«موسی حجازی» این روزها تنها یک نام است روی سنگ قبری در کنج حیاط بیمارستان مسلولین (دکتر شریعتی فعلی)؛ یعنی همان جایی که خودش همت کرده و ساخته است، اما اگر روزنامههای عهد ناصری تا پهلوی را به نیت پیدا کردن نشانی از دکترموسی حجازی (۱۲۵۶ تا ۱۳۳۲ خورشیدی) ملقب به «طبیب اعظم» ورق بزنید، میبینید هرجا که قرار است اتفاق خوبی در حوزه پزشکی در مشهد رقم بخورد، یک سرش به او برمی گردد.
تعریف از او تنها به اینجا ختم نمیشود. موسی حجازی یک روز بانی ساخت مدرسه است، روز دیگر وکیل مدافع حقوق جذامیان. فردایش میرود سراغ بهبود بهداشت، ساخت درمانگاه و بیمارستان برای مردمان طرقبه. توی بلدیه نقش دارد، در اداره پزشکی قانونی نقش دارد و خلاصه انگار با خودش عهد کرده بود در تمام عمر، ساعتی آرام ننشیند.
جالبتر اینکه در تمام این دوران و با همه این فعالیت ها، دقت میکند سوزنی از بیت المال به دارایی اش وارد نشود، حتی به اندازه یک برگ کاغذ یا یک دوات و قلم از دارالشفای حضرتی که روزگاری مسئولیت اداره اش را برعهده داشته است.
در این میانه، معروفترین مکانی که یادش را زنده نگه داشته است، تابلوی بیمارستان حجازی (نخستین بیمارستان اعصاب وروان در مشهد) میان اراضی سمزقند است که شاید اگر او نبود، در بلبشوی سیاسی و اقتصادی اواخر قاجار و پهلوی اول کسی به یاد این گروه از بیماران نمیافتاد که ازقضا در گذشته به دلیل پیشرفته نبودن امکانات طبی و دارویی بسیار زیاد بودند.
در بیست ونهمین سال حکومت ناصرالدین شاه به دنیا آمد و این شانس اول زندگی اش بود که امیرکبیر، دارالفنون را ۲۶ سال پیش از آن ساخته بود تا جوانان علم طلبی، چون او، بتوانند در آن درس طب بخوانند. خوش وقتی دیگرش این بود که پدرش، رضاقلی خان، ملقب به مستوفی در دربار ناصرالدین شاه نقاش و مادرش هم امینِ ملکه مادر (مهدعلیا) بوده است؛ به همین دلیل هم پایش به دارالفنون باز میشود تا علم طب فرابگیرد و بشود طبیبِ مردم.
از عمر هفتادو شش ساله دکتر حجازی، ۴۸ سالش در دوران قاجار و ۲۸ سال دیگرش در دوران پهلوی میگذرد و این یعنی حکومت شش پادشاه را دیده، ولی در همه این دوران، کاری با سیاست نداشته است. لقب «طبیب اعظم» را هم مادرش از مهدعلیا برای او می گیرد.
در تهران، طبابت و ازدواج میکند، اما این دعوت معیرالممالک (والی خراسان) است که طبیب اعظم را برای طبابت به مشهد میکشاند؛ جایی که رشتهای از اتفاقات خوش را برای مشهد رقم میزند تا نخستین پزشک قانونی شهر مشهد، یکی از مدیران دارالشفایحضرتی و سازنده نخستین بیمارستان برای بیماران اعصاب وروان در این بلاد باشد.
برابر آنچه روزنامه نوبهار در دی ۱۲۸۹ خورشیدی سیاهه کرده است، گوهری ناشناس همراه با معیرالممالک به زیارت آستان قدس مشرف شده است. در ادامه این خبر میخوانیم که: «گویا مذاکرات والی خراسان با یک پزشک به نتیجه رسیده و او برای طبابت به ایالت خراسان آمده است.» موسی خان در مشهد، در محله چهارباغ با دکتر فتحعلی خان در خانه نمره ۵۳ یک کلینیک میسازد و هر دو صبح تا ظهر مشغول دیدن مریض میشوند.
دکتر موسی به طبابت بسنده نمیکند و برای بهبود شرایط جامعه اش در اوضاع نابسامان آن دوران تلاش میکند. یکی از گامهای او حضور در «انجمنمعارف» است. جراید مشهد در اردیبهشت سال ۱۲۹۰ خورشیدی، خبر از گردهمایی جمعی میدهند که به دعوت دکتر موسی خان و امجدالممالک برای تأسیس مدارس ایتام و دادن کنفرانسها و نمایشهای اخلاقی و... دورهم نشسته اند و گفتگو میکنند.
علاوه بر این، خبر تشکیل «هیئت خیریه معارف خواهان» در سال ۱۲۹۳ را هم روزنامه اطلاعات یومیه چاپ میکند. این مسئله نشان میدهد که دکترموسی چه اهتمامی برای عمومی کردن تحصیلات و افزایش سطح سواد جامعه داشته است. مدرسه «نظمیه» یکی از این مدارس است که هیئت معارف خواهان، زیرپوشش خودش قرار میدهد.
دکتر موسی به داشتن یک مطب رضایت نمیدهد. او دو یا سه مطب دیگر نیز راه اندازی میکند تا بیمارانش در نقاط مختلف شهر به طبیب دسترسی داشته باشند. بیماران بی بضاعت معمولا به این مطبها که به «محکمهحجازی» معروف بوده است، مراجعه میکرده ا ند و پس از تشخیص برای دریافت دارو به داروخانهای واقع در میدان مجسمه (شهدای فعلی) به حساب دکتر موسی خان معرفی میشدند.
طبق اظهارات یکی از اعضای خانواده اش، مطبهای او در خیابانهای شاه رضای سابق (خیابان آزادی فعلی) کوچه تلفن خانه، خیابان خاکی (آخوندخراسانی فعلی) در محدوده گنبدسبز و در تپل محله قرار داشته است.
همچنین منزل مسکونی او در سعدآباد کوچه طاهری، گاهگاهی تبدیل به مرکزی برای رسیدگی به بیماران میشده است. در جراید قدیمی شهر، آگهی یکی از مطبهای او در خرداد ۱۲۹۰ خورشیدی به این شکل آمده است: «آقای دکتر موسی خان، بالاخیابان عمارت شیخ علی اکبر صراف، همه روزه از صبح الی ظهر برای پذیرایی مرضا (بیماران) حاضر خواهند بود.»
در بسیاری از مطالبی که درباره دکتر حجازی نوشته شده است، گفته اند او در بدو ورودش به مشهد به عنوان رئیس دارالشفای رازی (درمانگاه رازی) مشغول به کار میشود، اما در مطبوعات و اسناد، خبری از این عنوان نیست. نخستین عنوانی که در دارالشفای حضرت رضا (ع) برای او ذکر کرده اند، طبیب امراض داخلی است.
روزنامه رعد گروه پزشکی دارالشفا در سال ۱۲۹۸ او را این گونه معرفی میکند: «آقای دکتر مزین السلطان، مدیر دارالشفا، آقای دکتر سیدموسی خان، طبیب امراض داخلی، آقای معتمدالحکما و آقای لقمان التولیه، معاون شعبه امراض داخلی و....»
بهار سال ۱۲۹۹ خورشیدی، مدیر دارالشفا به اهل خاک میپیوندد و جایگاه مدیر در دارالشفای حضرت برای چندماهی خالی میماند و به نظر میرسد در این مدت، دکتر موسی این نقش را برعهده داشته است.
به نظر میرسد هرجا کار خیری بوده، اسمی از دکترموسی هم در میان بوده است. برای نمونه دکتر در تیرماه ۱۳۰۱ در جریده فکرآزاد، نامهای را به عنوان مدیر دارالشفای رضوی مینویسد که مربوط به احقاق حقوق جذامیان است.
او که در پس عنوانش، کفالت جذامیها را هم داشته، برای پس گرفتن آنچه گویا با هدف تأمین مخارج این بیماران وقف شده بوده، صدای اعتراضش را رسانهای میکند و در پایان این یادداشت تند مینویسد: «هرچند اداره دارالشفا ناگزیر است نسبت به عجزه و مرضای فقیر همه قسم کوشش بنماید، لکن برای مجذومین چیزی معین نشده و به ملاحظه عسرت مالی (که فعلا خود مریض خانه دچار است) مجبور خواهد شد قید کفالت خود را از آنها بردارد. در این صورت، آنها در شهر پراکنده شده، شاید خودشان اقدامی بنمایند که موقوفه به موقوف علیهم برسد.»
در جراید سالهای اخیر سالگرد تأسیس بیمارستان مسلولین (مبتلایان به سل) را ۱۳۲۵ ذکر میکنند و ماجرای تأسیس این بیمارستان طبق نقل نوه دکتر موسی خان حجازی، این گونه است: «دکتر با یکی از دوستان خود (زنده یاد توکلی زاده) مشورت میکند. او مقداری زمین در منطقهای به نام نوچاه داشته است. این فرد خیراندیش زمین هایش را به دکتر موسی خان هدیه میکند و دکتر موسی خان زمینها را صرف ساخت بیمارستانی ویژه مسلولان میکند.».
اما پیش از این در روزنامه «آخرین اطلاعات» خبر تأسیس مریضخانه در ترقبه (طرقبه) را طبیب اعظم داده بود. در این خبر که تیرماه ۱۳۰۲ منتشر شده، آمده است: «به قرار معلوم آقای دکتر موسی خان طبیب اعظم، دواخانه و مریض خانهای به نام شعبه دارالشفا در طرقبه تأسیس نموده اند و این خدمت قابل تمجید است.» در مرداد همان سال هم جریده «فکر آزاد»، پیام دکترموسی را چاپ میکند که در آن از اینکه مسئولان امر برای بهبود اوضاع دهقانها و زارعان تلاش میکردند، تشکر کرده است.
از دکترموسی به مدت چند سال در جراید خراسان خبری نیست، فقط از اسناد میشود فهمید که او ۹ فروردین ۱۳۰۷ نامهای به آستان قدس مینویسد و در آن، درخواست وسایل شخصی اش را میکند و معلوم نمیشود عبارت کناره گیری اجباری، حکایت از استعفای او دارد یا کنار گذاشتنش: «پس از کناره گیری اجباری بنده از دارالشفای مبارکه، کتب و بعضی اشیای شخصی این جانب در مریض خانه مانده است.
مستدعی است مقرر فرمایید مطابق صورت دفتر ملزومات دارالشفا مسترد فرمایید.» نکتهای که در این میان به نظر جالب توجه میرسد، اهتمام او به بیت المال است. در یکی از نامهها میگوید: «در زمان تصدی بنده، محاسب و دفاتر و تشکیلات دارالشفا مرتب بوده است. چگونه وقتی به نام دارالشفا چیزی خریداری و ثبت شده و حال ادعای آن را نمایم؟» او در زمانی دیگر نیز درخواست میکند درصورت موافقت با انشعاب آب شرب از قنات، حق آن را پرداخت کند و هزینههای آن هم برعهده خودش باشد.
۲۱ شهریور ۱۳۰۸ روزی است که قرار است مشهد، صاحب طبیب قانونی شود. دکتر صاحب تجربه، گزینه خوبی است تا نخستین پزشک قانونی این شهر شود. روزنامه آزادی در این روز مینویسد: «آقای دکتر سیدموسی حجازی طبیب اعظم که از دکترهای معروف خراسان میباشند، به سمت دکتر قانونی اداره عدلیه تعیین گردیدند.»
از این تاریخ، حضور این پزشک در رسانههای آن زمان پررنگ میشود. هر قتل، جنایت یا مرگی در شهر رخ میدهد، طبیب قانونی یا دکتر قانونی بر سر جنازه حاضر میشود و نظرش را اعلام میکند. طبیب قانونی شهر، دغدغه بیماران اعصاب وروان شهر را نیز همچنان دارد. در آبان ۱۳۰۹ روزنامه آزادی مینویسد: «چند روز قبل آقای مدعی العموم بدایت به اتفاق آقای دکتر حجازی، طبیب قانونی عدلیه، برای مشاهده وضعیت به دارالمجانین (بیمارستان اعصاب وروان) رفته اند.»
البته این دیدارها بی تأثیر نیست و چند ماه بعد رسانهها خبر از تهیه لباس و کفش و تختخواب و بخاری برای مجانین (بیماران اعصاب و روان) میدهند. بازدید دکترموسی از دارالمجانین ادامه مییابد. روزنامه آزادی در سال ۱۳۱۱ مینویسد: «دو سه روز قبل ساعت شش به اتفاق آقای داوود مدعی العموم بدایت و آقای دکتر حجازی، طبیب قانونی، برای مشاهده و تفتیش دارالمجانین، تشریف برده وضعیت آنجا و سوءحال (بدحالی) مجانین مورد توجه ایالت کبری واقع و تصمیمات لازمه برای اصلاح دارالمجانین و بهبودی مجانین اتخاذ و اوامر مقتضیه صادر نموده اند.»
در سال ۱۳۱۶ کمیسیونی با حضور دکترحجازی تشکیل میشود تا درباره ساخت یک بیمارستان برای بیماران اعصاب وروان مشهد گفتگو شود؛ خبری که روزنامه آزادی آن را منتشر میکند.
دکترموسی در مراسم کلنگ زنی ساختمان بیمارستان اعصاب وروان مشهد که در مطبوعات قدیمی ماندگار شده، گفته است: «وقتی به سمت ریاست اطبای دارالشفای آستان قدس مفتخر شدم، عدهای مجنون در دارالشفا برای معالجات جسمی نگاهداری میشد و چون وسایل معالجه آنها فراهم نبود، موجبات ناراحتی سایر بیماران را هم فراهم میکردند.
ازآنجاکه وضع مالی آستان قدس اجازه نمیداد تیمارستانی با اصول فنی ساخته شود و شهرداری هم در کار نبود، شخصا درصدد برآمدم که محل مستقلی برای مجانین آماده کرده و آنها را از دارالشفا جدا کنم. چون اهالی از اجاره منازل خود اکراه داشتند، بناچار یک قطعه زمین از اراضی آستان قدس در میدان سوم اسفند و پشت عمارت علی اصغراف کوزه کنانی برای مجانین اختصاص یافت و چهار اتاق خشت وگلی ساخته شد و پنج نفر مجنون به آنجا منتقل و دو نفر از پرستاران دارالشفا برای رساندن غذا و پرستاری آنها گمارده شد و شخصی برای سرکشی هم تعیین گردید.
این وضع ادامه یافت تا زمانی که شهرداری شکل گرفت و تیمارستان به شهرداری تحویل گردید. چون در انجمن شهرداری هم سمت نمایندگی داشتم، به وضع مجنونین رسیدگی میکردم. در خلال این احوال، مرحوم کوزه کنانی محل فعلی استانداری را از آستان قدس اجاره کرد و مبلغ ۷۵۰ تومان پرداخت تا با انجام تعمیرات جزئی، مجانین به آنجا منتقل شوند.»
شاید از گفتههای خودش معلوم شود چرا طبیب اعظم، دل در گرو این گروه بی یارویاور داشت و دنبال کار آنها را گرفته بود. با همراهی خودش در سال ۲۸ روزنامه خراسان، سلسله گزارشهایی به چاپ میرساند که وضعیت دارالمجانین مشهد را توصیف میکند؛ وضعیت اسفناک بیمارهای اعصاب وروان که یک نفر پای کارشان است تا سروسامانی به آنها بدهد.
دکترحجازی که سالها در دارالشفا و در سمت دکتر قانونی رنج آنها را دیده است، در هفتادودوسالگی هنوز به دنبال راهی برای نجات آن هاست. روزنامه خراسان در آن شماره از تلاش و پیگیری موسی خان حجازی خبر میدهد که درحال به ثمر نشستن است.
یک تیمارستان در خیابان خواجه ربیع که زمینش را از آستان قدس گرفته اند و مخارج ساخت آن از محل پنبه پاک کنی سالهای ۲۷ و ۲۸ کارخانههای شرکت جین مشهد و شهرستانها و شرکت پنبه و کارخانه پنبه پاک کنی درگز تأمین شد؛ ساختمانی با هجده اتاق و دو سالن غذاخوری و آشپزخانه که ۱۰۰ بیمار را میتواند نگهداری کند.
در سال ۱۲۹۸ دکتر حجازی در انجمن بلدیه عضو میشود ودر انتخاب شهردار مشهد مشارکت میکند. در این تاریخ، بلدیه مشهد برای سومین بار (پس از دوبار انحلال) به دستور قوام السلطنه، استاندار خراسان، شکل میگیرد. استاندار خراسان دستور شروع انتخابات انجمن قانونی شهر را صادر میکند.
روزنامه شرق ایران در مرداد همین سال گزارشی از این انجمن میدهد و نام دکتر سیدموسی خان را هم در ردیف اعضای انجمن بلدیه میآورد؛ کسانی که قرار است اداره بلدیه را تأسیس کنند.
روزنامه تازه بهار در خبری مربوط به بروز یک بیماری ناشناخته در مشهد مینویسد: «این بیماری را دکتر موسی خان کشف میکند؛ بیماریای با علائم تب خفیف ابتدایی، سردرد، رعشه، جنون، نابینایی و حتی مرگ. او صدرالاطبا، رئیس کمیسیون حفظ الصحه، را فرامی خواند و با اودرباره این مرض تازه مشورت میکند. ازسوی دیگر خودش بیکار نمینشیند و به سراغ مجلات خارجی میرود و نتیجه آن را به کمیسیون صحی میآورد.
مجله میدکال گازت (مجله طبی هندوستان) در دستان دکترموسی است تا به دیگر پزشکان نشان بدهد مشابه این مرض جدید در هند نیز مشاهده شده است و راه درمانی را که آنها پیش گرفته اند، به مشورت بگذارد.» بخش دردناک ماجرا این است که به نظر میرسد چنین فردی وقتی در سال ۱۳۳۲ از دنیا میرود، کمتر روزنامهای خبر درگذشتش را درج میکند و بنا به وصیت خودش در بیمارستان شریعتی به خاک سپرده میشود.