دیدن قطار آنهم درحال گذر از تونل شستوشو، تجربه تازهای است. شاید شبیه وقتی که نخستینبار آب در کارواش به تن خودرو خورد، ولی اینجا از کف و پودر خبری نیست. از داخل قطار، چیزی جز آب که از سر و پیشانی قطارها میریزد، دیده نمیشود. شیشهها را آب میگیرد و فرچهها به حرکت درمیآیند و بدنه قطار را کف ناچیزی میزنند.
بهجای لیف و کیسهای که در حمام است، اینجا برسهای عمودی بزرگ، چارهساز است. صدای آب و اصطکاک شانههای پلاستیکی فرچه با شیشههای واگن، یک تجربه اختصاصی است.
ساختمان شرکت قطارشهری در حاشیه بزرگراه غدیر، مرز ورود به دنیای قطارهاست؛ جایی که مسئول بخش فنی خط یک قطارشهری میگوید: اینجا همهچیز بهخاطر قطارهاست. ما هم بهخاطر قطارها اینجاییم.
جایی که حرف اول را قطارها میزنند، دیدن ریلهای بیشمار، اصلا عجیب نیست.
حیات قطار به ریل هایش وابسته است. در آهنین سبزرنگ، دروازه ورود به جایی است که هشت خط ریل دارد. هر ریل هم یک در و یک چراغ. چراغهای قرمز و سبز اجازه ورود یا عدم ورود به سیستم را میدهد. چراغهای قرمز نشانه این است که ریل، برق ندارد و قطار نباید وارد آن سیستم شود.
چراغ سبز یعنی خط روبهراه است و میتوانی بیایی. سوزنها و سیگنالها تکلیف جهت مسیر را معلوم میکنند. برای اینکه قطار در مسیر شستوشو قرار بگیرد، باید روی ریل ۸ سوار شود. برای هر قطاری که میخواهد وارد خط ۸ شود، مانور اجرا میشود؛ عملیاتی با خطر بسیار.
درِ قسمت واحد کنترل فنی، بیستوچهارساعته به روی قطارها باز است و کارشناسان آنجا در سه شیفت کاری خدمترسانی میکنند. برای همه قطارها در دورههای تعمیر یا احتمالا خرابی در خط اصلی، اینجا برنامهریزی میشود.
هر برنامهای که بخواهد روی کار قطارها اثر بگذارد، اینجا چیده میشود؛ اینکه کدام قطار در چه زمانی تعمیر شود و کی به چرخه برگردد، کدام قطار نظافت شود یا کدام قطارها به خط اصلی برگردند، تصمیمش اینجا گرفته میشود. معمولا روزی ۱۰ واگن یا ۵ قطار در اینجا نظافت میشود؛ ۳ رام صبح و ۲ رام عصر.
فهرست نظافت قطارها، تشکیل و در واحد مانیتورینگ بررسی میشود. وضعیت همه قطارها روی مانیتور مشخص است. همهچیز بهاختصار در فایل اکسلِ نظافت آورده شده است؛ فایلی که در آن هر قطاری یک نامونشان دارد و برای خودش اسمورسمی بههم زده است تا هر وقت خواستند صدایش بزنند.
شبیه سیارههای کوچک که اینبار در آسمان نیستند و روی ریل حرکت میکنند، بگویند a۱۲ و همه بدانند که امروز a۱۲ میهمان واحد تعمیرات سبک است تا تنی به آب بزند و سروصورتی صفا بدهد. برنامه طوری چیده شده است که هر ۶۰ واگن، هر هفته دستکم یکبار رنگورو باز کنند.
اگر قطاری در طول هفته متوقف باشد، وارد چرخه نظافت نمیشود و اگر قطاری دو هفته سیر نداشته باشد، جایش را برای نظافت به قطارهای کثیفتر میدهد. اینجا ممکن است قطاری دو بار نظافت شود.
در روزهای خاص که عید یا ولادت است، برنامه کمی تغییر میکند و همه قطارها حالوهوای عید را احساس میکنند؛ چون در یک برنامه فشرده و در یک بازه دوروزه، همه سری به متروواش میزنند.
وضعیت همه قطارها مشخص است؛ قطار یا سالم است یا خراب. یا کثیف است یا تمیز. در این صورت انگشت مسئول روی یک نشانه، ثابت میشود: «این قطار خیلی وقت است که نظافت نشده است؛ چون از چرخه سیر خارج است.»
واگن مدنظر در تعمیرگاه سنگین، منتظر است که بعد از یک عمل جراحی سنگین و بهبود نسبی، دوباره به محل خدمت خود بازگردد و روی ریل بیفتد. قطاری که در تعمیرگاه سنگین تیمار میشود، بسته به حالش ممکن است از یک هفته تا یک ماه در تعمیرگاه سنگین بستری شود.
در روزهای بارانی، برنامه کمی متفاوت است. همان اتفاقی که برای خودروها میافتد، انتظار قطارها را هم میکشد؛ به همین دلیل روزهای بارانی، بدنه بیرونی قطار را نمیشویند؛ چون بهمحض تمیز کردن، بیرون واگنها خیس میشود و دیگر خبری از آن برق قبل از باران نیست، فقط داخلش را تمیز میکنند.
Mww رمز قطارهایی است که داخلش تمیز شده است و w رمز عبور برای قطارهایی که در این روزها گردزدایی شدهاند و شیشههایشان تمیز میشود. در طول یک روز، یک قطار یک مسیر را دهبار میرود و برمیگردد. ده تا سیر دارد.
در هر سیری که میرود و برمیگردد، دو نفر در ایستگاه غدیر به استقبالش میروند تا چهره زشت ناشی از زبالههای شهری را که مسافران در بیتوجهی جاگذاشتهاند، از آن بزدایند. قطارها در هفته، یکبار بهصورت کامل فرایند نظافت را طی میکنند.
نظافت داخلی واگنها جایی است که سیستم ماشینی هنوز واردش نشدهاست. زبالهها و روزنامههای خواندهشده از داخل قطار جمع میشود تا آماده نظافت شود. پسر جوان تیاش را به کف آبیرنگ قطار میکشد تا خاکها و رد کفشهایی را که روی آن افتاده است، بزداید؛ کفشهایی که هرکدامش هویت دارد و مربوط به پاهایی است که قسمتی از مسیرش را در این قطار میگذراند.
لکههای سیاه روی صندلی کمکم ماندگار میشوند و نظافت دیگر کارساز نیست. آنها به سالن رنگ فرستاده میشوند تا لباس نو به تن کنند. همه بدنه داخلی قطار بهصورت دستی نظافت میشود؛ با جارو، تی و ماده شستوشو. تفاوتها را وقتی میفهمی که از واگنی که در مرحله آخر تی کشیدن است، به واگنی بروی که هنوز تمیز نشده است.
داخل هر واگن نزدیک ۴ ساعت طول میکشد تا رنگورو بگیرد. هر نفر، روزانه نظافت داخلی یک قطار را انجام میدهد و محیط داخلی واگن که شاید هیچوقت حواسمان نیست حدود ۸ ساعت وقت میگیرد تا تمیز شود.
حالا دیگر نوبت بدنه است تا شسته شود؛ تجربه شیرین هفتهای یکبار حمام گرفتن برای قطاری که دودودم و آلودگی روی تنش نشسته است و دیگر نمیتواند انعکاسدهنده تصویر مسافرانش باشد. بدنه با دستگاه متروواش که بومی است، شسته میشود.
این دستگاه را کارمندان داخلی شرکت قطارشهری طراحی کرده و ساختهاند. اگر میخواستند آن را وارد کنند، حدود ۳ میلیارد تومان هزینه داشت، ولی حالا با هزینه بسیار کمتر نمونه داخلیاش را ساختهاند و استفاده میکنند.
پرسنل با دانش فنی خودشان در قسمت برق و مکانیک و با سرپرستی یکی از پیشکسوتهای بهرهبرداری، روند طرح را شروع میکنند. سیستم همزمان با ساخت مرحلهبهمرحله طراحی میشود. سال ۸۸ که قطارشهری مشهد افتتاح شد، قطارها بهصورت دستی شسته میشد. این روند ادامه داشت تااینکه تصمیم به ساخت یک سیستم داخلی متروواش گرفته شد. حدود یک سال زحمت مهندسان، سرانجام به طراحی و ساخت این سیستم منجر شد.
حالا حدود سه سال است که دیگر برای شستوشوی یک قطار، سه نیرو همزمان سه ساعت روی یک واگن کار نمیکنند تا قطار نظافت شود. حالا تمام فرایند شستوشو فقط سه دقیقه زمان میبرد؛ البته همه سیستمها خرابی دارند.
گاهی خود سیستم متروواش هم نیاز به رسیدگی دارد. گاهی یک ماه یا ۲۰ روز سیستم را بهمنظور تعمیر یا نگهداری، غیرقابل استفاده میکنند. آنوقت دوباره بهسراغ همان سیستم قدیمی انسانمحور میروند؛ سیستم سطل و تی و جارو و شلنگ.
دو مخزن آب پر میشود تا با کمک پمپ دستی و شلنگهای کارواشی آب، آنها را روی قطار بریزند؛ البته سیستم دستی هنوز برای خط ۲ قطارشهری کاربرد دارد. هر هفته چهارشنبهها تیمی اعزام میشود تا حمام دستی واگنهای خط ۲ هم انجام شود.
قطار با سرعت دو متر بر ثانیه وارد دستگاه متروواش میشود. بهمحض حرکت، اولین سنسور (حسگر)، ورودش را تشخیص میدهد و سیگنال سبز میشود و روی قطار آب ریخته میشود تا بدنه قطار را خیس کند.
حواسشان به آب هم هست. اگر با سیستم دستی ۷۰۰ لیتر آب مصرف میشد، حالا حدود ۷۰ لیتر مصرف میشود. آب از چاه صنعتی استخراج میشود. تمام این آبی که این مرحله ریخته میشود، به داخل چرخه برگشت داده و بازیافت میشود و دوباره از آن استفاده میکنند.
هدررفت آب بسیار کم است. تقریبا با ۳۰ درصد آبی که قبلا استفاده شده است، قطار را میشویند. آبها جمعآوری و به داخل چرخه تصفیه وارد میشود و طی عبور از چند حوضچه، آلودگیها تهنشین میشوند و آب تقریبا زلال میشود؛ آبی که فقط برای خیس کردن قطار استفاده میشود.
سنسور دوم که قطار را تشخیص داد، فرچهها عمل میکنند. سنسور سوم موقع استفاده از شامپوی مخصوص است. همانطور که آدمها به موهایشان حساس هستند، قطارها هم به رنگشان حساسند. در سنسور بعدی نوبت شستوشوی پیشانیهای قطار است.
بر دو واگن و چهار پیشانی، ماده شوینده پاشیده میشود. یک مرحله بدنه اصلی کفپاشی و شسته میشود. مرحله بعدی هیدروواش است و فقط کف ریخته میشود و هیچ فرچهای کشیده نمیشود. از این مرحله ماده شوینده روی قطار باقی میماند تا با خورندگیای که دارد، جرم را بخورد.
حالا دیگر حمام تمام شده است و نوبت آبکشی است. فرچهها با آب مشغول پاکسازی مواد از بدنه قطار میشوند. اینجا دیگر آب چاه است و تصفیهشده نیست؛ آبی که متصدی میگوید با دو بار خوردنش، سنگ کلیه خواهی گرفت.
در مراحل آخر باید تمام کثیفیهای قطار ازبین برود. پیشانیهای قطار آبگیری میکند. در مرحله آخر از آبی که سختی اش را گرفتهاند (ro)، استفاده میکنند تا لکی روی قطار باقی نماند. اگر آب معمولی سختیاش ۷۰ باشد، سختی این آب صفر است.
آبی که بهخاطر نداشتن املاح، تلخِ تلخ است. دیگر نوبت خشک شدن است؛ مرحلهای که آدمها از حوله استفاده میکنند و قطارها از دو تی که حدود ۸۰ درصد آب روی بدنه را میگیرد. اگر هوا مساعد نباشد، بقیه آب را با هوای گرم خشک میکنند.
اینجا وقتی واگن اول به آبکشی میرسد، واگن آخر هنوز درحال فرچه خوردن است. ماده سبزرنگ شستوشو را آخرینبار پارسال خریده و با آب ترکیب کردهاند و داخل مخازن ۷۵۰ لیتری ریختهاند. از دو مخزن، یکی کاملا پر است و دیگری از نیمه کمتر دارد. تابهحال با این سیستم ۲ هزارو ۱۸۳ قطار را تمیز کردهاند. هزینه شستوشوی قطار هم حدود ۲۰۰ هزار تومان است.
سیدمحمد راستگو که از سال ۸۸ در قطارشهری مشهد با سمت راهبر مشغول به کار است، حالا بهعنوان مسئول کنترل فنی خط یک قطارشهری مشهد فعالیت میکند. رشتهاش برق است. او هم مثل تمام کارکنانی که اینجا مشغول کار هستند، گواهینامه راهبری قطار دارد.
راستگو از اینکه بهصورت غیرمستقیم به زائر و مجاور امامرضا (ع) خدمات میدهند، ابراز خوشحالی میکند و میگوید: خوشحالم که قدمی برای این شهر برمیداریم. او محاسن کارش را آشنایی با تکنولوژیهای تازه میداند.
وقتی که بیشتر صنایع و کارخانجات ما تکنولوژی مشابه دارند و فقط خروجیشان متفاوت است، او دارد جایی کار میکند که فناوریاش بهروز است: «لذت میبرم که اینجا هم چیز جدید یاد میگیرم.» او در تمام سالهایی که در این سمت خدمت کرده، هیچوقت با انتقادی جدی در زمینه نظافت روبهرو نشده است و میگوید: ما منتقد خودمانیم. خودمان هم حساسیت داریم و به همه مردم حق میدهیم که خدمات خوب بگیرند و با آغوش باز انتقاد را میپذیریم.
راستگو به شاسیهای جلوی در ورودی و کاربرد آنها اشاره میکند و میگوید: اعلام بیماری یا آشغال ریختن یا گرمی و سردی هوا تماسهای خوب است، ولی مشکل این است که این دکمۀ کاربردی تا الان غیرکاربردی بوده است.
الان مزاحمتها زیاد است. حکم چوپان دروغگو را پیدا کرده است، حتی وقتی یک تماس جدی باشد، راهبر باز فکر میکند مزاحم است. هر مسئلهای که پیش بیاید، فقط کافی است مردم به راهبر قطار یا ایستگاهها اطلاع بدهند تا رسیدگی شود. او در مدت حضور ما در متروواش، همراهمان میشود و با حوصله به کنجکاوی ما در مواجهه با متروواش پاسخ میدهد.
* این گزارش سه شنبه ۳ بهمن سال ۱۳۹۶ در شماره ۲۷۲ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.