کد خبر: ۳
۲۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

قصه های دیو و پری روی بوم

او هنرمند اصیل خراسانی است. شاهنامه و اوسنه‌های مشهدی اساس نقاشی‌ها و تصویرسازی‌های سید طاهر موسوی است. او به‌سختی راهش را باز کرده و بدون راهنمایی و مشاوره، پله‌های ترقی را طی کرده و در حال حاضر معلم و استاد دانشگاه است. سید طاهر دغدغه زمین و طبیعت را دارد و همیشه تقابل خیر و شر را به تصویر کشیده است. خیر و شری که جایی طبیعت و آسیب‌زدن به آن است و جای دیگر رستم و برادرش .اثر اوبا نام « مرگ رستم»در جشنواره دوسالانه ملی نقاشی فردوسی« جشنواره شهرداری مشهد» با307 اثر دیگر رقابت کرد و توانست مقام سوم جشنواره را کسب کند. ساعتی با او گپ زدیم و حرف‌هایش را بیرون از تابلوی نقاشی شنیدیم.

میترا صدر- او هنرمند اصیل خراسانی است. شاهنامه و اوسنه‌های مشهدی اساس نقاشی‌ها و تصویرسازی‌های سید طاهر موسوی است. او به‌سختی راهش را باز کرده و بدون راهنمایی و مشاوره، پله‌های ترقی را طی کرده و در حال حاضر معلم و استاد دانشگاه است. سید طاهر دغدغه زمین و طبیعت را دارد و همیشه تقابل خیر و شر را به تصویر کشیده است. خیر و شری که جایی طبیعت و آسیب‌زدن به آن است و جای دیگر رستم و برادرش .اثر اوبا نام « مرگ رستم»در جشنواره دوسالانه ملی نقاشی فردوسی« جشنواره شهرداری مشهد» با307 اثر دیگر رقابت کرد و توانست مقام سوم جشنواره را کسب کند. ساعتی با او گپ زدیم و حرف‌هایش را بیرون از تابلوی نقاشی شنیدیم.

 

شاید دیپلم نمی‌گرفتم

به اتاق کار یا کارگاه او آمدیم، اتاقی کوچک در پارکینگ ساختمان. گرم و صمیمی به داخل دعوتمان می‌کند. سید طاهر موسوی متولد 1356 در مشهد است. پدر و مادرش اهل کلیدر نیشابور هستند و پس از ازدواج به مشهد آمده‌اند. منزل پدری‌اش در محله گاز قرار دارد ولی منزل خودش در محله ارشاد است. سال81 با هم‌دانشگاهی‌اش که گرافیک می‌خوانده ازدواج می‌کند. دو فرزند دارد که یکی 11ساله و دیگری 4ساله است. پیش از همه درباره این می‌پرسم که چطور راهش به هنر باز شده است. می‌گوید:
« هنرستان در رشته گرافیک تحصیل کردم، بدون مشاوره، شانسی و اتفاقی وارد رشته‌ای شدم که به آن علاقه‌مند شدم. اگر در دوره متوسطه هر رشته دیگری می‌خواندم شاید موفق نمی‌شدم حتی دیپلم بگیرم چون وضعیت تحصیلی خوبی نداشتم و نمراتم همیشه خیلی کم بود».


کنجکاو رشته‌های «اداری-بازرگانی» شدم
سید طاهر دقیقا در اوج تراکم جمعیت و کمبود امکانات دهه پنجاه و شصت به دنیا آمده و خاطرات آن روزها را خوب تعریف می‌کند. خاطراتی که شاید برای متولدان دهه هفتاد و هشتاد زیاد درک‌شدنی نباشد. نبودن مشاوره برای انتخاب رشته تحصیلی در دبیرستان یکی از همین کمبودها بوده است، گرچه برای سیدطاهر ختم به خیر شده است. خودش می‌گوید:« دوره نوجوانی من یعنی ابتدای دهه هفتاد مثل الان خبری از رشته‌های متنوع و مدارس متنوع نبود، ما نظام قدیم آموزش و پرورش بودیم. آن موقع در دوره راهنمایی معمولا سالی 6، 7 تا تجدید می‌آوردم، تازه سال سوم راهنمایی هم مردود شدم و دوباره خواندم. 

آن زمان در پایان دوره راهنمایی برگه توصیه‌نامه‌ای به دانش‌آموزان می‌دادند که همان برگه هدایت تحصیلی بود. در آن برگه مشخص شده بود که طبق نمرات کسب شده توسط بنده فقط می‌توانم وارد رشته‌های اداری-بازرگانی، صنعت و علوم‌انسانی بشوم. حفظ و درک‌کردن درس‌های خواندنی برایم خیلی دشوار بود. بنابراین علاقه‌مند شدم بدانم رشته اداری-بازرگانی چیست؟ پرس و جو کردم و متوجه شدم تنها هنرستانی به نام «سینا» در چهارراه زرینه این رشته را دارد.»


سال بالایی‌ها نقش مشاور را داشتند
سردرگمی دانش‌آموزان در آن‌زمان کمی طبیعی بود و نقش مشاوره هم‌کلاسی‌ها و سال بالایی‌ها خیلی پررنگ. سید طاهر می‌گوید: «پدر و مادرم بی‌سواد بودند و هیچ مشاوری هم نداشتم، همراه پدرم رفتم تا ثبت‌نام کنم، صبح زود رفتیم و گفتند مدیر هنوز نیامده، در حیاط مدرسه نشسته بودیم و پوشه مدارک دوره راهنمایی دستم بود. پدرم بنّا بود و بلند شد دور ساختمان مدرسه را بچرخد و چینش آجرهایش را نظاره کند، در همان هنگام دانش‌آموز سال بالایی همان مدرسه در حال رد شدن بود که چشمش افتاد به پوشه دستم و پرسید که می‌خواهم در چه رشته‌ای ثبت‌نام کنم، من هم گفتم «نمی‌دانم»، گفت: «اینجا سه تا رشته دارد، هنر، حسابداری و بهداشت، هنر که پر شده، حسابداری که به درد نمی‌خورد پس برو رشته بهداشت» 

من تازه آنجا فهمیدم که هنرستان سه تا رشته به این نام‌ها دارد. او گفت: «رشته بهداشت خیلی خوب است، روپوش سفید می‌پوشی می‌روی توی درمانگاه‌ها، داروخانه و بیمارستان‌ها. خیلی شغل تمیز و باکلاسی است.» دانش‌آموز بعدی آمد و گفت «می‌خواهی توی چه رشته‌ای ثبت‌نام کنی؟» گفتم: «به نظرم بهداشت»، گفت:« هنر که پر شده، بهداشت که همه‌اش مجبوری با بیمارها سر و کله بزنی و خوب نیست، بیا برو رشته حسابداری. می‌روی کارمند بانک می‌شوی، همه‌اش با پول سر و کار داری و خیلی خوب است.»


همه چی جفت‌وجور می‌شود
طاهر شانس می‌آورد و همه چی جور می‌شود تا در رشته مورد علاقه‌اش درس بخواند. می‌گوید: «آن روز بالأخره مدیر آمد و وقتی دید بین دو رشته بهداشت و حسابداری مردد هستم از علاقه‌ام پرسید و اسمم را توی رشته هنر نوشت. چند روز بعد آزمون ورودی هنر داشتم و آنجا فهمیدم بیشتر بچه‌ها از خانواده هنرمند و فرهنگی هستند وکلی مطالعه و تمرین داشته‌اند. فقط همین را بگویم که من اسم رشته گرافیک را برای اولین بار قبل از آزمون شنیدم و فهمیدم یک رشته است. 

روز آزمون خیلی بد گذشت، هیچی یاد نداشتم، قوطی دواتم لیقه نداشت و دوات کف سالن ریخت، آزمون، رسمِ ‌خط هم داشت ولی من گونیا و نقاله نداشتم و سرتان را به درد نیاورم، در نهایت خیلی‌ها که هنری داشتند پذیرفته نشدند اما من قبول شدم. وقتی وارد رشته گرافیک شدم فهمیدم چقدر خوب است چون از درس خواندن فشرده خبری نبود. به همین دلیل به این رشته خیلی علاقه‌مند شدم. آن زمان هنرستان ما تنها مدرسه در کل خراسان بزرگ بود که رشته هنر داشت. از مشهد، شاندیز، گناباد، سبزوار، سمنان و بندرعباس هم‌کلاسی داشتم.»

 

پسرم نقشه می‌کشد
دوره دبیرستان را بدون حامی و مشاور به پایان می‌رساند، می‌گوید: «در دوره هنرستان زمانی که من تخته شاسی دستم می‌گرفتم کسی از اطرافیانم نمی‌دانست تخته شاسی چیست، البته آن زمان در مشهد نه آموزشگاه هنری بود، نه دانشگاه هنر و نه آن قدری نقاش وجود داشت. خاطرم هست که پدرم یک‌بار آمده بود هنرستان دنبالم و نمی‌دانست چه رشته‌ای می‌خوانم، به دیگر دانش‌آموزان توی حیاط مدرسه گفته بود « موسوی که نقشه می‌کشد!» و کسی نفهمیده بود.

همان لحظه دست یکی از بچه‌ها تخته شاسی دیده بود و گفته بود پسرم از این‌ها دستش می‌گیرد و معاون مدرسه فهمیده بود مدنظر پدرم رشته هنر است. البته شاید اگر پدر و مادرم نسبت به رشته من مطلع بودند اجازه نمی‌دادند هنر بخوانم. خیلی‌ها را می‌شناختم که به اصرار پدر و مادر در رشته‌ای تحصیل کردند که دوست نداشتند. اما من خودم تصمیم گرفتم چه بخوانم».

 

پیش رفتن در عرصه آموزش هنر
سیدطاهر پس از دریافت مدرک دیپلم گرافیک در سال 75 در رشته تربیت معلم هنر دانشگاه شهید بهشتی قبول می‌شود، دو سال دیگر تحصیل و آموزش‌های معلمی هنر را دریافت می‌کند. اکنون هم مدرس رسمی آموزش و پرورش است:«سه سال پس از پایان دوره تربیت معلمی، دوباره کنکور هنر شرکت کردم و در دانشگاه هنر نیشابور و رشته نقاشی پذیرفته شدم، در آنجا کارشناسی گرفتم و برای دوره کارشناسی‌ارشد در رشته تصویرسازی وارد دانشگاه شاهد تهران شدم.

در حال حاضر هم معلم آموزش و پرورش هستم، در دانشگاه غیر‌انتفاعی فردوس مشهد به صورت حق‌التدریسی درس می‌دهم و نقاشی هم می‌کشم.»

 

تصویر کارت پستال اولین نقاشی من بود
او که همیشه استعداد و ذوق هنر داشته، در نهایت در این مسیر قرار می‌گیرد. درباره نقاشی‌های حرفه‌ای اولش می‌گوید:« اولین نقاشی رنگ روغن روی بوم را از تصویر روی یک کارت پستال کشیدم، تصویر زیبایی بود از طبیعت در زمستان». 

با یادآوری آن خاطره حالش خوب می‌شود و در ادامه می‌گوید:« دومین نقاشی‌ام خیلی بهتر بود و سومی هم سفارشی بود که برای کسی کشیدم». درباره بعد از آن دوران می‌پرسم، می‌گوید:«در دوره‌ای، از سبک نقاشی آب و مرکب‌های شرق بسیار خوشم می‌آمد چون فضای خالی زیادی در نقاشی‌هایشان است. الان نقاشی طبیعت می‌کشم.»

 

تصویرسازی دنیای جدید و جذابی بود
او قبل ورود به رشته گرافیک چند سالی پیش استاد هادی تقی‌زاده نقاشی را تمام و کمال یاد می‌گیرد:« استاد هادی تقی‌زاده معلم خوب و باسوادی است. وقتی وارد دانشگاه شدم خیلی چیزها بلد بودم و مجبور بودم با کسی سر یک کلاس بنشینم که تازه مداد B6 دستش گرفته بود. وقتی که کارشناسی نقاشی را تمام کردم، تمایلی نداشتم که این رشته را در دانشگاه ادامه بدهم چون پیش استاد تقی‌زاده خیلی آموخته بودم و محیط آکادمیک من را بیشتر از آن پیش نمی‌برد. 

برای کارشناسی‌ارشد تصویرسازی را انتخاب کردم به این دلیل که در این رشته شما با متن و داستان سروکار دارید و برای من دنیای جدید و جذابی بود.»

 

اوسنه‌های عامیانه مشهدی را تصویرسازی کردم
مسیر سید طاهر در دوره کارشناسی‌ارشد به سبب تکالیف درسی به شاهنامه و داستان‌های عامیانه مشهد می‌رسد، می‌گوید:« در آن دوره به عنوان تکلیف دانشگاهی داستان‌های شاهنامه را تصویرسازی کردم، علاوه بر آن داستان‌های عامیانه‌ای و اوسنه‌های عامیانه مشهدی را که از شاهنامه تأثیر پذیرفته بودند هم تصویرسازی کردم. 

پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد هم با موضوع فرشته و دیو در آثار چاپ سنگی قاجاری بود. برای تهیه پایان‌نامه تمام تصاویر دیو و فرشته را در کل تاریخ نقاشی ایران بررسی کردم تا به عصر قاجار رسیدم و با مفاهیم خیر و شر به‌خوبی آشنا شدم. در این مسیر با تصویرسازی دیوهای مختلف شاهنامه، فرشته‌های گوناگون و همچنین سوژ‌ه‌های مرتبط با شاهنامه در چاپ روی شیشه و چاپ سنگی دوره قاجار خیلی خوب آشنا شدم. پس از پایان دوره ارشد دوباره به مدت یک سال نزد استاد تقی‌زاده شاگردی کردم تا فاصله‌ای که افتاده بود و از نقاشی دور شده بودم جبران کنم. 

در آن دوره چند داستان و موضوع شاهنامه را نقاشی کردم مانند سیاوش در آتش که نقاشی پرکار و بسیار خوبی شد.» درباره اوسنه‌های مشهدی می‌پرسم و می‌گوید:« یادم نیست کدام داستان‌ها را کار کردم و دقیقا موضوع آن‌ها چه بود، آن دوره اتفاقی کتابی پیدا کردم به نام «سمندر چل گیس نوشته دکتر محسن میهن‌دوست» که مشهدی است و خانه‌اش در سناباد است و یکبار هم به دیدارش رفتم. این کتاب حاوی داستان‌های عامیانه مشهدی و پر از قصه‌های دیو و پری است. به طور کل برای تصویر‌سازی و ارائه کار دانشگاهی کتاب جالبی بود.»

 

زالو خواب دیده است برای زمین
در پروفایل یکی از سایت‌های نقاشی درباره آثارش نوشته: «حدود 20 سال است که نقاشی می‌کنم . سال‌ها پیش با موضوع آتش ( به عنوان فرشته‌ای در ایران باستان و جایگاه آن در حال حاضر ) نقاشی می‌کردم. سپس به موضوع آب ( این مایه حیات و ارزشمند ) و تضاد و تقابل آن با سنگ پرداختم. اکنون رفتارمان را با طبیعت مظلوم ایران فریاد می‌زنم. 

به امید روزی که زمین جای بهتری برای زندگی‌کردن باشد. سال‌هاست که با هدف و تأکید بر حفظ طبیعت و محیط‌زیست، زیبایی‌ها و زشتی‌های طبیعت ایران را نقاشی می‌کنم. در واقع در آثار من، زشتی‌های طبیعت در قالب لکه رنگ‌های نامأنوس و بی‌ربط ( نماد زباله‌هایی که در طبیعت رها می‌شوند ) با زیبایی‌های طبیعت، همیشه در تقابل با یکدیگرند و پیروز میدانشان هم معلوم نیست.» 

قبل از اینکه سراغ جشنواره نقاشی دوسالانه فردوسی برویم درباره نمایشگاه‌هایی که برگزار کرده می‌گوید: « اولین نمایشگاه فردی من سال 1380 در نگارخانه میرک برگزار شد.» دومین نمایشگاهش در گالری آرتین بود و نمایشگاه انفرادی آخرش هم در نگارخانه فرزاد مشهد با موضوع طبیعت بوده است.
«زالو خواب دیده است برای زمین» عنوان نمایشگاه انفرادی آخر اوست که در سال 97 برگزار شده است. می‌گوید:«همسر من لاهیجانی است و حداقل سالی دوبار به آنجا مسافرت می‌کنیم و مسافرتمان هم کوتاه نیست. وقتی می‌رویم تنها کسی که بیکار است من هستم، برای همین دوربین را برمی‌دارم و سوار خودرو می‌شوم و از طبیعت و روستاهای اطراف عکاسی می‌کنم، علاوه بر این روستای پدری همسرم «یوسف ده» است که بین لاهیجان و دریاست. آنجا می‌روم داخل اتاقی که وسط زمین‌های شالی است و همانجا می‌مانم، آن اتاق‌ها مخصوص جمع‌آوری شالی و استراحت کشاورزان است.

«زالو خواب دیده است برای زمین» نتیجه آن سفر بود که با دیدن زیبایی‌ها و هم‌زمان زباله‌هایی که در طبیعت رها می‌شوند ایجاد شد. در آن نمایشگاه در نقاشی‌ها نایلون‌های زباله را به عنوان لکه نچسبی در طبیعت به تصویر کشیده بودم. هم‌زمان درگیر بودم و نمی‌خواستم نایلون‌های زباله در بوم به تصویر غالب شوند. گرچه گاهی اوقات غالب می‌شدند اما نمی‌خواستم طبیعت زشت تصویر شود و حس خیلی بدی منتقل کند.»

او تصاویر نقاشی‌ها را نشانمان می‌دهد، لکه و شره رنگ‌های سیاه و سفید روی تصاویر طبیعتی که نقاشی کشیده نماد همان زباله‌های رهاشده در طبیعت هستند. یکی دیگر از کارهایش را نشانمان می‌دهد که رنگ‌های مشکی روی آن پاشیده شده و به پایین شره کرده است. می‌گوید:« این نقاشی که تمام شد با مسواک رویش رنگ مشکی پاشیدم و در نهایت رنگ‌ها شره کرد پایین. رنگ مشکی زباله‌های رها شده در طبیعت است.»

 

نقاشی از طبیعت حال همه را خوب می‌کند
او در ادامه درباره نقاشی طبیعت صحبت می‌کند و می‌گوید:« طبیعت موضوعی است که همه نقاش‌ها کار می‌کنند و برای آموزش خیلی مناسب است. زمانی که دانشگاه نیشابور درس می‌خواندم به دلیل طبیعت فوق‌العاده‌ آنجا بین استادان رقابت بود که دانشجویان را به طبیعت ببرند و نقاشی بکشند اما اکنون در مشهد در سرفصل آموزشی فقط یک درس نقاشی منظره داریم که به هیچ وجه خوب نیست. نقاشی طبیعت حال همه را خوب می‌کند چه نقاش و چه مخاطب.

من در بسیاری از نقاشی‌های طبیعت سعی می‌کنم تصویر زیبایی از مکان آرامش‌بخش نشان مخاطب بدهم تا حداقل همان لحظه حس خوبی پیدا کند، تصور می‌کنم که بهتر است مشکلات روزمره را فراموش کنیم و در زیبایی منظره نقاشی غرق شویم». درباره نمایشگاه انفرادی سومش می‌پرسم، می‌گوید:« چهار یا پنج سالی می‌شود که نمایشگاه انفرادی و جمعی از طبیعت برگزار می‌کنم، نقاش پرکاری نیستم. معلمی و تدریس دانشگاه وقت کافی برایم نمی‌گذارد تا بیشتر نقاشی بکشم.»

 

تقابل خیر و شر در «مرگ رستم»
حالا سراغ رتبه نقاشی‌اش در جشنواره دوسالانه نقاشی فردوسی می‌روم. می‌گوید:« با این سابقه که خدمتتان عرض کردم، شناخت خیلی خوبی از داستان‌ها و نمادهای خیر و شر شاهنامه دارم.

حتی در نقاشی‌های طبیعتم نیز مفاهیم خیر و شر به‌طور نمادین حضور دارند. تقابل خیر و شر در هر جایی که به تصویر کشیده شود حماسی است و در فرهنگ ما به نوعی با شاهنامه در ارتباط است». درباره نقاشی «مرگ رستم» که حائز رتبه شده می‌گوید:«مرگ رستم کاری سه لَت است، یعنی سه بوم جدا کنار هم قرار می‌گیرند و با هم یک اثر محسوب می‌شوند. مفهوم خیر و شر همیشه و همه جا وجود دارد و در کادر این بوم هم هست.

لَت میانی کمی پایین‌تر از دو لَت دیگر است و تصویر چاهی که رستم در آن افتاده را به نمایش می‌گذارد. تابلو تمام و کمال نماد تقابل خیر و شر است از فرم‌های منحنی‌دار با رنگ‌های سفید و آبی بگیر که نماد خیر هستند تا تقابل آن‌ها به خط‌های صاف و شکسته و کلی خط سوزنی شکل که نماد شر هستند.»

در آخر می‌پرسم که با این سرگذشت به تقدیر اعتقاد دارد؟ می‌گوید:« معتقدم که هر کسی می‌تواند سرنوشت خودش را تغییر دهد. اگر بلایی سرمان می‌آید به خاطر خودمان است و اگر موفقیتی داریم نتیجه تلاشمان است. باید خودمان به اتفاقات خوب برسیم، من نیز با علاقه و تلاش به اینجا رسیدم. البته که هنوز درس نقاشی می‌خوانم و تا رسیدن به کمال راه خیلی درازی در پیش دارم.»

 

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44