سپیده وحیدیان رضازاده درباره آشناییاش با رشته ورزشی هندبال میگوید: خانم یونسی معلم پایه پنجم من در مدرسه جواهری به من کمک کرد تا استعدادم را در این سمت پرورش دهم. کمتر از یک ماه، در تیم ناحیه2 آموزش و پرورش عضو شدم و همراه با این تیم در مسابقات استانی آموزش و پرورش شرکت کردم.
در مطبوعات و کتابهای تاریخی از این بخش شهر به نام اراضی پادگان یاد شده است. ساختمانهای این پادگان را در دوره قاجار؛ روسها و انگلیسیها ساخته بودند و در زمان پهلوی با تشکیل ارتش، ساختمانهای جدید جایگزین آن شدند. اکنون پادگان لشکر ۷۷ در این محله قرار دارد. پیش از انقلاب این محله را به نام «پهلوی» میشناختند.

میز کوچکی داخل مسجد هنرمند است و دور تا دور آن شماره محمد زرگران نوشته شده که افراد برای کمک در هر زمان از شبانهروز میتوانند با او تماس بگیرند. او کارهای خیرش را از سال 85 با زیرپوشش گرفتن 20 خانوار آغاز کرد و اکنون نه تنها در محله خود که به حاشیه شهر و روستاهای اطراف هم خدمترسانی میکند.
در میان کوچهپسکوچهها و زیر پوست شهر فقر جولان میدهد و گریبان برخی را گرفته است. در نقطه مقابل آنها افرادی هستند که برنامه زندگیشان را طوری چیدهاند تا کمک حال نیازمندان باشند و با کمک دیگر همشهریانشان باری از دوش آنها بردارند و لبخند را بر لبانشان بنشانند. در کوچه سجادی که یک سوی آن تابلوی دانشگاه8 دارد و سوی دیگرش امام خمینی(ره)5 خیریه «سادات بیتالزهرا(س)» قرار دارد. این خیریه یکی از همین مراکزی است که برای کمک به نیازمندان واقعی تلاش میکند.
«حنانه قاسمی» دختر 10ساله محله امام خمینی دو جزء قرآن را ظرف دو سال حفظ کرده است. پدر و مادر حنانه هر دو مربی قرآن هستند و این امر در تربیت و حفظ قرآنی دخترانشان نقش بسزایی داشته است. الگوی او در قرائت «حنانه خلفی» است، دختری که همنامش و حافظ کل قرآن کریم است و دوست دارد روزی مانند او قرائتی زیبا داشته باشد.
اهالی محله همه میگویند هیئت امنا تازه پس از تخریب مسجد به فکر جمع کردن پول افتادند. آنها یک صندوق هم جلو مسجد گذاشتند. هر بار که مقداری پول جمع میکردند مصالح میخریدند و دور هم جمع میشدند و عکس یادگاری میگرفتند و بعد میرفتند. نکته جالب این است که چند خیّر اعلام آمادگی کردند که این مسجد را بسازند اما هیئت امنا با آنها مخالفت کردند چون میخواهند همه کاره مسجد باشند.
از زمانیکه کرونا آمده، میگویند در خانه بمانید، هر یک از ما بهانهای برای دور هم جمع شدن داریم. عید نوروز است، تعطیلات است، یلداست، خسته شدیم، دلمان گرفت یک سفر برویم و...چرا با خودمان فکر نمیکنیم ممکن است ناقل باشیم. اگر عزیزانتان را بیمار کنید چه حسی خواهید داشت، علاوه بر آن کادر درمان هم خانواده دارند و دلشان برای آنها تنگ شده است.
نانواییها، بقالیها، کارگران وکارمندان و همه و همه مثل یک روز عادی به کار مشغول شدند اما روز یکشنبه ۱۰دی سال ۵۷ همه چیز عادی نبود.