شلوغ و پررفتوآمد است و این روزها ازدحام بیشتری نیز دارد. زرق و برقش توجه هر رهگذری را به خود جلب میکند و باوجود نوسانات اخیر بازار، باز هم مشتریهای خودش را دارد که از پشت شیشه، طرحهای پر از نقش و نگین را تماشا میکنند.
طلای ناب که میگویند، در بولوار امامت خوش میدرخشد و این مکان را به بازاری گران و ارزشمند تبدیل کرده است. البته اگر حدود سال۷۸ سرقت مسلحانه از طلافروشی انتهای آزادشهر آن زمان (تقاطع فعلی بولوار آموزگار و امامت) اتفاق نمیافتاد، شاید این بازار در همان مکان توسعه پیدا میکرد، اما بعد از این حادثه، طلافروشها به ابتدای بولوار امامت که چند طلا فروشی در آنجا دایر بود، آمدند و طی سالهای اخیر چنان این بازار توسعه پیدا کرده است که میتوان از آن بهعنوان یکی از بازارهای بورس طلا و جواهر مشهد نام برد.
این مکان بین مردم به بازار طلای آزادشهر معروف است، اما بخشی از آن در محله زیباشهر قرار دارد. اولین طلافروشهایی که به این بازار آمدند، خودشان هم فکر نمیکردند روزی حرفهشان در این محدوده، اینقدر توسعه پیدا کند. آن زمان مغازههایی محلی داشتند برای ساکنان محدوده آزادشهر، اما حالا بعضیهایشان با فروش اینترنتی حتی به دیگر شهرها هم طلا ارسال میکنند.
سراغ قدیمیهای این بازار را که میگیریم، میرسیم به هادی آقای حسینی. متولد ۱۳۴۰ و سیسال است که طلافروشی دارد. هادیآقا درحال خرید و فروش طلاست و صحبت را به بعد موکول میکند، اما در حضور دوباره ما فقط به بیان کلیات اکتفا میکند. کمحرف است و، چون تن صدایش پایین است، باید گوشمان را خوب تیز کنیم.
او سال۷۲ مغازهاش را در ابتدای بولوار امامت دایر کرده است و تعریف میکند: آن زمان دو طلافروش دیگر به نام آقای دیانتی و یزدی هم بودند، ولی چند سال پیش، از این حرفه بیرون آمدند. غیر از ما، هیچ طلافروش دیگری در اینجا نبود و بقیه مغازهها، لبنیاتی، پوشاک، آبمیوهفروشی و مانند اینها بودند.
مشتریهای آن زمان او از محلیهای محدوده آزادشهر بودند و بهمرور با افزایش جمعیت این منطقه، تعداد طلافروشها هم افزایش پیدا کرده است.آن موقع، خیابانهای ارگ و راهنمایی بازارهای بورس طلا بودند و ساکنان محدوده آزادشهر برای خرید طلای عقد و عروسی فرزندانشان اگر میخواستند به قول معروف سنگ تمام بگذارند، به آن خیابانها میرفتند تا طلاهای جدیدتر و متنوعتر را ببینند.
ابوالقاسم محمدمیرزایی که او هم سال۷۲ به جمع طلافروشهای آزادشهر پیوسته است، اعتقاد دارد حضور اولین طلافروشها باعث شده است دیگر همکارانشان هم تمایل داشته باشند اینجا مغازه دایر کنند. از طرفی اجاره مغازه طلافروشی قیمتی بیشتر از سایر مغازهها دارد، مالکان ترجیح میدادند ملکشان را به این صنفها اجاره دهند یا بفروشند؛ این دو عامل دست به دست هم داده و موجب توسعه این بازار شده است. به گفته او حدود سال ۷۰ این بازار رونق چندانی نداشته است و خود طلافروشها هم فکر نمیکردند چنین آیندهای داشته باشد، اما از سال ۸۰ و بهویژه در دهه ۹۰، به قول خودشان «پاخور مغازهها بیشتر شده است.»
احمد گلستانی از دیگر قدیمیهای اینجاست. وقتی وارد مغازه میشوم و موضوع گفتگو را میگویم، مردی هفتادساله و کوتاهقامت میگوید: پیش خوب کسی آمدهاید خانم! آقای گلستانی سرش درد میکند برای این حرفها.
آقای گلستانی زودتر مشتریاش را راه میاندازد تا از گذشته تعریف کند. میگوید: سال۷۳ که مغازه را راه انداختم، اینجا خیلی خلوتتر از الان بود. جمعیت آزادشهر هم خیلی کمتر بود، اما، چون مغازه سر چهارراه و نزدیک پارک ملت قرار داشت، مکانی خوب و آیندهدار به نظرم آمد. سال۷۵ یک خانه ۲۵۰متری ویلایی در احمدآباد و باغی ۷ هزار متری در بند گلستان را دادم و اینجا را خریدم. الان هم فکر میکنم قیمت مغازه حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیاردتومان باشد. به گفته او بیشتر مغازههای طلافروشی اول امامت، سرقفلیشان به فروش رسیده است.
احمدآقا از طلافروشیهای آخر امامت یاد میکند و ادامه میدهد: اول چند طلافروشی در آخر امامت، مغازه راه انداخته بودند. فکر کنم حدود هشتتایی بودند. آن موقع به آنجا خیابان «بهمن» میگفتند. حدود سال ۷۸ به یکی از آنها حمله مسلحانه شد و بنده خدا طلافروش و شاگردش را کشتند. بعد از این حادثه، بقیه طلافروشهای آن محدوده احساس ناامنی کردند، ارزش ملکهایش کم شد و یکییکی به همین چهارراه آزادشهر و اول بولوار امامت آمدند که رفتوآمد و امنیت بیشتری داشت.
او از بازار آن موقع تعریف میکند که بیشتر مشتریانشان، فرهنگیهای محله آزادشهر بودند و قسطی طلا میخریدند. بعد هم با حسرت میگوید: مثل الان نبود. میشد اعتماد کرد. بازار هم اینقدر نوسان نداشت. قسطیدادن یک کار عادی برایمان بود.
به گفته احمدآقا آن زمان طلاهای دستساز، مریمی، شمایل، گردنبندهای یاقوت و الماس، پلاکهای اسم خدا و وانیکاد، پرطرفدار بودند طوری که بیشتر خانمها حداقل یکی از اینها را داشتند. النگو و انگشتر هم از کادوهای پرطرفداری بود که مردم برای هدیه سر عقد میخریدند.
این طلافروش، گردنبندهای داخل ویترین مغازهاش را نشان میدهد؛ دستش را با حسرت تکان میدهد و میگوید: گذشت آن زمانی که مردم طلا را برای مصرف و زیبایی میخریدند. آن موقع طلا برای خانمها جنبه زیبایی داشت، اما حالا بیشتر افراد رو به خرید سکه آوردهاند و نگاه اقتصادی به طلا دارند. بعد هم ادامه میدهد: آن موقع بیشتر افراد طلای نو میخریدند، اما حالا خرید طلای مستعمل طرفدار بیشتری پیدا کرده است؛ زیرا اغلب مردم قصد فروش آن را دارند، نه استفاده از آن. طلاهای مارکدار خارجی هم جای شمایلها و طلاهای دستساز ما را گرفته است.
گلستانی نظارت، قانونمندی و قدرت اتحادیه طلافروشها را مثالزدنی میداند و میگوید: در هر لحظهای که قیمت طلا تغییر میکند، به همه کسبه صنف ما اطلاعرسانی میشود و حتی اگر طلا را گرانتر خریده باشیم موظفیم به قیمت اعلامشده در همان لحظه بفروشیم. هیچ کس حق ندارد ذرهای سلیقهای و خارج از چارچوب قانون عمل کند. با همان ساعت کاری که به ما اعلام شده است، کار میکنیم. در کرونا و بحرانهای کمبود گاز، صنف ما طبق نظر اتحادیه تعطیل میکرد و قانونمندی فوقالعادهای داریم. احمدآقا چند بار تأکید میکند اگر همه اتحادیهها با این نظم و قدرت کار کنند، ما از کشورهایی مثل ژاپن پیشرفتهتر میشویم.
با کوچ طلافروشهای آخر امامت به چهارراه آزادشهر و ابتدای بولوار، تعداد طلافروشهای این قسمت بیشتر میشود و بهمرور، همانطورکه محدودههای وکیلآباد، قاسمآباد و الهیه، جمعیتهای بیشتری در خود جای میدهند، تعداد طلافروشهای آزادشهر هم بیشتر میشود، طوریکه به گفته گلستانی، طی ۱۰سال اخیر، تعداد آنها از سیمغازه به بیش از دویست مغازه طلافروشی رسیده است.
وسیله آهنی که کنار مغازه این طلافروش قرار دارد، توجهم را جلب میکند. یک دسته شبیه دسته چرخ خیاطیهای قدیم دارد که با چرخاندن آن، دو غلتک آهنی روی هم میچرخند. گلستانی سمت وسیله میرود و تخته چوبهای دورش را برمیدارد و توضیح میدهد: این وسیله اسمش چرخ نبرد است. پدرم که طلاساز بود، این وسیله را سال ۱۳۲۰ خرید. اگر مقداری طلا اندازه یک نخود یا یک عدس را روی این غلتکها بگذاریم و دسته را بچرخانیم، آن را بهصورت ورق نازک یا سیممفتولی درمیآورد و ما این تکهها را شکل میدهیم و با آن گردنبند و... میسازیم.
بازار طلافروشهای بولوار امامت، کوچهها را هم تحت تأثیر قرار داده است و اکنون در کوچههای اطراف این بازار هم شاهد مغازههای طلافروشی هستیم. سال ۹۰ در امامت ۳ یک پاساژ طلا افتتاح شد. در همان سال، یک نفر زمینی در امامت۲۸ خرید و آن را پاساژ طلا کرد. سال۹۸ نیز پاساژ دیگری روبهروی این پاساژ باز شد. گرچه هنوز هم بیشتر مشتریهای بازار طلای محدوده آزادشهر از محلیهای غرب مشهد هستند، فروش مجازی باعث شده است طلافروشهایی که در این زمینه فعال هستند، به نقاط مختلف طلا بفرستند.