استاد مجید سعید افخمالشعرا، مشهور به «افخمالشعرا» سال۱۳۴۴ در تهران زاده شد. پدر مرحومش مداح اهلبیت (ع)، قاری قرآن کریم و درحقیقت نخستین استاد و مشوق وی بوده است.
افخمالشعرا تعلیم قرآن را بهصورت جدی، از حدود پانزدهسالگی در محضر استادانی، چون مرحوم استاد اصغری، استاد اعالی، استاد افخمی (مهرمشهدی) و مرحوم استاد سیدمیرزاعلی رحیمی آغاز کرده و همچنین افتخار تلمذ در جلسات استادان بزرگواری، چون مرحوم استاد اوحدی، استاد فاطمی و استاد روغنی را داشته است.
- از چه وقت با قرآن مانوس شدید؟
من از همان کودکی در جلسات قرآن شرکت میکردم و صدای خوبی داشتم. درحقیقت نخستین استادم، پدرم بود. در سال۱۳۶۴ در مسابقات قرآن سازمان اوقاف شرکت کردم و بهعنوان قاری برگزیده برای اعزام به حج تمتع انتخاب شدم که این نخستین حضورم در مسابقات کشوری بود.
پس از آن تا سال۱۳۸۰، ده دوره دیگر به این مسابقات راه یافتم و بهعنوان قاری ممتاز کشوری افتخار حضور داشتم. در دوران دفاع مقدس، در مدت ۱۷ ماه حضور در جبهه، علاوه بر کسب مقام نخست در مسابقات قرآن بین رزمندگان، بهعنوان قاری و مدرس قرآن کریم، عهدهدار برگزاری بیش از ۱۰۰ دوره کلاس تدریس قرآن در سطوح مختلف ویژه رزمندگان کشورمان بودم؛ کسب مقام دوم مسابقات قرآن استان کرمانشاه در همان ایام (سال ۱۳۶۷)، از دیگر افتخاراتم بود.
یادم هست در اواخر جنگ و در یکی از محافل قرآنی شهر اهواز، با یکی از برادران رزمنده مشهدی به نام امیر باغانی آشنا شدم که این آشنایی، مقدمه حضورم در جلسه قرائت قرآن متوسلان به ائمهاطهار (ع) جوانان کوی آبوبرق مشهد شد و به دعوت آنها و پیگیریهای سیدجلال زمانیان (مدیر محترم این جلسه) از سال۱۳۶۸ عهدهدار تدریس در این جلسه پرشور و معنوی هستم.
- انس با قرآن چه برکاتی در زندگی شما داشته است؟
بهخاطر همنشینی با قرآن کریم و عشق اهلبیت عصمتوطهارت (ع)، خداوند عنایات بیشماری از جمله خدمتگزاری به زائران خانه خدا و حرم مطهر پیامبر گرامی اسلام (ص)، عتباتعالیات و خدمت در بارگاه ملکوتی امامرضا (ع) و همچنین سفیر خادمان امامرضا (ع) در دهه کرامت را نصیبم کرده است.
بهترین خاطراتم را حضور در مسجدالحرام، مسجدالنبی (ص)، حرم امامحسین (ع) و دیگر عتبات عراق و تلاوت قرآن کریم در این اماکن مقدس در جمع تعداد بیشماری از زائران آن حضرات میدانم.
- قاری قرآن بودن چه تاثیری در زندگی شما گذاشته است؟
وقتی کسی اهل قرآن باشد، حتما یکسری کارها را انجام نمیدهد. کسی که قرآن را شیوه و شعار خود قرار دهد، سعی میکند همان راه را ادامه دهد. از الطافی که امامهشتم (ع) پس از قرائت قرآن به من داشتند، ۱۵ سال خادمی و کفشداری آن امام مهربان است.
- از کفشداری چه خاطرهای دارید؟
لحظهلحظه حضور در حرم برای من خاطره است. یکی از توقعهایی که مردم دارند، این است که کفشدار امامرضا (ع) حتما خوشاخلاق باشد. ما هم در هر شرایطی چه گرما و سرما سعی کردیم این روی خوش را حفظ کنیم.
- برای خودتان معجزهای پیش آمده است؟
یادم هست که در چندسال اخیر سالی چندبار آنژیو میشدم و صدایم بسته میشد. برای یک قاری و عاشق قرآن این مسئله، خیلی تلخ و دردناک است که صدایش بگیرد. حدود ششماه بود که با اشاره حرف میزدم. یک روز دلم شکست.
در کفشداری دستم را کشیدم به خاک کفشهای زائران و زیر گلویم گذاشتم. نزدیک ضریح رفتم، اشک ریختم و به امامرضا (ع) توسل جستم. شاید باور کردنش خیلی هم سخت نباشد که درست فردای همان روز صدایم باز شد و اکنون حدود ۱۰ سال است که حالم خوب است.
- چه خاطره دیگری از مردم دارید؟
گرفتن غذای حضرت، آرزوی افراد زیادی است. یادم هست یک روز زائری آمده بود و با اصرار از من، کارت غذا میخواست. من به او گفتم برو و از خود آقا بگیر. ۴۵ دقیقه بیشتر نگذشته بود که برگشت، درحالی که کارت غذایی در دستانش بود. با تعجب از او پرسیدم از کجا آوردی؟ جواب داد در کنار در ایستاده بودم که یک نفر از من پرسید زائری؟ من هم گفتم بله، بعد کارت غذا را داد و رفت.
- تاجاییکه میدانیم، شما در قالب ویژهبرنامههایی با عنوان «زیر سایه خورشید» چندسال است که بهعنوان خادم و سفیر امامرضا (ع) به کشورهای دیگر میروید. آیا در این سفرها اتفاق خاصی هم برایتان افتاده است؟
یادم هست در هندوستان بودیم. یکنفر که دین هم نداشت و بتپرست بود، بعد از اینکه ما قرآن و تواشیح را تمام کردیم، یک شیرینی آورده بود و مدام از من میخواست یک گوشهاش را بخورم. میگفت مریض دارم، میخواهم آن را برای تبرک به بیمارم بدهم؛ چراکه شما از طرف امامرضا (ع) آمدهاید.
مشابه این اتفاقها برایم زیاد افتاده است که هرکدام گوشهای از زندگی است. مردم ارادت زیادی به امامرضا (ع) و پرچمی دارند که ما با خودمان میبریم و نمیدانید چقدر در این سفرها لطف خدا و امام شامل ما میشود.
افخم الشعرا با عنوان برنامهای به نام «زیر سایه خورشید» بهعنوان خادم و سفیر امامرضا(ع) به کشورهای دیگر میرود
- این روزها قرآن خواندن دیگر جزو برنامههای روزانه نیست و کمکم به یک فریضه دینی کمرنگ تبدیل شده است؛ نظرتان در اینباره چیست؟
قدیمیترها به قرآن خیلی مقید بودند و حتما هرصبح، ابتدا باید قرآن میخواندند و بعد از خانه بیرون میرفتند، اما الان باید گفت شما نماز صبح بخوانید، قرآن پیشکش! الان ما باید تبلیغات قرآن را افزایش دهیم.
من در جلساتم، روی کودکان خیلی کار میکنم؛ سعی میکنم با دادن هدیهای هرچند ناقابل، آنها را در این راه نگه دارم. بهنظر من، پدرها باید دست بچههایشان را بگیرند و آنها را به جلسات قرآن بیاورند، زیرا کمکم جلسات ما رو به سکوت میرود؛ البته شاگردان خوبی تربیت شده است، اما این روند باید مکرر باشد نه یکخط درمیان.
- حتما شما هم در پرتگاه گناه قرار گرفتهاید، درست است؟
میگویند شیطان به درون هرکسی با روش خودش وارد میشود، اما قرآن یک محدودکننده زیباست که باعث میشود انسان خیلی از کارها را نکند و در اصل یک لباس باارزش است. همه ما حتی انبیا به هرکجا برسیم، باید بگوییم از لطف خداست. بیتردید انسان وقتی که نعمتی باارزش دارد، از خدا باید بخواهد که توانایی نگهداریاش را هم به او بدهد. وقتی که انسان با قرآن مانوس شود، خود قرآن او را نگهمیدارد.
- چطور میشود کودکان را از سنین کم با قرآن مانوس کرد؟
من بیشتر از این ناراحتم که چرا جوانان ما از گذشته قرآنی خود دور شدهاند؟ جلسات خانگی قرآن در گذشته کمک خوبی به داشتن فضایی بابرکت میکرد. اینکه قرآن در خانه خوانده شود، بهشدت تاثیرگذار است.
- بهترین اجرایی که کردید، در کجا بوده است؟
تلاوتها و اجرای تواشیح (همراه با جواب مستمعان) در مکه و مدینه و همچنین حرم حضرت رقیه (س) در دمشق، معمولا بهدلیل فضای ملکوتی این اماکن، خیلی به دلم نشسته است. از افتخاراتم این است که در تمام مکانهای مذهبی، تلاوت کردهام.
* این گزارش سه شنبه، ۷ مهر ۹۳ در شماره ۱۶۳ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.