حسین برادرانفر خبرنگار شهرآرا محله ۱ و ۲ است. او از سال ۱۳۹۹ این مسئولیت را برعهده دارد و هر هفته ظرفیتهای هویتی و فرهنگی محلههای مناطق ۱ و ۲ مشهد را به مخاطبان معرفی میکند.
ورود برادران به دنیای مطبوعات در سال۱۳۸۸ و با روزنامه شهرآرا بوده است.
کوچه خیبر28 که به دلیل قرارگرفتن ایستگاه آتشنشانی شماره12 در ورودی آن با نام کوچه آتشنشانی نیز شناخته میشود سابقه 40ساله سکونت دارد. اولین ساکنان آن خانواده شهدا وجانبازان ارتش و سپاه هستند. هنوز هم اکثریت این کوچه را خانواده شهدا و جانبازان تشکیل میدهند. یک سمت خیابان مسکونی است و در سمت دیگر پارک و فضای سبز قرار گرفته است.
سحرشادلو خراسانی میگوید: با راهنمایی یکی از دوستان با ورزش کاراته آشنا شدم. تحت مربیگری خانم صدرالحافظین و استاد حجت جاویدی بعد از چند هفته تمرین در اولین مسابقه کاراته که در باشگاههای شهر مشهد برگزار شد شرکت کردم. بعد از آن نیز در مسابقات استانی و کشوری حاضر بودم و تقریبا از 8سال قبل بهجز درمواردی که بیمار و درگیر امتحانات بودم به عنوان نماینده ثابت باشگاه جاویدان در لیگ برتر شرکت داشتم.
رمضانعلی صفایی میگوید: شب چله طولانیترین شب سال است و مردم در این شب سنت صلهرحم را به جا میآورند. اعتقاد مردم قدیم این بود که در این شب جنگ بین نیروهای اهریمنی(شر و تاریکی) و اهورایی (خیر و روشنایی) به اوج خود میرسد. چون آتش، سنبل غلبه روشنی بر تاریکی بود در هرخانه آتشی روشن میشد و کسی حق خاموشکردن این آتش را نداشت چون خاموشکردن آن را بدشگون و مایه بدبختی میدانستند.در میهمانی شب چله یکی از افراد باسواد و خوشصدای حاضر در میهمانی بنا بر رسم، شروع به خواندن شاهنامه میکرد.
سالهاست که در عرصه روزنامهنگاری، پژوهش، نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر فعال است و آثار فاخر زیادی را از خود به یادگار گذاشته است، سیدجواد اشکذری از اولین خبرنگارانی است که بومینویسی و معرفی هنرمندان مشهدی و خراسانی به ویژه در عرصه تئاتر را با قلم شیوای خودش به تحریر درآورده است. وی همچنین نمایشنامههای متعددی را نوشته، کارگردانی تئاتر کرده و در تعدادی از این آثار هنری نقش بازیگری و عروسکگردانی را ایفا کرده است. برخی از این نمایشنامهها دارای چنان درجهای از پختگی، معنا و مفهوم است که هنوز بعد از گذشت سالها، بارها و بارها بازسازی و به نمایش درآمدهاند. قلم، همدم و مونس شبها و روزهای جواد است و از او به صورت فردی و جمعی 24 کتاب از جمله «بربسیط بارش مهتاب»، «تئاتر +10»، «آقای صدای خاطره انگیز»، «فواره و عبور»، «آه و ماه» و... برجای مانده است.
سیدمهدی کریمی متولد سال1332 و زاده مشهد است. او یکی از اولین مهندسان جهاد سازندگی خراسان بوده و در طول 30سال خدمت، یک دهه را بهعنوان مدیر آبرسانی روستایی استان خراسان انجام وظیفه کرده و در این مدت آب را به دورافتادهترین روستاهای خراسان انتقال داده است. او همچنین اجرای پروژه آبرسانی به روستاهای 4شهر استان خوزستان را در زیر باران گلوله و تیر دشمن بعثی در کارنامه کاری و جهادی خود دارد.
یک روز مدیر من را به دفتر مدرسه برد و در جریان یک گفتوگو به من فهماند که قرار است در برنامه معرفی شاگردان برتر مدرسه، همان پسر معلم را بهعنوان شاگرد اول کلاس معرفی کنند. مدیر گفت من میدانم تو شاگرد اول کلاس هستی، ولی قول بده ناراحت نشوی و این موضوع را قبول کنی. پایان سال و زمان معرفی شاگردان برتر مدرسه، با وجود اینکه من بالاترین معدل را داشتم، بهعنوان شاگرد دوم معرفی شدم.
یکی از بزرگترین آرزوهایم خادمی امام رضا(ع) بود، اما تحصیل و درس مانع رسیدنم به این آرزو بود، از طرف دیگر ساکن مشهد نبودم و نمیتوانستم افتخار خادمی حرم را داشته باشم. سالهای تحصیل در دانشگاه با سرعت گذشت، روزهای پایانی تحصیل و فارغالتحصیلی از دانشگاه برایم سخت و ناراحتکننده بود، چون بعد از پایان تحصیل ناچار باید به شهر زادگاهم برمیگشتم و این یعنی فراق و دوری از امام رضا(ع). دلکندن و دورشدن از همجواری ایشان برایم سخت و حتی دردآور بود. دوباره به حرم رفتم و به امام رضا(ع) متوسل شدم و به زبان تضرع و التماس به او گفتم:«حالا که مجاورت شدهام، من را از خود مران، بگذار که در همسایگی تو بمانم، ای امام مهربان که ضامن آهو شدی، ضمانت من را هم بکن.» خوشبختانه اینبار نیز امام رضا(ع) کمکم کرد و در سال 1375 به استخدام شهرداری مشهد درآمدم و اندکی بعد ساکن شهر مشهد شدم.
محسن دهمسته که بهدلیل تصادف و مرگ یک پیرزن رهگذر زندانی شده بود، برای رهایی از زندان و پرداخت دیه فرد فوتشده، مرتکب اشتباه دیگری میشود و هنگامی که تحت اغفال دوستان ناباب در حال حمل مواد مخدر است او را دستگیر میکنند و به همین جرم 18سال از بهترین سالهای جوانی خود را در حبس میگذراند. در روزهای تنهایی و بیکاری زندان با صنایع و هنرهای دستی آشنا میشود و بعد از پایان دوران محکومیتش بهعنوان یک هنرمند قابل در هنرکده و صنایعدستی مجموعه تاریخی هارونیه مشغول به کار میشود. داستان زندگی او مانند یک کتاب داستان است که شروعی تلخ و پایانی شیرین و باز دارد.
کوچه فدک15یکی از کوچههای محله کوی امیرالمؤمنین است. به دلیل ساخت و تأسیس هنرستان کارودانش پسرانه انصاری در دهه70 این کوچه به کوچه هنرستان معروف شده است. 50سال قبل در بیشتر زمینهای این کوچه جو و گندم کشت می شد. با تأسیس هنرستان فنی کار ودانش انصاری روند سکونت و پیشرفت در این خیابان افزایش چشمگیری پیدا کرد. قدیمیترین مجتمع مسکونی محله فدک که به کارکنان یک شرکت ریسندگی معروف تعلق دارد در این کوچه است.
سیدعلی رضا فخرایی میگوید: از 9سالگی در جلسات قرآن مسجد محله شرکت میکردم. در اولین جلسهای که قرآن را با قرائت خواندم مربی از صدا و لحن قرائتم خوشش آمد و من را به گروه سرود مسجد محله معرفی کرد. بعد از پیوستن به گروه سرود « ایثار و شهادت» تمریناتم را با جدیت ادامه دادم و خیلی زود به عنوان عضو ثابت، معرفی و در همه اجراهایی که داشتند حاضر بودم.