از سال سوم دبستان، ورزش را در رشته ووشو بهطور حرفهای دنبال میکند. زینب عباسزاده متولد سال1384 است و در محله هدایت به دنیا آمده است. خودش میگوید: یکی از خوشبختیهایم این است که پدر و مادرم هر دو درکار ورزش و باشگاهداری بودند. کلاس سوم که ورزش ووشو را در باشگاه محله شروع کردم مادرم توران یعقوبی سرپرست باشگاه بود و مدیریت بخش خانمها را برعهده داشت من هم بیشتر اوقات فراغتم را به همراه مادرم در باشگاه میگذراندم و تمرینات ورزشی ووشو را انجام میدادم.
عبدالله محمدزاده از هشت سالگی کاراته را شروع کرده است. میگوید: خیلی اتفاقی به دنیای کاراته پا گذاشتم و حالا شیفته این ورزشم. برگه تبلیغ کلاسها را روی در خانه زده بودند. آن را به پدر نشان دادم و از او خواستم من را در این کلاسها ثبتنام کند.
عبدالله برخلاف همسن و سالهایش فوتبال و ورزشهای توپی را دوست ندارد. اما ورزشهای رزمی و مبارزهای مورد علاقهاش هستند.
برادرم که سه سال از من بزرگتر است، به ورزش ووشو علاقهمند شده بود اما برای اینکه پدرم ناراحت نشود پنهانی به باشگاه میرفت. من نیز ششساله بودم که همراه برادرم میرفتم. آنجا مجذوب حرکات نرم، هماهنگ و منظم ورزش ووشو شدم. برای مدتی بدون اینکه پدرم متوجه شود باشگاه میرفتیم. اما بالأخره پدرم با دیدن لباسهای رزمی ما در منزل متوجه ماجرا شد. همان شب من و برادرم را صدا کرد و از ما خواست که درباره ورزشی که انجام میدهیم توضیح دهیم. راستش اول کمی ترسیده بودیم. بعد از دقایقی سکوت، برادرم گفت: من و عزیزالله مثل شما قویجثه و تنومند نیستیم که بتوانیم کشتی بگیرم. اما قد و قواره کشیده و چابکی داریم و فرم بدنمان برای ورزشهای رزمی مناسب است.
سراج شکری از سختیها و ناملایمات زندگی اینطور میگوید: بارها شده که به خاطر کار و مسائل اقتصادی زندگی مجبور شدم ورزش را در برههای کنار بگذارم. من به عنوان یک انسان متأهل، مسائل زندگی مشترک را در اولویت قرار دادهام. در مبارزات ما بحث آمادگی جسمانی و نوع تغذیه حرف اول را میزند. گاهی پیش آمده با وجود اینکه حریف خود را به خوبی میشناختم و میدانستم که قطعا در مبارزه با او پیروز میشوم اما به دلیل مسائل اقتصادیای که وجود داشته است از مبارزه انصراف دادهام.
مهدی قرآنیان مداح فقط 15سال دارد اما افتخاراتی که از آن خود کرده است، از 10مدال طلا، نقره و برنز گذشته است. پسربچهای کمحرف و خجالتی که برخلاف ظاهر آرام، مبارزی قهار و سختکوش است و بیشتر حریفهایش را در همان راند اول ناکاوت میکند. مهدی رکورددار شکستن اجسام سخت در سطح کشوری در رده سنی نوجوانان است و چند صباحی میشود که در اردوهای تیم ملی کاراته نوجوانان ایران حضور مستمر دارد.
ابتدای داستان علاقه این خانواده به ورزش، با مادر خانواده شروع میشود و اولین قدم را او برمیدارد. روزی که تصمیم میگیرد با ورزشکارشدن الگویی برای بچههایش باشد! بعد از او اولین نفری که به واسطه مادر به ورزش رزمی علاقهمند میشود، ستاره است.بعد از ستاره، ساناز پا به میدان مبارزه میگذارد آن هم درست در سنی که به قول مادرش دست چپ و راستش را نمیتواند از یکدیگر تشخیص بدهد. سعید هم مثل دو خواهر دیگرش تمرینهایش را در این رشته سخت و پرقدرت شروع میکند و در مسابقات انتخابی استان موفق به کسب مقام اول میشود.درست بعد از ورود سعید به ورزش است که کیسه بوکس وسط خانه را میخرند تا دیگر مجبور نباشند ضربات یکدیگر را تاب بیاورند!
کوروش رفاهی میگوید: یک روز دیدم بچههای کلاس ششمی مدرسه، یک بچه کلاس دومی را میزدند تا خوراکیهایش را از او بگیرند. من هم به کمک این بچه رفتم و نگذاشتم او را اذیت کنند. او دوبار در مسابقات استانی، به طور عمد خودش را بازنده کرده است که علتش را اینگونه بیان میکند: حریفی داشتم که خیلی ضعیف بود اما در عین حال دوست داشت من را ببرد. یک حریف هم از شهرستان محروم به امید قهرمانی پا در مسابقات گذاشته بود. پدرم گفت طوری مبارزه کن که اینها پیروز شوند.