پرده سیاه کوچکی روی در منزلی قدیمی در محله نیزه قرار دارد و مشخص میکند اینجا مجلس دهه فاطمیه برای بانوان برگزار میشود. مراسم تازه تمام شده و نوبت پذیرایی از عزاداران است.
ما برای گفتگو با نازگل اکبرزاده که زندگیاش در همین حال و هوای مراسم مذهبی میگذرد، آمدهایم؛ بانویی مهربان و صبور که زندگیاش را وقف مدیحهسرایی اهلبیت (ع) کرده است.
نازگل خانم متولد۱۳۴۹ و خواهر شهیدغلامرضا اکبرزاده شهید دفاع مقدس است. در خانواده پدری سیزدهخواهر و برادر و ساکن روستایی در تربتجام بودند و پدر کشاورزی میکرد. وقتی نازگل بیستساله بود، پدرش به رحمت خدا رفت و او هم پساز ازدواج ساکن مشهد و گلشهر شد. دو فرزند دارد که سروسامان گرفتهاند و حالا تمام وقتش در مجالس اهلبیت (ع) و روخوانی قرآن میگذرد.
او قاری قرآن و مداح ائمه اطهار (ع) است و مولودیخوانی مجالس شادی را هم برای بانوان محله برعهده دارد. واسطه خیرشدن، بخش دیگر فعالیتهای اوست، چه برای کسی که پول یا وسیلهای نیاز دارد و چه برای مادرانی که دختر و پسر دم بخت دارند. ابتدا درباره برادر شهیدش گفتگو میکنیم.
او میگوید: غلامرضا از شهدای روزهای ابتدای جنگ تحمیلی است و هشتم مهر۱۳۵۹ به شهادت رسید. روز خداحافظی او برای اعزام به جبهه را به یاد دارم. برای خدمت سربازی میرفت. خیلی مهربان و کاری بود. او را برای خدمت به سرپلذهاب برده بودند، گویا آنجا غلامرضا از سنگر بیرون میرود که هدف خمپاره قرار میگیرد و جمجمهاش آسیب میبیند.
در ابتدای جنگ، تعداد شهدا آنقدر کم بود که ازطریق رادیو هم اسامیشان را اعلام میکردند. در روستای ما هم تنها چند خانه رادیو داشتند؛ ما هم داشتیم. اول نامش را اعلام کرده بودند و ما نشنیده بودیم. بعد به نام «غلامرضا فرزند خانم جعفری» اسمش را اعلام کردند و مادرم حین پذیرایی از میهمانش، چیزهایی بهشکل مبهم شنیده بود. پدرم رفت تا از غلامرضا خبر بگیرد.
زمانیکه راهی شهر شده بود، در روستای کناری با مأموران بنیاد شهید روبهرو شده بود که دنبال نشانی ما میگشتند. به پدرم گفته بودند غلامرضا مجروح شده است، اما پدرم در جوابشان گفته بود «میدانم شهید شده؛ میروم مادرش را میآورم.» گویا در آن مدت بلاتکلیفی، غلامرضا را در قطعه شهدای بهشتزهرا (س) تهران دفن کرده بودند و پدرم رضایت نداد که پیکرش به اینجا منتقل شود.
و، اما قصه مداحی نازگل خانم از سال۱۳۸۶ شروع میشود. او پس از دورانی سخت در زندگیاش سراغ قرائت قران میرود و قاری دورههای قرآنخوانی بانوان محله میشود. این وضعیت ادامه دارد تا اینکه چندسال قبل پیش استادی میرود و از او مداحی را یاد میگیرد.
نازگلخانم میگوید: خانم ایرجینیا استادم سنوسالی دارد و با تجربه خوبش، این کار را به من آموزش داد. یادم است شعر اولین مداحیام را از روزنامهای نوشتم. شاید هم روزنامه شما بود. شیفته مداحی اهلبیت (ع) بودم و کلی ذوق داشتم. بارها پیشنهاد کرده بودند که مثلا آرایشگر شوم، اما دلم رضا نمیداد.
نازگلخانم فقط در مقطع ابتدایی تحصیل کرده است، اما مطالعه کتابهای شعر و مدیحهسرایی برای اهلبیت (ع) را خیلی دوست دارد. او میگوید: هرجا که سفر بروم و در هر کتابفروشی، کتاب نوحه و روضه میخرم.
نازگلخانم بعدها پیگیر ثبت هیئتشان در سازمان تبلیغات اسلامی هم بوده است. او حالا علاوهبر مداحی، مسئول هیئت چهاردهمعصوم (ع) بانوان محله نیزه هم است. معمولا در ایام هفته به چندین جلسه روضه خانگی میرود و روضه میخواند و مداحی میکند، اما در دهه فاطمیه به روزی چند نوبت هم میرسد.
او درباره حال و هوای مذهبی محله نیزه میگوید: در محله ما تعداد مجالس روضه زنانه زیاد است. صبحهای جمعه همیشه دعای ندبه داریم. شنبهها هم روضه داریم. علاوهبراین دوشنبه و سهشنبه دوره قرآن داریم و عصر چهارشنبه و پنجشنبه هم مجلس دعای توسل، کمیل و روضه برپاست. کنار همه اینها هر موقع جشن و تولد اهلبیت (ع) باشد، مولودیخوانی داریم.
به گفته او این مجالس در خانه همسایهها برگزار میشود، به ویژه در منزل یکی از خانمها که فضای بیشتری دارد و در خیابان گلبوی۴۵ ساکن است.
نازگلخانم تعریف میکند: خودم خبر برگزاری این مجالس را در روضهها اطلاعرسانی میکنم تا اگر کسی دوست دارد، در آن شرکت کند. ازطرفی خانمهای این محله به برگزاری مجالس مختلف در حد توانشان کمک میکنند.
اینکه خانمهایی از این طرف و آن طرف خودشان را به مجلس ائمه اطهار (ع) میرسانند و با دلهای شکسته گریه میکنند، به مجلس معنویت میدهد. گاهی حاجت میگیرند که باعث خوشحالی همه ماست.
به نظر نازگلخانم هرچه دارند از برکت وجود فاطمهزهرا (س) است. او میگوید: تمام داروندارم از حضرت زهرا (س) است. امروز هم مجلس برای بانو (س) بود و در قسمتی از نوحه خواندم «لاله پرپر، مادر،ای مادر/ حامی حیدر، مادر،ای مادر». من نوحه میخوانم و خانمها این بیت را تکرار میکنند.
سالهای سال است هرجا دعوت میشوم، در روز اول، روضه مادر را برای بانو فاطمه (س) میخوانم، مگر اینکه صاحبمجلس روضه دیگری را سفارش کند. روضه مادر گیراست و معمولا خانمها منقلب میشوند.
نازگلخانم چندین سال بسیار تیره و تار را پشت سر گذاشته است؛ سالهایی که از انعکاس آن در این گفتگو پرهیز میکند. اما حقیقت این است که نور ائمه اطهار (ع) تاریکی آن سالها را برایش روشن و درخشان کرده است.
حالا او الگویی برای بسیاری از بانوان محله است؛ حتی از زندگی سخت سالهای گذشته خودش بارها برایشان مثال زده و روایت کرده است تا آنها هم مسیرشان را بهدرستی پیدا کنند. او نماد صبر است، اما باز هم از خدا بهواسطه ائمه (ع) صبر بیشتر میخواهد تا جواب نامهربانی هیچکسی را به بدی ندهد.
به نظر او خانمهایی که خودشان را ارادتمند حضرتزهرا (س) میدانند، باید همیشه نماز اول وقتشان را به جا آورند و پساز آن اخلاق و رفتارشان زهرایی باشد.
نازگلخانم میگوید: ما هرگز نمیتوانیم مثل بانو باشیم، اما باید برای ایشان رهرو خوبی باشیم. جواب بدی را با خوبی بدهیم و مهربان باشیم.
ماهگل دربانی میزبان مجلس امروز است. سال اولی است که تصمیم گرفته است در دهه فاطمیه مجلس برگزار کند. او میگوید: حدود پانزدهسالی میشود که خانم اکبرزاده را میشناسم. خانم خوب و مهربانی است و با بودنش مجلس حسابی گرم میشود.
فاطمه احمدی هم یکی از بانوان پای ثابت مجالس روضه در محله است. او بهتازگی با وساطت نازگل، فرزندش را داماد کرده است و درباره او میگوید: خانم اکبرزاده خوشاخلاق و فعال است. سالهای سال است که او را میشناسم و آدم کارراهاندازی است. نفسش گرم و گیراست؛ خدا خیرش بدهد.
* این گزارش دوشنبه ۲۷ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۹ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.