حسن عمرانی، جانباز ۷۰ درصد محله هدایت ، بیشاز ۱۰ سال را در بیمارستانهای آلمان و فرانسه گذرانده تا بتواند چهرهای را که در جنگ تحمیلی از دست داده، دوباره به دست بیاورد.
محله هدایت از سال ۱۳۳۵ جزو محدوده شهری شده است. برخی اهالی معتقدند در گذشته قلعهای به نام هدایت در این محدوده وجود داشته است، اما در سفرنامهها و وقفنامهها نشانی از این قلعه نیافتیم. محله هدایت به شهرک پردیس معروف است. هدایت، محلهای متوسط در منطقه مرکزی مشهد و جزو محلات پرجمعیتتر مشهد است.

امامی یکی از آتشنشانانی بود که بعد از حادثه پلاسکو برای کمک به همکارانش مرخصی گرفت و به تهران رفت تا در محل این حادثه حاضر شود.
نوجوان رزمیکار محله هدایت میگوید: توصیه دوستم کارساز بود و من بعداز ششماه ورزش حرفهای چنان اعتمادبهنفسی به دست آوردم که توانستم در مسابقات کشوری هاپکیدو دوم شوم.
برخی اهالی معتقدند در گذشته قلعهای به نام هدایت در این محدوده وجود داشته است، اما ما در سفرنامهها و وقفنامهها نشانی از این قلعه نیافتیم.
خیابان ابوطالب78 به شهرک نان رضوی در بین قدیمیها معروف است. این شهرک از یکسو به بزرگراه شهید چراغچی متصل است و درست رو بهروی شهرک قدس قرار دارد. تا سال۶۳ سرتاسر این محدوده خاکی و زمین بایر بوده است. همان سال این زمینها را آستان قدس رضوی در اختیار کارکنان شرکت نان رضوی قرار داد. از آن سال به بعد این محدوده به شهرک نان رضوی معروف شد. در فاصله سالهای ۶۳ تا ۶۵ اوج ساختوساز و آبادانی در این نقطه از شهر مشهد بود.
از سال سوم دبستان، ورزش را در رشته ووشو بهطور حرفهای دنبال میکند. زینب عباسزاده متولد سال1384 است و در محله هدایت به دنیا آمده است. خودش میگوید: یکی از خوشبختیهایم این است که پدر و مادرم هر دو درکار ورزش و باشگاهداری بودند. کلاس سوم که ورزش ووشو را در باشگاه محله شروع کردم مادرم توران یعقوبی سرپرست باشگاه بود و مدیریت بخش خانمها را برعهده داشت من هم بیشتر اوقات فراغتم را به همراه مادرم در باشگاه میگذراندم و تمرینات ورزشی ووشو را انجام میدادم.
در دوره تحصیلش معلمهای ادبیات با شک و تردید به انشاهایی که مینوشت نگاه میکردند. آنها فکر میکردند احسان بزرگتری دارد که برایش انشاها را مینویسد. هر بار با ناراحتی به خانه میآمد و با ناراحتی به مادرش از معلمها گله میکرد. بالأخره مادر برای رفع این سوءتفاهم به مدرسه رفت و از معلم ادبیات خواست همانجا موضوعی به احسان بدهد تا انشا بنویسد و موضوع روشن میشود.حالا این جوان بیستوهفتساله از چاپ دو کتابش مسرور است و امید به آیندهای دارد که بتواند در حوزه ادبیات و نویسندگی بیشتر بدرخشد.