به محض ورود تاریکی و سیاهی است که چشمهایم را پر میکند. دودههای سیاه حالا از گذر این سالها تمام در و دیوار کارگاه را پوشاندهاند. بعد او را میبینم که با آن جثه کوچک نحیفش در گوشهای پشت دستگاه دینام نشسته و میان خاک ارهها، چوبها و خرت و پرتها، چاقوها را یکی یکی تیز میکند. اینجا کارگاه کوچک چاقو تیزکنی «غلامرضا حداد» است در کوچهپسکوچههای محله شهید معقول . محلهای که پر است از مشاغل سنتی و قدیمی که بیسر و صدا نفس میکشند. چاقو تیزکن محله ما متولد 1341 است و بیش از ٣٠سال از عمر خود را در همین کارگاه به کار مشغول است و خاطرات زیادی از شغلش دارد.
«شهید معقول» محلهای است که در ابتدای بولوار حر قرار دارد و بدلیل سکونت خانواده شهید معقول در این محله به «شهید معقول» نامگذاری شد. مشاغل مختلفی همچون کارگاههای آهنگری و چاقوسازی از قدیم هنوز در شهیدمعقول نفس میکشند. با توجه به قدمت موسیقی مقامی و هنرمندان دوتار نواز؛ دوتارسازان چیرهدستی در این محله فعالیت دارند.

دایی نخودی را بیشتر «معقولی»ها میشناسند. همان پیرمرد شصت ساله مهربان که سالهاست در مغازهای کوچک نخود و باقلا میفروشد. او سالها پیش یک بنای ساده بوده و روزگارش را با این شغل میگذرانده است تا اینکه بر اثر آسیبدیدگی، بنایی را میگذارد کنار و شغل دیگری را انتخاب میکند. شغلی کمتر شناخته شده که در محلات این منطقه مردم با آن آشناتر هستند.
سالها پیش اینجا تا چشم کار میکرده باغترههای سرسبز بوده است. کشاورزها از روستا به این محدوده میآمدند، چند ماهی از سال را در خانههای کوچک زندگی میکردند و کارشان که تمام میشد به زادگاهشان برمیگشتند. مدتی بعد عدهای از این کشاورزها در این محدوده ماندنی شدند و ساخت و ساز بیشتری شد. حالا بیش از 30سال است که از آن روزها میگذرد. دیگر خبری از زمین کشاورزی نیست، این کوچه مدتهاست که آسفالت شده و به یکی از شلوغترین و پررفت و آمدترین کوچههای منطقه تبدیل شده است.
«3سالی میشود که کنار هم هستیم. با هم تمرین میکنیم، سرود میخوانیم، میخندیم، گریه میکنیم... حالا تبدیل به یک خانواده شدهایم.» اینها را یوسف نیکوخلق میگوید. مؤسس گروه سرود شمیم مهدوی. خودش از همان کودکی دستی در سرودخوانی داشته اما سال٩٧ تصمیم میگیرد بچههای خوشصدای محله را دور هم جمع کند. ابتدا یک گروه کوچک محلی بودند که در مساجد به مناسبتهای مختلف برای هممحلهایهایشان سرود میخواندند. حالا اما اسم گروهشان خیلی جاها پیچیده، در سالنهای بسیاری در شهر اجرا داشته و به هر مناسبتی خواندهاند.
ابتدای حضورم حس میکنم این فضای شاد و کودکانه تفاوتی با مهدکودک ندارد. بچهها از این سو به آن سو میروند و آزادانه مشغول بازی هستند. کمی که بیشتر میگذرد و با مربی وارد گفتوگو میشوم همه چیز برایم تغییر میکند. جایی که به آن پا گذاشتهام تنها خانه بازی برای کودکان 3 تا 6سال در منطقه است. طرحی که بهتازگی اجرایی شده است و زمین تا آسمان با رویکرد مهدکودکها توفیر دارد.
کوچه حمام از آن کوچههای قدیمی منطقه ساختمان است. کوچهای که نامش را از حمامی قدیمی همین کوچه وام گرفته است. حمامی که مرحوم کوهجانی یکی از ساکنان این کوچه آن را در سال 1340 ساخته بود و قدیمیترین حمام این منطقه بوده است. دو بخش مجزای زنانه و مردانه داشته و مردم از نقاط مختلف حاشیه شهر به این حمام میآمدند.
امیرعلی متقیان منش نوجوان ١٦ساله ساکن محله شهیدمعقول است که بهتازگی موفق به کسب مقام دوم قرآنی در کشور شده است. او که دان چهار تکواندو را هم دارد به عنوان تکواندوکار قرآنی به همراه تیم در این مسابقات شرکت میکند و با مقامی که به دست میآورد امتیاز گروهش را هم ارتقا میدهد. او مدتهاست زیر نظر حسین حسینی قاری مطرح کشوری که او هم ساکن همین منطقه است، قرائت قرآن را آموزش میبیند اما فعالیتهای امیرعلی به همین جا ختم نمیشود. با او در دفتر تسهیلگری محله معقول گفتوگو کردیم.