهای زیادی از کشور را با دوچرخه رکاب زدهام و خانوادهام نیز همراهم بودهاند.
همیشه میدیدم بسیاری از شهروندان در محلهها افرادی هستند که رکاب میزنند، بنابراین پیشنهاد دادم که در هر منطقه، گروهی تشکیل شود و هر سهشنبه، مسیری اصلی را انتخاب کردیم تا برای فرهنگسازی تردد با دوچرخه رکاب بزنیم.
این طرح که عنوانش از نظر من باید «روزهای بدون خودرو» باشد، اگر اجرایش ادامه یابد، میتواند در ترویج فرهنگ دوچرخهسواری بسیار موثر باشد.
سالهاست که من با دوچرخه در شهر آمدوشد میکنم و با همین دوچرخه نیز همراه خانواده به سفر میروم
چه خوب میشد اگر در مسیر بولوار فرودگاه تا هفتحوض نیز مسیر دوچرخه تعریف میشد تا این مکان زیبا نیز مقصدی بکر باشد برای دوچرخهسوارانی که در احیای هوای پاک مشهد، قرار است سهمی داشته باشند.
این دوچرخهسوار در ادامه صحبتهایش درزمینه فرهنگسازی در دوچرخهسواری میگوید: خودم در این راه پیشقدم شده و سعی کردهام همه کارهایم را با دوچرخه انجام دهم. هر کسی دوستم میشود، توصیه نخستم به او استفاده از دوچرخه است و از این راه، افراد بسیاری را به استفاده از این وسیله نقلیه ترغیب کردهام.
مهمانهایی که در دو هفته گذشته از کره داشتم، فیلمهایی را از مسیرهای دوچرخه در این کشور دراختیار من گذاشتند که در آن، مسیرهای دوچرخه در دو سوی آیلند میانی خیابان که درختکاری شده بود، قرار داشت و این میتواند برای کشور ما هم اجرا شود و مشکلاتی را که در حال حاضر در تعبیه مسیر دوچرخه در پیادهراهها داریم، حل کند.
هفت سال پیش بود؛ جعفرآقا چند درخت کاج را به کوچه هدیه و سعی کرد تاجاییکه میتواند، به آنها رسیدگی کند. او تا چند وقت پیش نمیدانست که شهرداری طرحی دارد برای تخفیف عوارض کسانی که درختی در محله زندگیشان میکارند و آن را زنده نگهمیدارند، اما در همه این سالها سعی میکرد خیلی خوب به این درختان رسیدگی کند.
البته او گلایهای از روند اجرایی این طرح دارد که آن را اینگونه مطرح میکند: «شهرداری بهجای اینکه هر سال بازدیدی از درختان کاشتهشده شهروندان انجام دهد، قانونی گذاشته که برای بهرهمندی شهروندان سبز از تسهیلات تخفیف عوارض، هر سال شهروند باید در سایتی که به این منظور طراحی شده است، ثبتنام کند و زنده بودن درختی را که خودش کاشته است، اطلاع بدهد.
واقعا زیباتر نیست که خود ماموران شهرداری، بازدیدی انجام دهند و زنده بودن درخت و شرایط آن را بررسی کنند تا نیازی به ثبت هرساله زنده ماندن درخت توسط شهروند نباشد؟»
این شهروند سبز محله کوشش پیشنهاد میکند که مجری مسیرهای دوچرخه در شهر حتما خودش هم دوچرخهسوار باشد. او به این موضوع اشاره میکند که در مسیر دوچرخه بولوارفرودگاه، در آن قسمتی که به پل انتهایی میرسد، دوچرخهسوار باید پیاده شود و دوچرخهاش را آن سوی انسداد مسیر بگذارد.
از این مشکلات در بسیاری از مسیرهای دوچرخه سطح شهر وجود دارد. هنوز در بسیاری از خیابانهایی که مسیر دوچرخه در آنها تعریف شده است، دوچرخهسوار فقط میتواند یک مسیر را برود و مسیر برگشتی برای او وجود ندارد. در همان مسیرِ رفت هم کلی مانع بر سر راهش وجود دارد که او را در ادامه راه با مشکل مواجه میکند.
درمجموع میتوان گفت که مسیرهای دوچرخه در شهر برای دوچرخهسواران، خستهکننده و آزاردهنده است و انگار هیچ کارشناسی به هنگام تعریف آنها حضور نداشته است. گاه در جایی که نباید، قطع میشوند یا باریک میشوند یا موانعی در مسیرشان وجود دارد که دوچرخهسواررا از حرکت در آن مسیر بازمیدارد.
من که در شهر با دوچرخه تردد میکنم، میبینم که در بسیاری از مکانهای عمومی مانند بانکها، درمانگاهها و... محلی که دوچرخه را بتوان به آن قفل کرد، وجود ندارد و دوچرخهسوار ناچار میشود دوچرخه را به درخت قفل کند و این به فضای سبز محیط زندگی آسیب میرساند.
من طرحش را هم دادهام که میشود بهجای این لولههای یوشکل که برای موتورها کاربرد بیشتری دارد، یک میله که فضای زیادی را هم اشغال نمیکند، در نزدیکی هر مکان عمومی مانند بانک، بیمه و اداره نصب شود تا بتوان دوچرخههای زیادی را به آن قفل کرد.
«شهرداری باید مشوق و حامی نهادهای عمومی باشد که با نصب میله در مقابل اداره خود، شهروندان دوچرخهسوار را حمایت کنند و از این طریق در فرهنگسازی تردد با دوچرخه در شهر سهیم باشند.
من با بانک ملت محلهمان مذاکره کردم و از مسئولان آن خواستم که برای دوچرخهسواران، میلهای در پیادهرو نصب کنند تا بتوانند دوچرخه خود را به آن قفل کنند. شهرداری نیز میتواند با تشویق به این امر از این قبیل مدیران درخواست کند تا با هزینه خودشان، محلی برای پارک دوچرخه درست کنند و نام خود آن نهاد بر آن مکان پلاک شود.»
این شهروند در ادامه میگوید: چند وقت پیش صاحب یک مغازه بنرنویسی نوشته بود که برای کسانی که با دوچرخه به مغازه او بروند و سفارش بنر بدهند، ۲۰ درصد تخفیف میدهد.
این شهروند محله کوشش با اشاره به اینکه میتوان قطارشهری را نیز به مکانی برای تردد آسان دوچرخهسواران تبدیل کرد، میگوید: در کشورهای سوئیس، سوئد و انگلستان، قطارهای شهری، واگنی برای حمل دوچرخه دارند و دوچرخهسوار با مترو میتواند همراه با دوچرخه خود تردد کند.
حتی میتوان در این راستا ایستگاههای دوچرخه را در تمام ایستگاههای مترو تعبیه کرد تا دوچرخهسواران بتوانند پس از خروج از مترو با دوچرخه مسیری که میخواهند طی کنند، رکاب بزنند.
این شهروند سبز میگوید: من پیشنهادهای بسیاری به شهرداریهای مناطق در زمینه بهبود وضعیت ایستگاهها و مسیرهای دوچرخه دادهام. نمونه این پیشنهادها این بود که در ملکآباد که تنها یک مسیر دوچرخه وجود دارد، سمت حاشیه باغ ملک را به مسیر دوچرخه اختصاص دهند که تنها یک آسفالت ساده میخواهد، اما پاسخ این بود که آن پیادهراه مربوط به آستان قدس است و این امر شدنی نیست.
جعفر طیرانی، شهروند سبز محله کوشش، دقت زیادی در تامین پاکی هوا و سرسبزی زمین دارد و در این زمینه مطالعاتی بر روی نحوه پاکسازی هوا در کشورهای دیگر نیز انجام داده است.
او با اشاره به دستگاهی که شهرداری منطقه ۷ برای رفتوروب زبالهها در پارکها از آن بهرهمند میشود، میگوید: با خروج هوا از مخزن این دستگاه، رفتوروب در پارکها انجام میشود که این قضیه در بوستانهای منطقه ۷ هم اتفاق میافتد.
«من این قضیه را با شهردار منطقه ۷ نیز مطرح کردم و گفتم با رفتوروب به شیوه خروج هوای پرفشار از دستگاه، تنها سبب میشوید که زباله و آلودگیهایی مانند آب دهان و ویروسهایی که بر زمینهای خشک ریخته، در هوا معلق شود و این نهتنها سبب پاکی نمیشود بلکه بیماری برای شهروندان به ارمغان خواهد آورد.
این را هم تاکید کردم که این دستگاه سبب جمعآوری زبالههایی مانند برگ در زمینهای مرطوب میشود تا خاک و... را از زمین بلند نکند. آنها به جای اینکه مشکل را رفع کنند، گفتند زمان اجرای این کار را تغییر میدهیم تا مردم از سروصدای دستگاه که از پیش درباره آن شکایت کرده بودند، شاکی نباشند.»
در محله کوشش یکی از مشکلات بزرگ، تردد خودروهایی است که بهدلیل ترافیک در خیابان امامرضا به کوچههای فرعی پناه میبرند. یکی دیگر از مشکلات، فاصله نزدیک و صدای زیاد هواپیماهاست و مشکل بعدی، وجود و تعدد آنتنهای تلفن همراه است که سرطان را برای اهالی ساکن در این محله به ارمغان آورده است.
این شهروند سبز با اشاره به تردد خودروها و سروصدای مزاحم آنها برای خانوادههای ساکن در محله کوشش میگوید: شاید اگر خیابانها را یک درمیان یکسویه کنند، این مشکل انتقال حجم ترافیکی خیابان امامرضا و کوشش به خیابانهای فرعی این حوالی کاهش یابد.
او توضیح میدهد: صدای هواپیما به اندازه کافی بر روح و روان مردم ساکن در محلههای اطراف فرودگاه تاثیر میگذارد و این تردد بیش از حد خودروها نیز مزید بر علت شده است و همسایهها را آزار میدهد.
همسر این شهروند سبز دو سال پیش در اثر بیماری سرطان فوت شد. او میگوید: این قضیه در این محله فراگیر است. شهروندان ساکن در این محله در جوار دو آنتن تلفن همراه زندگی میکنند. همزمان با بیماری همسرم متوجه ابتلای سه همسایه دیگرمان نیز به این بیماری شدیم.
زوجی که همسایه روبهروییمان بودند، نیز سرطان داشتند که مرد خانواده فوت شد و خانمش هنوز مراحل درمان بیماری را میگذراند. خانمی دیگر نیز در چند منزل آنطرفتر از منزل ما به این بیماری دچار شده است، اما خبری ندارم که در حال حاضر در چه شرایطی بهسر میبرد.
خانمم سال۹۳ درگذشت. هر روز صبح با هم تا هفتحوض با دوچرخه دونفره رکاب میزدیم و برمیگشتیم
«خانمم سال ۹۳ به رحمت ایزدی پیوست. او هر روز صبح همراهم بود و با هم تا هفتحوض با دوچرخه دونفره رکاب میزدیم و برمیگشتیم. ماههای آخر مدام از سردرد گلایه داشت و مدتی گذشت تا فهمیدیم به بیماری سرطان مبتلا شده است.»
زمان فوت همسرم بود که از نصب آنتن همراه اول شکایت کردیم و متوجه شدیم که میزان قدرت این آنتن بیشتر از حد معمول بوده است و پس از شکایت ما مقدار اشعه را به حد استاندارد رساندند که حتی همین حد هم میتواند برای ساکنان در همسایگی دکلهای آنتن تلفنهای همراه اول که هر دو در همسایگی ما نصب است، مشکلساز باشد.
این مشکل تنها به این چند نفر خلاصه نمیشود، زیرا همان زمان فوت همسرم متوجه شدم پسر خانوادهای که دکل در منزل آنها مستقر شده است، سردردهای مزمنی دارد. انگار دکلها هنوز هم قربانی میخواهند و هیچکسی نمیخواهد به داد مردمی برسد که در همسایگی آنها زندگی میکنند.
* این گزارش سه شنبه، ۱۱ آبان ۹۵ در شماره ۲۱۴ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.