نگارخانه بهار عجین بود با خشخش برگهای زرد و نارنجی پاییزی و یک نیمکت چوبی در میانه سالن نگارخانه که درمیان این برگها و ۱۵ تابلوی نقاشی زیبای پاییزی با سبک آبرنگ، حسی زیبا در هنردوستانی ایجاد میکرد که برای تماشای آثار هنری خلقشده آمده بودند.
هر هنرمند یا هنردوستی که به این نگارخانه سرمیزد، دستکم ۴۰ دقیقه در فضای نگارخانه میماند و درنگی در پاییز، این نعمت پر از رنگ خدا میکرد.
الهه عامری، جوان بیستوهفتساله محله کویپلیس، در این نمایشگاه که نخستین نمایشگاه آبرنگ و ششمین نمایشگاه هنری اوست، پاییز را به شیوهای هنرمندانه در این تابلوها به نمایش گذاشته است. خودش میگوید تابلوهای کشیدهشده که برای این نمایشگاه تدارک دیده است، دراصل ۲۵ تابلو بوده، اما بهدلیل قطع بزرگ آنها و کمبود فضای نگارخانه، ۱۰ تابلو به نمایش گذاشته نشده است.
هنرمند جوان ساکن خیابان جمهوریاسلامی با اشاره به اینکه رشته نقاشی ایرانی را در مقطع فوقدیپلم گذرانده و در حال حاضر دانشجوی سال آخر رشته نقاشی عمومی در مقطع کارشناسی است، میگوید: خواهرم در زمان دبیرستان، دوستی داشت که نقاش بود و من با دیدن تابلوهای هنرمندانه او بسیار به نقاشی کشیدن علاقهمند شدم.
سالی که قرار بود رشته تحصیلی ام را انتخاب کنم، خیلی اتفاقی برگهای را دیدم که در حیاط منزلمان افتاده بود. آن برگه آگهی تبلیغات رشتههای هنری هنرستانی بود که رشته نقاشی نیز در بینشان بهچشم میخورد. انگیزه من برای دنبال کردن رشته نقاشی از همانجا قوت گرفت و هدفم مشخص شد.
این هنرمند نقاش با وجود اینکه تا پیش از برپایی نمایشگاه پاییز، پای درس هیچ استادی درزمینه آبرنگ ننشسته و تجربه زیادی در زمینه نقاشی با آن نداشته است، آبرنگ را بهترین سبک برای ترسیم زیباییهای پاییز میداند و میگوید: نخستینبار که با آبرنگ کار کردم، متوجه بیمرز بودن رنگها در این سبک نقاشی شدم و همین موضوع، برایم جذابیت ایجاد کرد.
از همان زمان، ورود به هنرستان نقاشی برای الهه عامری، هدفی جدیتر از پیش بود و با گذشت سالها، آثار او در زمینههای دیگر در پنج نمایشگاه گروهی عرضه شد، اما در سال ۹۳ او عزمش را جزم کرد تا نمایشگاهی انفرادی دایر کند از موضوعی که زیبایی وصفنشدنیاش او را متحیر میکرد.
پاییز همان موضوعی بود که طیف زیبای رنگهایش، الهه را بیشتر راغب کرد تا آن را موضوع نقاشیهایش قرار دهد. بیمرزی رنگهای آبرنگ، بهترین وسوسه بود برای ترسیم این خلقت زیبای خدا.
«همیشه در هنر طیف رنگ زرد را دوست داشتم. پاییز پر بود از طیفهای متنوع این رنگ. دو سال طول کشید تا ۲۵ اثر را برای افتتاح این نمایشگاه آماده کردم. در میانه راه پیشنهادهای دیگری هم داشتم.
مجموعهای نیز برای سازمان میراثفرهنگی، صنایع دستیوگردشگری آماده کردهام و چند کار دیگر، اما ترسیم پاییز برای من بسیار لذتبخش و شیرین بود. حالا با دایر شدن این نمایشگاه وقتی میبینم مخاطبان میآیند و ارتباط خوبی با نقاشیها برقرار میکنند و گاه متوجه گذر زمان نمیشوند، درمییابم این عشق است که کار یک هنرمند را ماندگار میکند یا همان اصطلاع معروف که آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
مخاطبانم دستکم ۴۰ دقیقه در نگارخانه میمانند و این برای من شیرین است و خستگی ناشی از دو سال تلاش را برای کشیدن تابلوها از تنم میرهاند».
مجموعه کاری که برای این نمایشگاه انتخاب کرده است، هرکدام مصداقی از پاییز است.
«باغبیبرگی» عنوانی است که یک شب در مطالعه کتاب شاعر معروف، مهدی اخوانثالث، در ذهنش نشسته است و ارتباط مستقیم این شعر با آثار خودش، آن را به بهترین عنوان برای این نمایشگاه از نظر او تبدیل کرده است؛ «پاییز بهدلیل طیف زیبای رنگهایش، جاذبه خاصی دارد.
من آن زمان که هنوز آثار را ترسیم نکرده بودم، دلم میخواست طیف زرد را کار کنم. بررسی که کردم، دیدم طلوع، طیف زرد دارد و غروب و البته پاییز که تنوع رنگهایش بسیار متحیرکننده است و بسیار بر دل مینشیند.»
ماندگار شدن مخاطبان در نمایشگاهم برای منی که این نمایشگاه نخستین نمایشگاه تخصصی انفرادیام است، لذت دارد. خیلیها وقتی وارد میشوند و تضاد عنوان را با دکور میبینند، از من میپرسند باغ بیبرگیات چرا اینقدر برگ دارد و من توضیح میدهم که این برگها تنها برای این است که حس خوب خودم را از خلقت فصل زیبای پاییز به بازدیدکنندگان منتقل کنم و آنها اینجا یک پاییز واقعی را تجربه کنند.
این برگها تنها برای این است که حس خوب خودم را از خلقت فصل زیبای پاییز به بازدیدکنندگان منتقل کنم
تا پیش از اینکه کارهایم را در این نمایشگاه بهنمایش بگذارم، اصلا آراموقرار نداشتم. نمیدانستم دیگران با «باغبیبرگی» من چطور برخورد میکنند، اما روز افتتاح نمایشگاه، استقبال مردم را که دیدم، همه نگرانیهایم فروکش کرد و از همان شب با خیالی راحت میخوابم.
علاقه مخاطبانم به تابلوها واقعا ارزشمند است و اینکه آنها از کارهایم نمیگذرند و سر هر تابلو درنگی میکنند، خستگی را از من دور میکند.
شب سوم نمایشگاه بود که نخستین اثرم از میان کارهای ارائهشده در این نمایشگاه به فروش رسید. وقتی برگشتم منزل، کلی برای دوری از آن اثر گریه کردم.
من دو سال با این تابلوها زندگی کردم و هرکدام را با عشق کشیدم و آن شب با فروش آن تابلو انگار فرزندم را از من جدا کرده بودند. همان شب خانوادهام بسیار با من صحبت کردند و متوجه شدم از اینکه قرار است تابلوی هنری من، عشقم و حس خوبم را در ترسیم پاییز به خانوادهای منتقل کند، بسیار باید خوشحال باشم و دلگیری از این بابت نداشته باشم.
الهه عامری پس از تجربه شیرین افتتاح این نمایشگاه تصمیم گرفته است سالی چهاربار نمایشگاه دایر کند. او در بیان موضوع نمایشگاه بعدی انفرادیاش که قرار است پیش از نوروز سال جدید برگزار شود، میگوید: قرار است این نمایشگاه مربوط به آثاری درزمینه معرفی میراثفرهنگی و گردشگری باشد که اگر حمایت شوم، حتما آن را برپا خواهم کرد.
این هنرمند در بیان هدفش از نمایشگاه بعدی میگوید: ازآنجاکه خیلیها هنوز آثار فرهنگی و گردشگری شهر خود و کشورشان را نمیشناسند، این نمایشگاه شاید تلنگری باشد برای اینکه مردم به آنچه در شهر و کشورشان از میراث وجود دارد و جزو ثروتهای فرهنگی ماست، توجه بیشتری نشان دهند.
حرف پایانی این هنرمند، تشکری است از همه استادانش که با حضور در نمایشگاهش، دل او را برای برپایی نمایشگاههای بعدی گرم کردند؛ افرادی مانند رشا بهشتی، عبدالوهاب اصغرزاده، شبستری، یاسمین صمدی، دکتر علیرضا کدخدایی و... که بهعقیده او بسیار در دستیابی به این موفقیت، سهیم بودند.
الهه همچنین تشکر میکند از مادرش، خواهر بزرگش و همسرش که در تدارکات این نمایشگاه، بسیار از او حمایت کردند و نیز برادرانش که قوت قلبی بودند برای روزهایی که پیوسته کار میکرد تا آثارش را به نمایشگاه برساند.
* این گزارش سه شنبه، ۱۱ آبان ۹۵ در شماره ۲۱۴ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.