منطقه ۱

منطقه ۱

قطب سلامت مشهد

نبض سلامت مردم مشهد در منطقه ۱ می‌تپد. فراوانی بیمارستان‌ها، درمانگاه‌ها، کلینیک‌های تخصصی و... این منطقه را نه‌تنها به قطب درمانی مشهد، که به قطب درمانی شرق کشور بدل کرده است. آوازه نام خوش پزشکان مشهدی، بسیاری از گردشگران سلامت را از کشور‌های عراق، آذربایجان، پاکستان، افغانستان و... واداشته است راهی این منطقه مشهد شوند. خانه‌های تاریخی داوودی در خیابان توحید، تفتی در کوچه قائم‌مقامی، بنی‌هاشمی در خیابان دانشگاه، مولوی در خیابان سناباد و همچنین دیوار ۳۰۰ ساله محله آبکوه از  ظرفیت‌های این منطقه است که نشان‌دهنده قدمت تاریخی آن نیز هست. ترافیک و کمبود جای پارک، از بزرگ‌ترین معضلات منطقه‌ای است که بسیاری از اداره‌های دولتی، مراکز تجاری، مراکز پژوهشی و بانک‌ها را در خود جا داده است. این منطقه همچنین کریدور مرکزی شهر محسوب می‌شود و محل تلاقی بسیاری از مناطق مشهد است. منطقه ۱ شهرداری مشهد سال ۱۳۶۳ شکل گرفته و در مساحت ۱۴۷۷ هکتاری آن ۱۶۷ هزار نفر زندگی می‌کنند.

از نانوایی تا نان آوری؛ روایت زندگی نرگس شفائی کارآفرین برتر حوزه زنان در کشور
پدرم در فریمان دامداری داشت و مشغله‌اش زیاد بود. من 18 سال داشتم که پدر برایم حساب جاری افتتاح کرد و دسته‌چک گرفت تا کارهای بانکی‌اش را انجام بدهم. تجربه جدیدی بود. البته اوایل برایم سخت بود که به بانک بروم و مطالبات او را پیگیری کنم، اما وقتی به پدرم می‌گفتم که این کار برایم سخت است، می‌گفت: دخترم، شیر نر و ماده ندارد. پدر شفائی سوادی در حد مقطع ابتدایی داشت، اما آدم روشن‌فکری بود و به‌خوبی در ذهن دخترش جا می‌انداخت که باید براساس توانمندی‌هایش کار کند و نباید از اینکه یک زن است، هراسی به دل راه دهد یا در جامعه احساس ضعف کند.
آرام و سر سبز
خیابان مالک‌اشتر در محله ارشاد، راسته خیابانی آرام و سرسبز است. سکوت آن در هر ساعت از شبانه‌روز توجه هر رهگذری را به خود جلب می‌کند. در این خیابان که برخی آن را با شرکت گاز می‌شناسند به جز این شرکت و مرکز سنجش استعداد نیروی انسانی شرق کشور تنها یک دبستان و یک دبیرستان به چشم می‌خورد. به گفته اهالی اینجا در گذشته زمین بیابانی بوده و به تبعیت از بولوار سازمان آب و بیدهای مجنون آن که در نزدیکی مالک‌اشتر قرار دارد به مرور رشد یافته و با کاشت درختان و ساخت و ساز به شکل امروزی درآمده است.
یادگیری قرآن از 2 سالگی
مادرم مربی قرآن است. از همان کودکی قرآن را با ترتیل برایم می‌خواند و من هم مانند او حفظ می‌کردم.از هر فرصتی برای آموزشم استفاده می‌کرد و من هر چه رشد می‌کردم علاقه‌ام به این حوزه بیشتر می‌شد. به این ترتیب از کلاس اول تاکنون در مسابقات قرآن، عترت و نماز دانش‌آموزی شرکت کرده‌ام و موفق به کسب رتبه‌های اول در ناحیه و استان شده‌ام.
عکاسی از تاریک و روشن زندگی؛ روایتی از رزمنده جنگ که 2هزار عکس قدیمی گرفته است
حسن وظیفه 12آلبوم عکس و 2000 عکس سیاه و سفید و رنگی دارد که تمام عکس‌هایش را خودش گرفته است. او با دوربین به جاهای بسیاری سفر کرده است. گاهی در محل کار همراهش بوده و گاهی در جبهه و جنگ. هریک از عکس‌ها حرفی برای گفتن دارند. او ما را با هر عکسی به همان زمان می‌برد و ادامه می‌دهد: «تمام روزهای جنگ برایم خاطره است هم تلخ و هم شیرین. هرگاه می‌توانستم از آن صحنه‌ها عکس می‌گرفتم. هنوز هم بعضی از عکس‌ها را برای افراد داخل عکس ارسال می‌‌کنم.»
محله‌‌ سجاد روزگاری محل سکونت مهندسان و استادان دانشگاه بود
خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر روایت‎‌‌های دلنشینی دارند. این کوچه‌ها هر چه غبار زمان را به خود می‌گیرند شهری‌تر جلوه می‌کنند. محدوده سجاد در دوران پهلوی اول باغ‌های سرسبز و خوش آب و هوایی داشت اما در اواخر دهه50 باغ‌ها به‌سرعت جای خود را به ساخت و سازها دادند. حالا سجاد به شکل راسته بازاری است که پاساژهای قدیمی و جدید را در خود جای داده؛ گویی گذر زمان تب و تاب آن را بیشتر از پیش کرده است.
قصه زندگی یکی از قدیمی‌های صنعت زهتابی؛ از سیگارپیچی تا مدرسه‌سازی
حسین شهسوار امیری درباره پیشگویی‌های یکی از همکارانش می‌گوید: سال ۳۵ وضع مالی‌ام خیلی خوب شد. آن سال، هم در کار روده بودم و هم در کار پوست و چرم. مراودات شغلی‌ام را دوباره از سر گرفتم و ضمن اینکه در تهران کار می‌کردم در مشهد هم کارخانه زهتابی داشتم. یک کلیمی در خیابان فردوسی تهران به نام آقای اکرم نماینده دو شرکت فیلم‌سازی گلد‌مایر و کلمبیا در ایران بود که وارد حرفه زهتابی شد و خیلی هم موفق بود. همیشه پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌های اقتصادی او درست از آب در‌می‌آمد. برای مثال می‌گفت:  امسال چرم گران می‌شود و همین طور هم می‌شد. یک سال گفت: امسال گندم کم می‌شود و اتفاق افتاد.
 سه‌راه راهنمایی پاتوق اهالی سه قلعه بود
خیابان راهنمایی در دهه30 معبری گاری‌رو و مال‌رو و چهارمتری داشت که دو جوی آب از دو سوی آن عبور می‌کرد و تیرهای چوبی برق که در این معبر بود به آن روشنایی می‌داد. این محله در آن روزگار بخشی از قلعه آبکوه به حساب می‌آمد با حدود 60خانه کاهگلی گنبدی که در کل خیابان‌راهنمایی و کوچه‌هایش که به شکل و تعداد کنونی بود پخش شده بودند و میانشان زمین‌های گندم و جو بود. قدیمی‌ترها می‌گویند زمین‌های این قسمت از شهر جزو محدوده الندشت حساب می‌شد و زمین‌هایش 200 و 250 متری بود و اگر کسی خانه ‌بزرگ‌تری می‌خواست دو قطعه 250متری می‌خرید.