زبان فارسی

۳۰ سالگی دُرّ دَری، پاتوق فرهنگیان ایرانی و افغانستانی
«مؤسسه فرهنگی درّ دری» نامی آشنا برای اهالی هنر و ادبیات فارسی است و کمتر شاعر و نویسنده‌ افغانستانی ساکن مشهد است که نام این مؤسسه را نشنیده باشد.
حتی اخم و خنده معلم، زندگی ساز است!
هیچ‌کس نمی‌داند چگونه یک معلم ناخودآگاه می‌تواند با یک توپ‌وتشر و شاید با تشویق و خنده‌ای، یک زندگی را بچرخاند.
روایت محمود فرخ و ملک‌الشعرا بهار
او روزگاری نه‌چندان دور از میان‌داران فرهنگ و ادب خراسان و بلکه‌ ایران بود و مجمع ادبی‌اش بیش از پنجاه سال برقرار ماند و محل رفت‌وآمد چهره‌هایی شد که یا جریان‌سازان فرهنگی سده گذشته ایران بوده‌اند یا جریان‌شناسان آن‌. درباره این پیر سپیدموی و استوارقامت سخن‌ها گفته‌اند و شعرها سروده‌اند و فرزانگی‌اش را گروهی از بزرگان و استادان بنام در کتاب «هفتادسالگی فرخ» ستوده‌اند.
محمد تقی بهار، دل‌باخته خورشید مشرق
عمر شصت‌و پنج ساله مرحوم محمدتقی بهار یکی از حساس‌ترین و پیچیده‌ترین دوره‌های حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مرزوبوم بود؛ سال‌هایی که حکومت یکصدوسی‌ساله قاجار، آخرین نفس‌هایش را می‌کشید و در گذار انتقال به دوران پهلوی دوره‌ای برزخی را تجربه می‌کرد. دوره‌ای که ورود مذهب به سطح جامعه و حرکت‌برانگیزی آن، ظهور می‌یابد و غرب آرام‌آرام برای کشور یک مسئله می‌شود.
فردوسی و حافظ در کلاس درس معلم محله بهارستان
الهه همایون‌مهر یک معلم نگران است و به جای نشستن به مبارزه برخاسته است و سعی دارد تا می‌تواند سهم خودش را به این ادبیات ریشه‌دار ادا کند. او کلیات سعدی و دیوان حافظ و مثنوی مولوی را به میان کلاسش آورده و فردوسی خوانی را باب کرده است. هم نقالی می‌کند و هم آن را به شاگردانش می‌آموزد. معراج شهری، دانش‌آموز با استعداد این معلم جوان است که حالا نقالی‌اش در استان برو و بیایی دارد.
مسافری از هند
سیدغلامرضا رضوی دوران مدرسه را به پایان می‌رساند و بعد وارد حوزه می‌شود. حوزه‌ای در شهر بمبئی به نام نورالهدی. آنجا نزدیک به ۴ سال درس می‌خواند. بعد در همان دوره مسابقه‌ای درباره حفظ و ترتیل قرآن در یکی از فرهنگ‌سرا‌های شهر در ماه رمضان برگزار می‌شود. غلامرضا در این مسابقه شرکت می‌کند و به رتبه بالا دست پیدا می‌کند. هدیه این مسابقه سفر به شهر‌های زیارتی ایران است که او همراه با ۴۸ نفر دیگر عازم ایران می‌شود. چند روز در تهران می‌مانند، دو روز در قم و یک روز و نیم هم در مشهد. همین سفر زیارتی به شهر‌های مذهبی ایران مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود دوری از وطن را به جان بخرد و برای سال‌ها به همراه همسر و سه فرزندش در محله محمدآباد ماندگار شود.