در اوایل دهه80 بیشتر از هزار مترمربع از اراضی شهرک نیروی انتظامی در خیابان تقویه برای ساخت مسجد «الزهرا» در نظرگرفته شد. دراین زمین با همیاری اهالی مبلغ 20میلیون تومان جمعآوری شده و با آن سولهای به مساحت 60مترمربع در زمین مسجد بنا گردید که نماز جماعت هم در آن برگزار میشود.
هیئت «پارچه بافان آذربایجان» را می توان از قدیمی ترین هیئت های شهرستانی دانست که تأسیس آن به حوالی سال های ابتدایی قرن گذشته برمی گردد. زنجیرزنان این هیئت اغلب از تبریزی ها و اسکوییهای مجاور در مشهد بوده اند که در محله جوادیه و در خانه مرحوم محمدعلی خوشقولی معروف به «مشتی» پارچه بافی می کردند. این هیئت که محل جدید اسکان آن در چهارراه خواجه ربیع است، همچنان چراغش به عشق امام حسین(ع) روشن است و پرچمش به مدد امام رضا(ع) برافراشته.
خیابان امام خمینی(ره)95 آخرین خیابان در محله امام خمینی(ره) است که در جوار پایانه انقلاب قرار دارد. این خیابان از سمت ثامنالائمه باز است، اما طرف دیگر آن بنبست و مکانی مناسب برای تعمیرکاران خودرو شده است. مهمترین ویژگی این کوچه اتحاد اهالی آن است که این روزها در مناطق دیگر کمتر به چشم میخورد. ساخت و بهسازی مسجد حضرت رسول(ص) و برگزاری برنامههای مذهبی همه به همت اهالی محل برگزار میشود.
زینالعابدین سراجی یکی از قدیمیترین روضهخوانهای خیابان توس85 بود. خودش در مصاحبه آخرش گفت 88سال دارد و نزدیک به 38سال در محله زرکش زندگی کرده است. اما هنوز آرامش روستای کودکیاش رویین اسفراین را فراموش نکرده است. صدای آقا زینالعابدین هنوز توی گوشم مانده است: روستای ما به شکل پلکانی بود، روستایی در درهای سرسبز که زمستانهای پربرف و سردی داشت و تابستانهای معتدل. در این روستا چهار اصله درخت چنار با قدمتی پانصدساله وجود دارد.او دهساله بود که پدر دستش را گرفت و به مکتبخانه فرستاد:معلم مکتب وقتی قرآن میخواندم تشویقم میکرد و میگفت زینالعابدین صدای خوبی داری. من هم از تعریف میرزا جلو بچهها ذوق میکردم.
نرسیده به انتهای خیابان پیامبر اعظم(ص)23 در سبز رنگ و بزرگی در حاشیه معبر دیده میشود. مثل بسیاری از مساجد دیگر زیرزمین مسجد را که سالها قبل در آن نماز میخواندند تبدیل به آشپزخانه کردهاند. نمای آجری آن ساده است و سر در آن را با چند پرچم رنگی تزیین کردهاند. زمین 1600متری مسجد و مجتمع فرهنگی و اجتماعی حضرت محمد(ص) سال1379 با همت و کمک اهالی و خیران خریداری شده است و با همت ساکنان آجر به آجر بالا رفته و حالا یکی از مساجد فعال در محله امام هادی(ع) است.
«افسر» خیابانی است بابیشاز یککیلومتر در مرکز مشهد؛ جایی بین ایستگاه راه آهن و حرم مطهر رضوی. دقیقترش را اگر میخواهید، اینطور میشود: خیابانی که سه خیابان شهیدهاشمینژاد، آیت الله بهجت و بیهقی را قطع میکند.خیابان افسر از دو طرف بسته است. ته شرقی محله به یک بنبست میرسد؛ در نزدیکیهای کوچه نوغان و ته غربی آن به بنبست دیگری میرسد، نزدیکیهای کوچه حسینباشی. آخرین خانه سمت شرقی یک آپارتمان بزرگ است که در گذشته، خانهای بود معروف به خانه «چهلخانواری». از آن خانههای قدیمی که یک حیاط بزرگ با حوض پرآب وسطش و دورتادورش اتاقهایی بود که توی هرکدام از آنها یک خانواده زندگی میکردند با آشپزخانه و سرویس بهداشتی اشتراکی برای همه.
با خواندهشدن خطبه عقد پیوندی جاودان بین این زوج جوان شکل گرفت اما بخش شنیدنی ماجرا این است که محمد در آن روز حتی حاضر نشد از مرخصی استحقاقیاش استفاده کند، مبادا کار زمین بماند. محمد رفعتی دراین باره میگوید: روز عقدمان، روز شیفتم بود. معمولا روز کاری ما از ساعت هفت صبح امروز تا هفت صبح فرداست و من میدانستم روز عقدم باید در محل کارم حاضر باشم. برای همین روز قبل آرایشگاه سادهای رفته بودم. خانواده هم قرار بود کت و شلوارم را با خودشان بیاورند. وقتی برای گرفتن مرخصی ساعتی نزد مافوقم رفتم و گفتم قرار است در مراسم عقدی که در حرم برگزار میشود حاضر شوم، باور نمیکرد عقد خودم باشد و من سر خدمتم باشم!