دارالقرآن حضرت رقیه در انتهای خیابان شهید حسینی محراب محله شهید قربانی سالهاست وقف فعالیتهای قرآنی شده است. بانی ساخت و فعالیتهای این ساختمان سهطبقه و مجهز لیلا بیرمی و همسر مرحومش شکرا... آذری بودند. لیلا خانم حدود 23 سال است فرمانده پایگاه بسیج است.
همان سالهای آغاز خدمت، عازم محلهای در حاشیه شهر شد. محل سکونتشان در مرکز شهر بود اما او به عنوان کسی که درس حوزوی خوانده بود وظیفه تبلیغ و ترویج فرهنگ قرآنی و اسلامی را بر دوش احساس میکرد و میخواست در محلهای دور از خانه، بخشندگی و مهربانی را تمرین کند. او محله شهید قربانی را برای آموزش قرآن و فعالیتهای مربوط به آن انتخاب کرد و برای خدمت به اهالی این منطقه ماندگار شد.
هرچه بیشتر میگذشت کار کردن برای این آدمها و خدمترسانی به آنها حس دلچسبتری به او میداد. سختی راه و دور بودن از خانه در انسی که با آدمهای این سوی شهر میگرفت گم میشد. دلش گرم به این بود که میتوانست جوانان و مردم را با نور قرآن عجین کند و یک عمر سعادت را به آنها هدیه دهد.
امروز دارالقرآن 380 قرآنآموز دارد که راه صحیح زندگی را در این مسیر قرآنی پیدا کردهاند
همسرش، شکرالله آذری، هم در این مسیر همراهش شده بود و هردو شانهبهشانه هم عهد کرده بودند این محلهها را با توسل به قرآن و اهلبیت گلستان کنند و چیزی کم نگذارند. کار آسانی نبود. اوایل ناچار بودند تبلیغ را خانه بهخانه انجام دهند. بعد کمکم کلاسهای قرآنیشان از مساجد محله که فعالیت کمتری داشتند سر درآورد و اینقدر این مسجد و آن مسجد کلاسهای احکام و قرائت، محافل عزاداری و جشنهای مذهبی بر پا کردند که پیش مردم این سوی حاشیه شهر شناخته شدند.
کمی میگذرد و خانمی به نام ذوالفقاری زمینی در اختیارشان میگذارد تا مکانی ثابت برای جلساتشان داشته باشند. خودشان هم بخش دیگری از زمین را خریداری میکنند و مصمم میشوند به دایر کردن دارالقرآن حضرت رقیه. بعد هم آن را ثبت اداره اوقاف میکنند. این میشود آغازی نو در مسیری روشنتر. امروز دارالقرآن 380 قرآنآموز دارد که راه صحیح زندگی را در این مسیر قرآنی پیدا کردهاند. علاوه بر این، فعالیتهای جانبی زیادی هم در آن انجام میشود.
سال 81 ساختوساز دارالقرآن پا میگیرد. لیلاخانم و آقاشکرالله با درآمد محدودی که دارند، شانهبهشانه هم آجر به آجر روی هم میچینند تا این مجموعه شکل بگیرد. خانم بیرمی از سختیهای آن روزها میگوید: زمانی که شروع به ساخت کردیم اطراف دارالقرآن همه بیابان بود. انگشتشمار خانه هم در دوردست وجود داشت اما گویا کاربری آن زمینها چیز دیگری بود و برای گرفتن مجوزهای لازم اذیت شدیم. ساختوساز تا مدتها طول کشید.
یکی دو سال با هر سختی و زحمتی که بود کار را ادامه دادیم اما همسرم دوام نیاورد و یک سال بعد از اینکه به نیت ساخت این دارالقرآن «یاعلی» گفتیم از دنیا رفت. خودم ماندم و خودم. نباید کم میآوردم. باید خیلی محکمتر از قبل پیش میرفتم. ساخت دارالقرآن سهساله تمام شد.
حالا باید آرزوی مشترکمان در تأسیس این دارالقرآن را زودتر به ثمر میرساندم که روح همسرم هم شاد شود اما باز مانع کم نبود تا اینکه در سال 85 مبلغی را برای گرفتن مجوز مشخص کردند. من هم از همان سال بخشی را نقدی دادم و بخشی را قسطی. هر طور بود باید این مکان را حفظ میکردم تا محلی باشد که جوانان و نوجوانان در آن با قرآن انس بگیرند.
لیلا خانم پیش از اینکه دارالقرآن را به اتفاق همسرش بسازد آموزش قرآن را خانهبهخانه شروع کرده بودند. بعد از آن هم نوبت به مساجد رسیده بود. تعریف میکند: نخستین مسجدی که توانستم دورههای قرآن و کلاسها را در آن برگزار کنم مسجد امام علی(ع) بود. قرار بود کلاسها در زیرزمین آن که شرایط بسیار نامناسبی داشت برگزار شود. هوای سرد مجبور بودیم با پتوهای کهنه سر کنیم.
بعد از چند ماه از ما اجارهبها خواستند و ناچار شدیم از آنجا به مسجدی دیگر برویم. چند مسجد عوض کردیم. هر جایی رفتیم مبلغی تقاضا کردند اما کلاسهای ما رایگان بود. از کسی پولی نمیگرفتیم و پولی نداشتیم که به آنها بدهیم. ناچار میشدیم مسجد فعالیتهایمان را تغییر دهیم. آخرین مسجدی هم که لیلاخانم در آن فعالیت میکرد همان آش و همان کاسه بود. روز تولد امام حسن مجتبی(ع) خواستند آنجا را ترک کنند.
بچههای دارالقرآن حضرت رقیه درست مانند اعضای یک خانوادهاند. وقتی قرار است مراسمی داشته باشند یا میهمان بیاید، همه دست به دست هم میدهند و هر کسی گوشهای از کار را میگیرد. لیلاخانم میگوید: ما شاهد قد کشیدن و بزرگ شدن آنها بودهایم و این خودش کلی لذت دارد. خیلی از بچههای ما حالا وقت ازدواجشان است.
حدود هشت تا 10 فرزندمان عروس شده و به خانه بخت رفتهاند. خیلی از خانمها که در محله دنبال دختر خوب میگردند میآیند سراغ دختران قرآنی ما. خلاصه بگویم، ما اینجا واسطهگری هم میکنیم. جوانهای خوب را به هم معرفی میکنیم و خیلی وقتها ازدواج سر میگیرد.
ساختمان دارالقرآن در سه طبقه است، ساختمانی مجهز و نونوار که علاوه بر کلاسهای احکام و قرآن، مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی هم در آن برگزار میشود. اکنون چند سالی است مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت کریمه آلرسول هم در یکی از طبقههای دارالقرآن مستقر شده است و در کنار برنامههای مجموعه، کلاسهای آموزشی برگزار میکند تا هزینههای این مرکز تأمین شود.
مؤسسه کریمه آل رسول که شعبه اصلی آن در قم است آشنا شدم. هرچه با استادان و کسانی که در حوزه علوم قرآنی تخصص داشتند بیشتر آشنا میشدم
خدیجه رضایی مسئول این مجموعه است که به قول خودش از نوجوانی با لیلاخانم آشناست. بهانه این آشنایی نیز مراسم روضهخوانی در مناسبتهای مختلف بوده است. میگوید: از همان سالها به فعالیتهای قرآنی علاقهمند شدم و شروع کردم به حفظ قرآن کریم تا اینکه به واسطه کار همسرم به شاهرود منتقل شدیم.
در این شهر، با مؤسسه کریمه آل رسول که شعبه اصلی آن در قم است آشنا شدم. هرچه با استادان و کسانی که در حوزه علوم قرآنی تخصص داشتند بیشتر آشنا میشدم علاقهمندیام به این حوزه بیشتر میشد. خوشحالم حفظ قرآن را ادامه دادم و حافظ کل قرآن شدم. ما دوباره به مشهد برگشتیم و تصمیم گرفتیم به علت مشکلاتی که خانوادهها در حاشیه شهر با آن درگیر هستند و آرامش و قوامی که آیات قرآنی میتواند به زندگی آنها بدهد، یک مجموعه قرآنی در این محدوده داشته باشیم. به همین علت، با لیلاخانم صحبت کردم. میدانستم مخالفتی در کار نیست.
با اینکه چند ماه است کار قرآنی را در این مجموعه شروع کرده است، حدود شصت تا هفتاد قرآنآموز را جذب کردهاست و ایمان دارد به برکت قرآن، گره کور خیلی از مشکلات زندگی آنها باز میشود.
لیلاخانم که بیشتر او را با نام همسرش، آقای آذری، میشناسند حتی قبل از اینکه مدیر این دارالقرآن شود دستش به خیر بود. خیلیها میدانستند وقتی گرهی در کارشان میافتد، هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهد. از همان ابتدا برای جهیزیه، سیسمونی، اجاره خانه و درمان و داروی بیماران هم کمک میکرد.
وقتی هم به این دارالقرآن میآید، نیازمندان محله انگیزه او برای ادامه راه خیر میشوند. همین الان خانوادهای که صاحبخانه اثاثیه آنها را بیرون ریخته است به دارالقرآن پناه آوردهاند و در طبقه پایین مرکز که قبلا مهد کودک بوده است زندگی میکنند.
لیلاخانم میگوید: در انجام فعالیتهای خیر، همان ابتدا خیلی از نیکوکاران بودند که به ما دست یاری داده بودند اما با سخت شدن زندگی و شرایط نامناسب اقتصادی، بعضیهایشان دیگر توان کمک ندارند. در هر صورت، هنوز هستند کسانی که برای آخرتشان کار نیک انجام میدهند، استادانی عالی مانند استاد طباطبایی که پای دارالقرآن ایستاده است و یکی از مربیان خوب دارالقرآن است. ایمان دارم خدا یاریگر و حمایتگر ماست، چنانکه تا امروز بوده است.