مشهد - صفحه 70

خاطرات سخت مجنون
وقتی پایان جنگ از رادیو اعلام شد، بهت‌زده‌ گوشه‌ای نشسته بودم و به چند متر آن‌ طرف‌تر نگاه می‌کردم که ‌سربازهای عراقی در‌کنار سنگرهای خود قدم می‌زدند.
مجبوریم اختراعاتمان را به عنوان ضایعات بفروشیم!
تاکنون چندین دستگاه تولید کرده‌ایم که می‌تواند کمک بزرگی به بخش صنعت بکند، اما متاسفانه هیچ حمایتی از کارمان نمی‌شود و آنچه می‌سازیم، درنهایت به ضایعات آهن‌فروشی‌ها می‌فروشیم.
خمینی آلمان؛ در جبهه‌های جنوب
جنگ که شد، پدرش تصمیم گرفت او را برای ادامه تحصیل به آلمان بفرستد.آنجامحمد را به نام «خمینی» می‌شناخته‌اند.سه ماه آلمان بود، اما نتوانسته بود خودش را با وضعیت آنجا وفق دهد. برگشت و تا زمان شهادت در جبهه ماند
مرزبانان شهید، جانفدایان خاک وطن
مرز، همه اش نگرانی است، به همین دلیل باشنیدن خبر اعزام محمد به سراوان خیلی نگران شدیم. اما محمد در  این چهارماه خدمتش می‌گفت آنجا امن است.
من دوست «مردی شبیه باران» هستم
«محمود ثابت‌نیا» در پرونده هنری خود سابقه بازیگری، نمایشنامه‌نویسی، عکاسی و فیلم‌نامه‌نویسی را دارد و مقام اول بازیگریِ جشنواره سوره جوان را هم کسب کرده است.
حمزه وحدت، آخرین بازمانده نسل طلایی کشتی بود
شادروان حمزه وحدت تنها کسی بود که در ایران موفق به کسب قهرمانی همزمان در ۲ رشته ورزشی کشتی و ژیمناستیک شد.
ردپای فیل خاکستری در تاریخ کفش مشهد!
کفش ملی که ۵۷ سال پیش چکمه سربازان ارتش شوروی را تأمین می‌کرد، حالا فقط به خاطره‌ای در ذهن دوستدارانش تبدیل شده است و نه حتی کفش پایشان.