کار در معدن سختترین کار دنیاست. این عبارت نقطه مقابل هم دارد. کار در محضر ازدواج، شیرینترین شغل برای حبیبالله حبیبی است که او را بیش از سه دهه پای کار نگاه داشته و هنوز هم قصد بازنشسته شدن ندارد.
برای روحانی که تحصیلات حوزوی و کارنامه پر و پیمانی از فعالیتهای اجتماعی دارد تلخ و شیرینیهای دفترخانه ازدواج به هر چیزی میچربد. متولد ۱۳۲۳ در یک خانواده مذهبی است. او نماینده سابق مردم خواف و رشتخوار در مجلس شورای اسلامی است.
به اینها اضافه کنید فرماندهی کمیته شهرهای رشتخوار، تربتحیدریه، گناباد و تایباد و سرپرستی کمیته امداد رشتخوار و عنوانهای متعدد قضایی که او را در ۷۰ و چند سالگی پخته و آبدیده کرده است. میگوید: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در رشتخوار دفترخانه داشتم. بعد از آن سرگرم فعالیتهای مختلف اجتماعی شدم.
همراه با مدیریتهای مختلف شهری، محلی و منطقهای که بر عهدهام بود در دوره چهارم به مجلس شورای اسلامی راه یافتم. در ادامه به مشهد آمدم و از آن سال تا به حال در محله طلاب همین دفترخانه را دارم و مشغول خدمت به زوجها و خانوادهها هستم. الان قریب به ۳۰ سال است که دفترخانه دارم و هزاران نفر را به عقد یکدیگر درآوردم و این را ذخیره آخرت خودم میدانم.
دفترخانه ازدواج و طلاق او در نبوت یکی از کهنسالترین دفترخانههای ازدواج این حوالی است که از یکسو میزبان عروسخانمها و آقا دامادهایی از زوجهای شهرستانی بوده و هست که زنگ میزنند و وقت میگیرند و میخواهند خطبه عقدشان را حاج آقا بخواند و از دیگرسو خدمترسان هممحلهایهایی است که حاج آقا را خوب میشناسند.
آدمهای زیادی با شور و اشتیاق، اضطراب و التهاب پلههای دفترخانه را بالا میروند و پای سفره عقد مینشینند و چند دقیقه بعد با یک بله شیرین همه التهابها و اضطرابهایشان فرو مینشیند و تمام میشود. بلهای که یک عمر تعهد همراه دارد.
قبل از خواندن صیغه عقد از عروس و داماد میخواهد برای همه زوجهای جوان دعا کنند. طبق رسم و رسوم معمول دختران جوان فامیل عروس و داماد به نوبت بالای سر عروس و داماد قند میسایند و عروسخانم مثل بقیه عروسها بعد از بار سوم بله را میگوید.
تبریک و دست زدنها شروع میشود و به همین سادگی یک زوج آغاز زندگی مشترکشان را جشن میگیرند. موضوعی که حاج آقا به شدت روی آن تأکید دارد؛ سادگی در برگزاری مراسم ازدواج.
میگوید: اسلام همه جوانها را به ازدواج توصیه میکند نمیدانم چرا درک این موضوع و دلیل آن که با ازدواج برکت به زندگی وارد میشود، سخت است. اگر تشریفات کلافهکننده کم شود ازدواج به کام همه شیرین میشود چه آقا دامادها و عروسخانمها چه خانوادهشان.
خود حاج آقا ۱۸ سالگی تصمیم به ازدواج گرفته است. او در این باره میگوید: در روستای چمنآباد خواف زندگی میکردیم. آن ایام سن ازدواج پایین بود و خانواده من هم خیلی زود آستین برایم بالا زدند و من را ۱۸ سالگی پای سفره عقد نشاندند.
همسرم را از خانواده متدین و اهل علم انتخاب کردم. خاطرم هست سید محمد زهرایی از جمله علمای منطقه ازدواجم را ثبت کرد. مهریه زیاد در آن سالها مطرح نبود. عرفی که در بین خانوادهها باب بود دادن ملک و زمین به عنوان مهریه بود.
به علت اینکه دامادها خیلی جوان بودند و معمولا تأمین ملک ثبت شده در مهریه بر عهده پدر داماد بود و بخش کمتر و مالی آن را داماد باید متقبل میشد. البته مهریه همسر من جزو مهریههای سنگین آن زمان محسوب میشد که علاوه بر ملکی که بر عهده پدرم گذاشته بودند دو میلیون تومان نیز من عهدهدار شدم.
قدیم همه چیز سنتی بود و بزرگترها یک مناسبت خاص مثل نیمه شعبان و یا یکی از اعیاد را انتخاب میکردند و عاقد را به خانه میآوردند، اما حالا کمتر کسی در خانه عقد میکند و در مشهد معمولا ابتدا خطبه بالای سر حضرت خوانده میشود و بعد هم محضر.
تا چند وقت قبل اصلا اتاق عقد و این برنامهها نبود. چند نفر بزرگتر همراه با عروس و داماد میآمدند و خطبه عقد جاری میشد و تمام. اما حالا مردم به دنبال این هستند محضری را انتخاب کنند که اتاق عقد شیکتر و مجللتری دارد. میبینید که تمام محضرها اتاق عقد دارند.
آن زمان فکرش را نمیکردم خودم یک زمان متصدی دفتر ازدواج و طلاق باشم. خدا را شکر میکنم اکنون در انجام این سنت حسنه شریک هستم. عروس و دامادهای زیادی را به عقد هم درآورده و محرم کردم. با خاطرات خوب و شیرین و بعضی اوقات هم تلخ.
برگزاری مراسم در محضر هم بسته به موقعیت اجتماعی و فرهنگی خانوادهها فرق میکند. بعضیها همین نقطه شروع را هم سنگین برگزار میکنند دقیقا شبیه تعیین مهریه. در این بین هم مهریههای سنگین بوده است و هم مهریههای مناسب و ساده.
خاطرم هست برای عروس خانمی با ۲۰۰۰ سکه هم خطبه خواندهام و عروسی هم مهریهاش پنج سکه بوده است. البته الان همه چیز تشریفاتی شده و فرق میکند، اما من به همه عروس خانمها و دامادهایی که در دفترم برایشان خطبه میخوانم توصیه میکنم به یک مراسم ساده بسنده کنند و اوایل زندگی درگیر مسائلی نشوند که جذابیت آن برای یک شب است و تمام، چرا که مشکلات اقتصادی تا مدتها بر زندگیشان تأثیر میگذارد.
خواندن چند جمله عربی و قبل از آن مختصر برنامههای اداری برای اجازه صدور حکم ازدواج کار چندانی برای عاقد یا دو طرف ازدواج ندارد، اما باید یادمان باشد همین روال ساده در ادامه به شکلگیری اصلیترین بنیاد جامعه یعنی خانواده منجر میشود.
بنیادی که اگر سنگ بنایش به صورت مناسب گذاشته نشود بی برو و برگرد جامعه هم روی سعادت را نخواهد دید. برای همین در حد توانایی خودم و جایگاهی که دارم قبل از شروع کار و حتی بعد از پایان عقد، مادران عروس و داماد و همچنین خود آنها را نصیحت میکنم. این امر به واسطه اینکه عاقدم و ملبس به لباس روحانیت و البته کهنسال تأثیرپذیری زیادی دارد.
سن ازدواج فرق میکند. همه جور مراجعهکننده داریم. البته بعضی موارد طبق تصریح قانون ازدواج ممنوع است. از جمله موارد عقد دختر خانمی است که سیزده سال کامل شمسی نداشته باشد. در این موارد اگر کسی واقعاً اصراری داشته باشد باید به دادگاه مراجعه کند و اصطلاحاً «شرط سن» بگیرد و ما طبق حکم دادگاه اجازه داریم در این موارد خاص و البته نادر عقد ازدواج بخوانیم و ثبت کنیم.
با اینکه قانونگذار برای حداقل سن دخترخانم شرط گذاشته است، اما از آن طرف برای حداکثر شرطی نداریم. شاید باورتان نشود در همین دفترخانه بانویی ۷۵ ساله را عقد کردم.
معمولا در دفترخانهها افراد شروط را نمیخوانند و البته اگر هم بخوانند در آن هیاهوی ازدواج شاید چیز چندانی هم درک نکنند. بهتر است قبل از آمدن به محضر کمی با قوانین و موارد حقوقی آشنا شوند و متن شروط ضمن عقد را مطالعه کنند.
باید متوجه بود که لزومی ندارد که همه این موارد را داماد امضا کند. امضای شروط اجباری نیست، ولی از آن طرف اگر امضا شد برای طرفین حالت جدید و تبعات حقوقیای دارد که باید با آنها آشنا بود.
اینها مواردی است که آقا به خانم وکالت میدهد که اگر هر کدام از این موارد پیش آمد زن میتواند مستقلا به دادگاه صالحه مراجعه کرده و با طرح دعوی و ارائه دلایل لازم طلاقش را حتی بدون رضایت شوهر بگیرد. بیشتر طلاقهای یک طرفهای که در محاکم صادر میشود به همین موارد دوازدهگانه برمیگردد.
تلخی و شیرینی زیادی همراه کار محضرداران ازدواج است و برای ما هم همین طور بوده است. خانوادههایی داشتهایم که چند نسل پشت سر هم برای عقد کردن به همین محضر آمدهاند. همین چند وقت قبل دختر و پسری را به ازدواج هم درآوردیم که پدر و پدربزرگشان هم خطبه عقدشان در این محضر جاری شده بود یعنی ما سه نسل را میزبان بودیم و خوب البته خاطرات تلخ هم کنارش هست.
در جلسات طلاق بیمشاجره ماجرا تمام نمیشود. گاهی حتی شاهد زد و خورد هم بودم. اما در ازدواج نوعاً اتفاق تلخی به وجود نمیآید مگر به ندرت شبیه ماجرای همین چند روز قبل که نادر بود و تا به حال نظیرش را نداشتیم و بعد از اجرای صیغه عقد دعوای مفصلی بین طرفین اتفاق افتاد که از به خاطر آوردنش ناراحت هستم.
۶ پسر دارم و دو دختر. هیچکدام از آنها را خودم عقد نکردم. قانون دست ما را در اینباره بسته است، اما تا دلتان بخواهد خطبه عقد فرماندار و استاندار و شخصیتهای مهم را خواندهام که شاید تمایلی به آوردن اسمشان نداشته باشند.
ازدواج باید آسان باشد، تأکید میکنم ازدواج آسان. رسانهها میتوانند ازدواج آسان را تبلیغ کنند. ما نباید منکر تأثیرپذیری افراد از رسانهها باشیم. بعضی از چیزها باید نهادینه شود و ازدواج آسان هم از این دست موضوعات است که نهادهای مختلف با ابزارهایی که در دست دارند باید برای ترویج آن در بلندمدت دست به کار شوند چرا که دایره مشکلاتی که؛ بالا رفتن سن ازدواج در جامعه ما به وجود آمده است، به صورت نگرانکنندهای در حال افزایش است و تنها دلیل آن پیچیده بودن پروسه مراسم ازدواج و دهها چیز دست و پاگیر دیگری است که ساخته ما ایرانیهاست.
خودمان هم نمیدانیم این چیزهای بیهوده چه ضرباتی را به جوان ما میزنند. باور کنید تنها جوانان ایرانی هستند که برای ازدواجشان باید هفت خوان رستم را رد کنند. بروید سراغ خانوادههایی که ساده گرفتهاند و شیرین زندگی میکنند. آمار طلاق را پایین بیاوریم.
البته برای فهمیدن میزان ازدواج و طلاقها باید به آمار رسمی که هرچند وقت یک بار از سوی مراجع قانونی اعلام میشود مراجعه کرد. اما اگر بخواهیم همین دیدههای شخصی و میزان مواردی را که در دفتر عقد و طلاق ما ثبت شده است، ملاک کار بگیریم باید بگویم سال ۹۶ نسبت به دو سال قبل از آن در بخش ازدواج در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد شاهد کاهش میزان ثبت ازدواج بودیم.
در بخش طلاق هم همینطور. البته در موضوع طلاق دفاتری که اقدام میکنند در مشهد زیادتر شدهاند و نمیتوان چندان به موارد ثبتشده در دفترخانهها برای اطلاع از میزان واقعی طلاق بسنده کرد و باید به آمار رسمی مراجعه شود.
به پدر و مادرها گفتهام به شما هم میگویم هنر این نیست که به دخترتان یا پسرتان جهیزیه سنگین و لوکس بدهید. هنر این است که بچههایتان را در سالهای اول زندگی با پیامها و نکاتی که میدانید راهبری کنید.
عروس خانمها و آقا دامادها هم فکر نکنند از همین ابتدا باید همهچیز داشته باشند.
شاید من بعد از این همه سال زندگی تشکیلات زندگیهای شما را نداشته باشم. اصلا شیرینی زندگی به همین است که اول نداشته باشید و هر دو کوشش کنید و آرامآرام زندگیتان تکمیل شود تا قدر زندگیتان را بهتر بدانید.
کار ما بازنشستگی ندارد یعنی بر خلاف کارهای دیگر که بعد از ۳۰ سال باید از کار کنارهگیری کنی تا زمانی که توان داشته باشی میتوانی ادامه دهی. من هم تا توان داشته باشم و از عهدهام برآید، خطبه خواهم خواند.
*این گزارش یکشنبه ۲۱ مرداد سال ۱۳۹۷ در شماره ۳۰۴ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.