کوچه مصلی١٥ یکی از پررفت و آمدترین کوچههای محله شیرودی به حساب میآید. دلیلش هم کلیفروشهایی هستند که طی ٥٠سال گذشته نرم نرم به این کوچه کوچ کردهاند. این کوچه حالا به کوچه کلیفروشها معروف است. فروشندگان اجناس مختلف از همه جای شهر به این معبر میآیند تا اجناس مورد نیازشان را با قیمت مناسب بخرند. قبلترها اما اینجا به کوچه کشتارگاه معروف بود. کشتارگاه درست در انتهای این معبر قرار داشت و حالا جای آن را فرهنگسرای غدیر گرفته است.
قبل ازسال ۱۳۳۵، کاربری اراضی این محله، زمینهای کشاورزی بود. با ساختوساز خانههای سازمانی ژاندارمری وقت، مردم در این محله سکونت پیدا کردند. تراکم جمعیت دراین محله سه برابرمیانگین شهرمشهد است. وجود دو بوستان ریحان و غدیر در محله، زمان دسترسی به فضای سبز را کاهش داده است. مسجد رضویه و بنای مذهبی جامعهالحسین و مسجد حضرت ابوالفضل و... از مکانهای مذهبی شاخص محله است.

میگوید: «نگاه به گوش شکسته و گردن کلفت کشتیگیرها نکنید. کشتیگیرها قلبی لطیف و مهربان در سینه دارند.» با خود فکر میکنم که خودش صاحب یکی از مهربانترین قلبهاست اما دغدغهمندبودنش را بیشتر در پایان گفتوگو حس میکنم. وقتی که میخواهیم از او عکس بگیریم و او حاضر به عکسبرداری در سالن کشتی نمیشود تا مبادا تمرین بچهها مختل شود. «هاشم عفتپناه» به نوعی تاریخ شفاهی کشتی منطقه 6 محسوب میشود. اولین سالن کشتی این منطقه را او به همراه اهالی افتتاح کرده است. کشتارگاهی که تبدیل به یک سالن درب و داغان میشود تا بستری باشد برای محقق شدن آمال و آرزوی انبوه کشتیگیران جوان و پرانگیزه اینجا. سکویی برای پرتاب و رسیدن به عرصههای بزرگتر.
نقاشها معمولا امضای خودشان را پای کار میزنند، مرمتکارها قسمتی را که مرمت کردهاند با رنگ و اشکال مختلف از بنای اصلی متمایز میکنند. خلاصه هر هنرمندی ردی از خودش را در اثرش به جا میگذارد، اما او میگوید: «هنر ما در دیدهنشدن است، در فراموش شدن. جوری که انگار از ابتدا نه قالی آسیب دیده است و نه رفوگری آن را رفو کرده است.» او که میگویم منظورم «مجتبی راشدی» است. رفوگر خیابان چمن متولد1352 است و از 10 سالگی وارد این شغل شده است و الان با تجربه، قدیمی و کارکشته این کار محسوب میشود.
هنرمندی که هم نقاشی میکشد و هم معرقکاری میکند اما رفوگری را هنر و پیشه اصلی خود میداند. پیشه پدری که با جان و دل آن را ادامه داده است. او که علاوهبر تسلطش در رفوگری، 2دستگاه هم در همین زمینه ساخته است، گپ و گفتی داشتیم تا از چم و خم این هنر مغفول مانده و کمتر شناخته شده سر در بیاوریم.
جلیل رسولیزاده که آن زمان سالهای کودکیاش را سپری میکرده همه چیز را خوب به یاد دارد: آن زمان مرحوم عابدزاده که از خادمان مخلص قرآن و اهل بیت(ع) بود 12بنا به نام ائمه(ع) مهدیه، نقوی و... تأسیس و انجمن پیروان قرآن و اهل بیت(ع) را راهاندازی کرد. مادربزرگ هم پایش را کرده بود توی یک کفش و میگفت کسی بهجز عابدزاده نباید این مسجد را بسازد. هزار متر زمین را وقف کردیم و عابدزاده مشغول ساخت و ساز شد.
بوی خوش چوب و پیرمردی با کلاه سبز که میان تختههای چوبی نشسته است. اینجا مغازه سید محمد رضا حسینی، نجار قدیمی محله شیرودی ، است که حدود 50سال از عمرش را در این حرفه صرف کرده است. سید محمدرضا میگوید آخرین نسل از نجارهای سنتی است، آخرین کسانی که چوب را با دست و ابزارهای دستی فرم و شکل میدهند. نجارهایی که استحکام کار را بر زیبایی و نمای آن اولویت میدانند.
گروه نواهای آیینی خورشید بقیع، گروهی تازهنفس متشکل از هفت کودک و نوجوان ساکن محله چمن است که بهتازگی شکل گرفته است. یک گروه کوچک به سرپرستی سید محمود موسوی و وابسته به کانون فرهنگی خورشید بقیع که در مناسبتهای مختلف نواهای مذهبی و مناسبتی و آیینی در محله و مناطق دیگر اجرا میکنند و حالا حسابی شناخته شدهاند. این گروه کوچک حالا اولین گروه نواهای آیینی است که در این محله و توسط بچههای ساکن اینجا تشکیل شده است و آقای موسوی، سرپرست این گروه، هدف از تشکیل این گروه را نیاز به کار فرهنگی در این محله میداند.
خطریترین سرا در منطقه6، سرای شاهرودی در میدان عدالت است. سرایی فرسوده با قدمت زیاد که مدتی پیش قسمتی از انبار انتهایی آن دچار آتشسوزی شده بود.