کد خبر: ۱۱۲۴۲
۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰
حسین جمعه‌پور واقف مسجد قمر‌بنی‌هاشم(ع) است

حسین جمعه‌پور واقف مسجد قمر‌بنی‌هاشم(ع) است

حسین جمعه‌پور واقف مسجد قمر‌بنی‌هاشم(ع) است. او با نیت اینکه هیئت سید‌الشهدا(ع) زاوه غیر از رنج سفر، دیگر دغدغه‌ای نداشته باشد و راحت عزاداری کنند، تصمیم گرفتم هر طور شده زمینی را خریداری و وقف مسجد کند.

عالیه ناطق| انگار خدا می‌خواست هر طور شده مسجدی در محله طلاب مشهد ساخته شود با نام قمر‌بنی‌هاشم(ع). این طرف قضیه نه آهی در بساط بود، نه خیّری بود و نه زمینی برای مسجد، مهیا.

همان معبود یگانه خودش در دل می‌اندازد، پولش را هم جور می‌کند و دست می‌گیرد، می‌گویند یک دست صدا ندارد؛ اما همین یک دست شد وسیله مهیاشدن مکانی برای شنیدن نجواهای عارفانه در آسمان.

 

هیئت اباعبد‌الله(ع) جا و مکانی نداشت

حسین جمعه‌پور، واقف گزارش ما سی بهار را بیشتر نگذرانده‌ بود که قصد ترک دیار خود می‌کند و به‌همراه برادر از زاوه به مشهد می‌آید.

یک مغازه خواربارفروشی را مشترکا راه انداخته تا امرار معاش کنند. چند سال بعد هم مغازه و هم خانه‌شان را مستقل می‌کنند. کربلایی جمعه‌پور زاوه می‌گوید: آن سال‌‌ها در ایام عزاداری هیئت اباعبد‌ا...(ع) از زاوه به مشهد می‌‌آمد.

جا و مکانی نداشت. با نیت اینکه هیئت سید‌الشهدا(ع) غیر از رنج سفر، دیگر دغدغه‌ای نداشته باشد و راحت عزاداری کنند، تصمیم گرفتم هر طور شده زمین یا جایی را خریداری کنم و وقف مسجد کنم؛ اما پول کافی نداشتم.

حسین جمعه‌پور واقف مسجد قمر‌بنی‌هاشم(ع) است

زمین به مسجد نمی‌دهم!

حوالی سال ۱۳۴۵ بود. به نیت قمر بنی‌هاشم (ع) پا از خانه بیرون گذاشتم. شش‌هزار تومان بیشتر نداشتم. اولین مکانی که قصد خرید آن را کردم، خانه یک روضه‌خوان بود که از قضا ساواکی درآمد!

پول را که به او دادیم، کلاهبرداری کرد و زمین را نداد. لامروّت می‌گفت زمین را به سینما می‌دهم، به مسجد نه. خیلی دوندگی کردیم و بالاخره خدا خواست و پولمان را گرفتیم.

بعد از انقلاب هم او را به‌دلیل جرائم طوماری‌اش اعدام کردند. برای خرید زمین دیگری دست‌به‌کار شدم. اسم و رسم صاحبش برایم مهم بود؛ می‌خواستم زمین مال آدم باایمانی باشد.

بالاخره زمین خوبی پیدا شد. ته‌وتوی قضیه را که درآوردم، فهمیدم طرف دختر همسایه دیوار‌به‌دیوارمان در زاوه است. آدم حلال و حرام‌شناسی که دستش خیر بود. 

به یمن همین آشنایی هم زودتر از موعد و با گرفتن نیمی از پول، زمین را داد. شش‌هزار تومان را خودم دادم و شش‌هزار تومان باقی‌مانده را هم در روضه‌های هفتگی که هربار منزل یکی از زاوه‌ای‌های مقیم مشهد برگزار می‌شد، جمع کردم.

بعد از خرید زمین، پول دیگری نداشتم. کلنگ‌به‌دست به فکر این بودم که هرطورشده خودم زمین را بسازم

 

به‌نام نامیِ ماه بنی‌هاشم

‌نمی‌دانم چه حکمتی است که کار خیر هم که بکنی، باز هم «نه» زیاد توی کار می‌آید. زمین ۲۴۰ متری مسجد بیشتر یک خرابه بود و قابلیت برگزاری مراسم نداشت.

بعد از خرید زمین، پول دیگری نداشتم. خاطرم هست که داخل زمین بودم و کلنگ‌به‌دست به فکر این بودم که هرطورشده خودم خرده‌خرده زمین را بسازم و جلو ببرم که یه نفر که بعد فهمیدم جزو نیروی ارتش شاهنشاهی است، آمد داخل و گفت: کار بیهوده می‌کنی، مسجد با این پول‌ها ساخته نمی‌شود.

من هم عصبانی شدم و گفتم من با نیت نام‌گذاری قمر‌بنی‌هاشم(ع) این مسجد را خریدم، خدا هم کمکم می‌کند و کلنگی را که به دست داشتم، به زمین کوبیدم. او هم رفت. کلنگ را همان‌جا داخل زمین رها کردم و از خدا ادامه راه را خواستم.

دو هفته نگذشته بود که سیدحسینی‌نامی که همکار همان فرد ارتشی بود و از طرف او از ماجرا خبردار شده بود، دست پر آمد. او کمک مردمی جمع کرده بود برای ساخت مسجد... .

 

حسین جمعه‌پور واقف مسجد قمر‌بنی‌هاشم(ع) است

 

ثوابی به حساب بانی

ساخت مسجد و توکاری و گچ‌کاری آن سال ۱۳۵۵ با کمک و هزینه همشهریان زاوه‌ای تمام می‌شود.

فقط یک در‌ می‌ماند که جمعه‌پور آن را هم با جمع‌وجورکردن حساب هایش سر هم می‌آورد و در مسجد هم بی‌کم‌وکاست ساخته می‌شود.

از همان سال هم خدا می‌خواهد و حسینیه و مسجد می‌شود توقفگاه زائران و عزاداران اباعبدالله(ع) و حریم امنی می‌شود برای عبادت یومیه. دو سال پیش او به نیت الصاق گلدسته به مسجد، اقدام به جمع‌آوری کمک می‌‌کند.

اما گمانه‌های اینکه مسجد کهنه‌ساز وزن گلدسته‌ها را تحمل نمی‌کند، مانع از جمع‌آوری کمک مردمی می‌شود و با اینکه جمعه‌پور زاوه جز دویست‌هزار تومان برای ساخت گلدسته ندارد، قسطی‌اش می‌کند و هر‌طورشده گلدسته‌های حسینیه هم سراپا می‌شود.

 

از خدا می خواهم محتاج نشوم

حسین جمعه‌پور که به‌گفته خودش تمام ثروت اصلی‌اش خلاصه می‌شود در همین مسجد وقفی، خرج زندگی‌اش را با اجاره یکی‌دو منزل مسکونی می‌گذارند که آن‌ها را هم همان اوایل انقلاب خریده.

جمعه‌‌پور اعتقاد دارد که برکت ثروت در کمک به دیگران و در راه دین خداست. او می‌گوید: زیاد دیدم آدم‌‌هایی که آن‌قدر پول و ثروت داشته‌اند که برای چند نسل‌شان کافی بوده؛ اما پس از فوت، ثروت‌شان حاصلی جز اختلاف و تفرقه‌افکنی میان فرزندانشان نداشته است.

او ادامه می‌دهد: ثروتی که بخواهد بعد از فوت موجب قطع صله‌رحم اولاد از‌هم‌پاشیدگی‌شان شود، همان بهتر که نباشد. من هم از خدا ثروت نمی‌خواهم و همین‌که محتاج نباشم، کافی است.

 

* این گزارش یکشنبه، ۱۵ آذر ۹۴ در شماره ۱۷۹ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44