از ناصر حالا یک جسم بیحرکت درازکشیده باقیمانده و یک ذهن خالی و راکد، کودکی که فریبا ۱۴سال است برایش مادری میکند. میگوید: دیشب که با هزار بدبختی کشانکشان تا دم در بردمش و توی تاکسی گذاشتمش، بغضم ترکید. تا بیمارستان با خودم میگفتم خدایا یا من را ببر یا این را. این مسیر طولانی از آخر قلعهساختمان تا بیمارستان قائم(عج) و هزینهای که هر ماه باید بابت این مسیر پرداخت کند، چیزی است که امانش را بریده است. ناصر هر ماه نیاز به چکاپ تخصصی دارد و باید زیرنظر پزشک متخصص دارو بخورد. اگر داروها قطع شود تشنج میکند و شرایط سختتر میشود.
میدان عدالت مشهد یا آنگونهکه اغلب مردم این شهر از آن نام میبرند، «میدان اعدام» یکی از این دست تغییرات است که در طول زمان هر سه عامل، در دگرگونیهای صورتگرفته در آن مؤثر بودهاست. تغییر نامی که البته مانند بسیاری از موارد مشابه در مرتبهای مورد پذیرش عام قرار گرفته و در مرتبه دیگر از این پذیرش برخوردار نبوده است تا تقریبا هیچکس از آن محدوده بهعنوان دروازه پایینخیابان یا در لهجه مشهدی «دروازهتهخیابون» یاد نکند و کمترکسی هم آن را میدان «عدالت» بداند، اما همگان آن را به میدان «اعدام» بشناسند، گویی که هویت خود میدان هم برای همیشه در آن اعدام شده است.
بهتازگی با مطرحشدن طرح جابهجایی فرودگاه و ساختهشدن یک بندر خشک به جای آن، دوباره موضوع جابهجایی فرودگاه قوت گرفته است. اهالی محلههایی مانند شهرک عسکریه و طرق که با فرودگاه محصورند بیش از پیش امیدوارند که با رفتن این همسایه پرمزاحمت، محلهشان رنگ آبادانی به خود بگیرد زیرا آنها از مدیریت شهری، بازگشایی معابر ارتش را دیدهاند و انتظار دارند که موضوع فرودگاه هم مانند جابهجایی ارتش به سرانجامی نیکو برسد. بهسراغ اهالی محلههای پروین اعتصامی، مقدم، کوی پلیس، کوی کارگران، شهرک عسکریه، طرق و امام خمینی(ره) رفتیم تا نظرشان را درباره این جابهجایی بپرسیم.
شرکت بهرهبرداری قطار شهری مشهد از سال ۸۹ آغاز به کار کرد. زمانی که مترو بعد از سالیان سال انتظار به مجموعه حمل و نقل شهری مشهد افزوده شد و به تدریج جای خودش را میان همشهریها باز کرد. سرعت و امنیت و از آن مهمتر دوری از ترافیک، باعث میشود مترو بین مشهدیها محبوبتر شود. نمای بیرونی قطارشهری با درون آن کاملا متفاوت است. جایی که مهندسان ایرانی زیادی در حال تلاش هستند تا فناوری آن را بومی کنند. اهمیت موضوع وقتی بیشتر میشود که بدانیم آلمانیها برای این خدمات درخواست یک میلیون دلار داشتهاند.
کوچه سجادی یکی از کوچههای قدیمی محله جنت است که بناهای قدیمی در آن به چشم میخورد. با وجود عرض کمی که این کوچه دارد، تردد خودرو در آن زیاد است و گاهی کسبه و ساکنانش شاهد ترافیک هستند. این کوچه از غرب به خیابان دانشگاه و از شرق به خیابان امام خمینی(ره) متصل است. به گفته ساکنان کوچه آقای سجادی یکی از روحانیون سرشناس و ساکن این کوچه بوده است که نام او بر این کوچه ماندگار شده است.
به نظر من یک هنرمند باید جستوجوگر باشد و از امتحانکردن چیزی ترس نداشته باشد. این روحیه جنگجوبودن بسیار زیباست. اگر فردی بخواهد وارد این حیطه شود باید تمام این موارد را در نظر بگیرد و واقعبین باشد. هنر چیزی نیست که شما برای آن یکسال زحمت بکشید و سپس به شما محصول بدهد. بلکه مانند بذری است که باید برای آن سالها تلاش و رسیدگی کنی. درست مانند یک درخت بامبو است که نهتنها در سال اول به درخت سبز نمیرسی، بلکه باید 5سال برای آن انتظار بکشی و صبر کنی.
بعد از ارتشیها نوبت به راهآهنیها رسید که به قاسمآباد کوچ کنند. شهرک سرسبز راهآهن که در کنار ایستگاه و در زمینهای روستای امینآباد ساخته شده بود، جوابگویِ نیاز این اداره نبود و هرکارمند بعد از مدتی باید خانه را تخلیه میکرد و تحویل راهآهن میداد تا نوبت به نفر بعدی برسد. به همین دلیل بود که این اداره در سال 1358 مثل ارتش تعاونی مسکن تشکیل داد، در قاسمآباد زمین خرید و به کارمندانش داد. زمینهای راهآهنیها دقیقاً در وسط قاسمآباد بود جایی که الان خیابان حجاب است و دیگر کمتر نشانهای از شهرک راهآهن به چشم میخورد.