۷مهر ۱۳۶۰ به دنبال سقوط هواپیمای سی -۱۳۰ ارتش در منطقه کهریزک تهران پنج تن از فرماندهان نظامی کشور سرلشکر ولیا... فلاحی، جانشین رئیس ستاد ارتش، یوسف کلاهدوز قائم مقام سپاه، سید موسی نامجو وزیر دفاع، جواد فکوری مشاور جانشین ستاد ارتش و محمد جهانآرا فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر به شهادت رسیدند. این حادثه در پی موفقیت عملیات ثامنالائمه (ع) و شکست حصر آبادان به وقوع پیوست، زمانی که فرماندهان نظامی برای ارائه گزارش این پیروزی به امام(ره)، عازم تهران بودند. چند سال پس از آن بود که به یادبود شهید کلاهدوز اسم خیابانی فرعی از احمدآباد را به نام شهید کلاهدوز گذاشتند.
خیابانی که تا پیش از آن اتفاق نامی نداشت و به 45متری معروف بود و به برکت این شهادت به نام این شهید والامقام مزین شد. گزارش پیش رو خردهروایتهایی از تاریخچه محله کلاهدوز از زبان علیمحمد فرزانه یکی از کاسبان قدیمی و عضو شورای اجتماعی این محله است.
فرزانه میگوید: پیش از انقلاب و چهار پنج سالی پس از آن، محله کلاهدوز بیابان بود و باغ. آن زمان خاکی و معبرش باریکتر از وضعیت کنونی بود و بخش انتهایی آن بین اهالی به خیابان 45 متری شهرت داشت اما اینکه از سمت احمدآباد نام دیگری داشته است یا خیر را به خاطر ندارم. با این حال پس از شهادت شهید کلاهدوز نام او زینتبخش این کوچه شد. تا آن زمان خیابان کلاهدوز از سازمانآب به سمت احمدآباد یک خیابان خاکی بود و پشت میدان فردوسی که خیلی افراد در آن تردد نمیکردند، باغهای توت و میوهجات فصلی مانند زردآلو، آلو، هلو، سیب و میمهایی که از دیوارهای فرعی این خیابان آویزان بود وجود داشت. این درختان یکی از مشخصههای خیابان بود که هر رهگذری که آن سالها از این خیابان عبور کرده بود حتما در خاطرش مانده است. خیابان مجد هم آن زمان پر از میم انگور و باغ توت بود.
بیشتر باغها و زمینهای این محله اوقافی بود. سیدی، اکبری، مولایی و چند نفر دیگر از باغداران آن زمان این محله بودند که هر کدام عهدهدار چند باغ شده بودند. میدان احمدآباد که در محل تقاطع احمدآباد و کلاهدوز واقع شده بود آن زمان میدانی بود که در وسط آن یک ساعت بزرگ قرار داشت. این خیابان بین سالهای 65 تا 70 خیابان کشیده شد. ابتدا معبرش عرض کمتری داشت اما به تدریج خانههای بسیاری در این خیابان ساخته شدند و قرار به عقبنشینی و تعریض خیابان شد.
به یاد دارم آن سالها تقاطع بولوار سازمان آب با خیابان قاضیطباطبایی به «گراندپری» معروف شده زیرا در آن قسمت در مجموع مغازهای به همین نام ساخته شده بود. خیابان مجد هم در آن سالهای 60 و 70 وجود داشت اما بنبست بود و کسی زیاد در آن تردد نمیکرد تا همین 20 سال پیش که راه ورودی مجد باز شده و دسترسی به آن آسانتر شد و تعداد ساکنانش هم بیشتر از قبل شد.
هنوز هم برخی قدیمیها نام مجد که میآید میگویند همان تیبیتی. علتش این است که در خیابان مجد آن زمان یک گاراژ مشهد تهران بود که نامش تیبیتی بود
هنوز هم برخی قدیمیها نام مجد که میآید میگویند همان تیبیتی. علتش این است که در خیابان مجد آن زمان یک گاراژ مشهد تهران بود که نامش تیبیتی بود و این خیابان را منسوب به آن میدانستند.
خاطرم هست که در این محله از همان دهه 50 آب لولهکشی داشتیم. برق هم در خانهها بود و خیابان چون بیشترش باغ بود خیلی روشنایی زیادی نیاز نداشت. کم کم با سکونت بیشتر مردم خیابانها هم روشنتر شد. گاز کمی دیرتر آمد و تا پیش از آن برای گرم کردن آب و گرمای محیط از گاز بوتان استفاده میکردیم. برای نظافت نیز به تنها حمام عمومی محله میرفتیم که با نام کارون بین کلاهدوز 12 و 14 واقع شده بود.
اهالی محله بسیار با گرمابه کارون انس داشتند. قدمت آن شاید به دهه30 هم برسد. این گرمابه با 750 متر زیربنا یک پله میخورد و در آن 18 حمام نمره با یکبخش حمام عمومی ویژه خانمها تعبیه شده بود. از آنجایی که تلفنخانهها از محله فاصله زیادی داشتند، گاهی دانشجویانی که در محله کلاهدوز خوابگاه داشتند برای تماسهای تلفنیشان به حمام مراجعه میکردند و حتی خانواده آنها شماره حمام کارون را داشتند و برای صحبت با فرزندانشان با حمام تماس میگرفتند. یادم هست در آن سالهایی که تلفن هنوز در خیلی از خانهها نبود مردم از تلفن حمام برای مکالمات خود استفاده میکردند.
آن زمانها بولوار کلاهدوزی وجود نداشت ولی اتحاد در محله خوب بود. مردم به داد هم میرسیدند و حتی همان زمانی که خانهها از یکدیگر فاصله زیادی داشتند و مساحت بیشتری از این محله باغ بود همسایهها از حال هم خبر داشتند. مردم ساکن در این محله گاهی برای وسیلهای که در خانه نیاز داشتند به هم مراجعه میکردند و فرصتهایی را که پیش میآمد به صحبت با یکدیگر و درد دل میگذراندند. در واقع ساکنان محله کلاهدوز بسیار با هم مهربان بودند.