اردلان حسینزاده معلولیت مادرزادی دارد و نیمه راست بدنش با کمتوانی عضلانی روبهروست. ساکن محله فارغالتحصیلان است و در کلاس دوازدهم درس میخواند. هفت سال پیش زمانی که کلاس پنجم بود، هیچ علاقهای به ورزش و فعالیتهای اجتماعی از خودش نشان نمیداد. مادرش کنار مشکلات و پیچ و خمهای زندگی، میدانست باید به هر طریقی هست او را وارد اجتماع کند تا بهدلیل معلولیت منزوی نشود.برای همین آنقدر اصرار کرد که بهدلیل پافشاری او اردلان در کلاس شنا ثبتنام کرد. مدتی نگذشت که دو مدال استانی آورد و طعم شیرین این مدالها، شوق پیشرفت را در او برانگیخت بعد با حمایت تمام نشدنی مادرش ورزش را ادامه داد.
شروع سکونت شهروندان در محله فارغالتحصیلان از اواخر دهه۶۰ آغاز شده است. سازندگان با خرید زمینهایی که بیشترکشاورزی و باغ بود، به ساختوساز اقدام کردند. با اینحال، هنوز هم در قسمتهایی از این محله باغهای بزرگ به چشم میخورد که مناظر بسیار زیبایی را رقم زدهاند.
محمد درهشوری، مدیر داخلی خردسرای فردوسی درباره تاریخچه تشکیل این مؤسسه مردمی میگوید: سال84 دکتر محمدجعفر یاحقی که از استادان دانشگاه فردوسی است، در کتابخانه منزلش جلساتی با دوستداران ادبیات و فردوسیشناسان برگزار میکرد. پس از مدتی، خانواده مرحوم دکترحسن شهیدی، مطب دکتر را رایگان در اختیار این افراد گذاشتند تا دفتری رسمی داشته باشند. سال86 هم دکتر مینو منزلش را که مکان فعلی ماست، وقف خردسرا کرد تا بتوانیم فعالیتهایمان را توسعه دهیم.
نمایشگاه نقاشی سبک نگارگری ایرانی با نمایش آثاری از هنرمندان شهر در نگارخانه قلمرو خیال در محله فارغالتحصیلان برگزار شد. این نمایشگاه تخصصی نقاشی سبک اصیل ایرانی با عنوان «آوای سیمرغ» دایر شد. نوید بهنیا مسئول برگزاری این نمایشگاه که خودش از هنرمندان صاحب اثر در این مجموعه نقاشی است میگوید: این نمایشگاه از ۲۶آبان آغاز شده و تا پایان آبان ادامه داشت. ما در این نمایشگاه ۲۴اثر هنری از ۱۹هنرمند مشهدی را به نمایش گذاشتیم.
زینب و فاطمهزهرا دهقان 2خواهر ده و چهاردهساله محله فارغالتحصیلان هستند که در عرصه حفظ کلامالله مجید پا گذاشتهاند. آنها در خانوادهای مذهبی متولد شدهاند، اما هیچوقت پدر و مادرشان آنها را به حفظ قرآن مجبور نکردهاند. علت علاقهمندشدن این خواهران به حفظ آیات الهی، برمیگردد به زمانی که زینب ششساله بوده است.
هرکس حادثهای را تعریف میکند هنوز حرفش تمام نشده دیگری حادثهای بدتر از آن را تعریف میکند که همه آنها داستان سرقت، خفتگیری و ایجاد مزاحمت برای زنان و مردان است. همه مردهای حاضر بی هیچ ابایی میگویند: «این زیرگذر اینقدر ناامن است که ما هم جرئت رد شدن از آن را نداریم چه برسد به خانمها» و مابین هر عبارتی این جمله تکرار میشود: اگر یک پل هوایی بزنند اینقدر مورد تعرض سارقان و اراذل قرار نمیگیریم.
زمان جنگ، وقتی وسیلهای خراب میشد، نیروهای ما با انگیزههای بالایی که داشتند، به جای اینکه دست رو دست بگذارند تا وسیله جدید برسد، اگر امکانات نبود با خلاقیت خودشان آن را تعمیر میکردند که گاهی موجب شگفتی خودمان میشد. به عنوان مثال بیل یک دستگاه گریدر به طور کامل از بین رفته بود و باید از منطقه خارج و به تعمیرگاه میرفت تا درست شود، اما میدانستیم اگر آن را به عقب برگردانیم تا تعمیر شود و مجدد به دست رزمندگان برسد، زمان میبرد، از طرفی در خط به این وسیله احتیاج داشتند، خودم دست به کار شدم، با یک میلگرد و سیم جوش، بیل آن را طوری تعمیر و بازسازی کردیم که تا مدتها استفاده میشد.
مریم مصدقی معتقد است در نقاشی باید ذهن فرد آزاد باشد تا هرآنچه دوست دارد، به تصویر بکشد بنابراین با دادن الگو به کودکان به شدت مخالف است و هیچ وقت در کلاسش این کار را نمیکند. برای همه ساختهها و تصاویر خیالی ذهن کودکان ارزش قائل است و به عنوان مثال نمیخواهد این موضوع در ذهن کودک قرار گیرد که باید گل را حتما در گلدان به تصویر بکشد. اگر کودکان آزاد باشند، به صورت خلاقانه ایدههای جدیدی برای کشیدن گل در غیر از گلدان دارند.