کد خبر: ۱۲۱۱۰
۰۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
با حقوق کارگری، ۵ مهندس تربیت کردیم

با حقوق کارگری، ۵ مهندس تربیت کردیم

محمد‌تقی اجتاد و صدیقه دیندار مهرآبادی حالا که به پشت سرشان نگاه می‌کنند، می‌بینند ثمره زندگی شیرین کارگری‌شان، پنج‌فرزند پسر است که همگی درس خوانده، سر به راه و معتقد هستند.

سی‌و‌چند سالی است که از زندگی مشترکشان می‌گذرد، اما حس می‌کنی ریشه‌های محبت در این خانه همچنان تازه و جوان است. هر چه بیشتر می‌گویند، بیشتر باورت می‌شود که همدلی و همراهی می‌تواند هر مانعی را از سر راه بردارد. خودشان همیشه بر این باور بوده‌اند در این خانه «من» وجود ندارد.

زوج این خانه کوچک و با‌صفا خیلی وقت است به این نتیجه رسیده‌اند که برای پیشرفت و موفقیت باید تکیه‌گاه و همراه همدیگر باشند. نیازی به گفتن بیشتر از اینها نیست. خودم دستم می‌آید. هر موفقیتی در این خانه ساده؛ اما گرم و پر‌محبت رقم خورده، حاصل همه اینها آگاهی صمیمیت، صداقت و مشارکت است.

تجربیات محمد‌تقی اجتاد و صدیقه دیندار مهرآبادی با همه فراز و نشیب‌های زندگی آن‌قدر ارزشمند است که بتوانند با اطمینان از آنها برای ما و اهالی محل تعریف کنند. این زوج حالا که به پشت سرشان نگاه می‌کنند، می‌بینند ثمره این زندگی شیرین کارگری، پنج‌فرزند پسر است که همه بچه‌های درس‌خوانده، سر به راه و معتقد هستند. مجید‌کارشناس ارشد شیمی، حمید‌رضا مهندس برق و مخابرات، سعید دبیر ریاضی، مسعود مهندس مکانیک و وحید مهندس رشته کامپیوتر... بچه‌ها هیچ‌کدام رضایت به مصاحبه نمی‌دهند، حتی خانم و آقای اجتاد. این خلاصه هم به اصرار ماست.

محمد‌تقی اجتاد، فیروزه‌تراشی بازنشسته است با مستمری کم؛ اما با برکت. همان ابتدای گفت‌و‌گو یادش از روز‌هایی می‌آید که مدرسه می‌رفت و بچه‌ها او را به سبب معلولیت پایش مسخره می‌کردند. او مشکل پایش را سال‌هاست که از خاطر برده است و با یک باور بزرگ همه مسیر سخت زندگی را پشت سر گذاشته و اینها همه به لطف همراهی یک پشتیبان خوب و بزرگ است. می‌گوید: فکر نمی‌کردم حاج‌خانم به این وصلت رضا بدهد، بعد از پاسخ مثبت او مسیر زندگی‌ام تغییر کرده...

صدیقه دیندار‌پور هنوز با همان حجب‌و‌حیای زنانه و با لبخند همسرش را همراهی می‌کند و می‌گوید: همه مشکلات زندگی را ایمان به خدا حل می‌کند. من به این علم از همان جوانی اعتماد داشتم. این اعتماد هنوز در زندگی من جریان دارد. وقتی آقا آمد خواستگاری گفته بودند، چیزی ندارد؛ اما آدم معتقد و با‌ایمانی است و می‌دانستم همین موضوع یک جور دل‌هایمان را به هم نزدیک می‌کند و پاسخ مثبتم و روز‌به‌روز رضایتم را بیشتر می‌کند. من همیشه ممنون و شرمنده همسر و فرزندانم هستم.

 

من همیشه این را یک اصل در زندگی‌ام قرار دادم که نان حلال بیاورم و ز‌ندگی سالمی داشته باشم 

نان شبهه‌ناک هم به خانواده‌ات نده

حالا نوبت اجتاد است که از رمز موفقیت زندگی کوچک و صمیمی‌شان بگوید: «موفقیت در زندگی، آوردن لقمه حلال سر سفره است. همیشه با خودم فکر کردم اگر می‌خواهی عاقبت به‌خیر شوی نه تنها نان حرام که نان شبهه‌ناک هم به خورد خانواده‌ات نده. پول و ثروت مقام نمی‌آورد. یاد خدا همه جا مقام می‌آورد.

من همیشه این را یک اصل در زندگی‌ام قرار دادم که نان حلال بیاورم و ز‌ندگی سالمی داشته باشم و خدا را شکر می‌کنم که یک سنجاق را هم جا‌به‌جا نکرده‌ام و اول به لطف خدا و بعد هم صبوری‌های همسرم، نان حلال آورده‌ام سر سفره و خدا را شکر امروز بچه‌های موفق و سالمی دارم.»

 

با بچه‌ها صمیمی هستم

خانم خانه اصلا به کمی و زیادی فرزند برای تربیت درست اعتقادی ندارد، می‌گوید: تربیت پنج فرزند سختی‌های زیادی داشت و بار سنگینی بر دوشم گذاشته بود؛ اما با همه اینها نیاز‌های پسرانم را شناسایی می‌کردم، همیشه طوری با پسر‌ها رفتار کردم و دوست داشتم بچه‌ها این احساس را داشته باشند که من دوست و همراهشان هستم، بعد مادرشان. من همین‌قدر با بچه‌ها صمیمی و نزدیک بوده‌ام.

 

5 فرزند مهندسِ آقای و خانم مهرآبادی

 

به عمل کار برآید به سخنرانی نیست

معتقدم هیچ‌چیز به اجبار درست نمی‌شود. پدر و مادر‌هایی که فرزندانشان را به زور و بعضی وقت‌ها با بی‌احترامی به انجام فرایض دینی مثل قرآن خواندن وادار می‌کنند، نمی‌توانند به آینده مذهبی فرزنداشان امیدوار باشند، جو خانه باید مملو از معنویت باشد و همراه با مهر اهل‌بیت (ع) که در زندگی جاری و ساری. به قول قدیمی‌ها «به عمل کار برآید به سخنرانی نیست.»

تحّکم، بدترین ابزار است

تحکم، بدترین ابزاری است که خیلی از خانواده‌ها انتخاب می‌کنند، البته نیت همه ما یک چیز است که بچه‌های خوب و سالمی تربیت کنیم، اما هر کاری راهی دارد، همین مسائل جزئی و کم‌اهمیت بر تربیت فرزندانمان تاثیر‌گذار است.

 

صداقت، اصل اول است

حرف آخر را هم آقای اجتاد می‌زند‌: ساده‌زیستی و صداقت در زندگی ما همیشه اصل اول است، نه اهل تجملات هستیم و نه تشریفات. دلم می‌خواسته در خانواده ما همیشه صمیمت حرف اول را بزند. حالا هم هر هفته بچه‌ها با همین کم و زیادی که هست سر سفره خانه‌مان یک جا هستیم و یک دل.

 

* این گزارش در شماره ۱۰۵ شهرآرامحله منطقه ۵ مورخ ۲۶ خردادماه سال ۱۳۹۳ منتشرشده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44