20دی1362 آخرین دیدار تنها فرزند و همسر جوانش به وداعی بیبازگشت تبدیل شد.
این بخشی از سرگذشت همسر شهیدمسلم وظیفهدان است که یکسالونیم بیشتر از زندگی مشترکش نگذشته بود که خبر مفقودالاثرشدن همسرش را به او دادند و سالها در انتظار خبری برای دیداری دوباره نشست. گفتوگوی این هفته را با صفیه عشقیان 58ساله در ادامه میخوانید که بعد از آمدن خبر مفقودالاثرشدن همسرش در همه سالهای انتظار و تنهایی قرآن مونسش شد.
درست در همان روزهایی که بعد از پایان جنگ تحمیلی مردم چشم به تغییر و خبرهای تازه داشتند، بازار مسگرها در ایران پر از خبرهای ناخوشایند بود. ظروف جدیدتری وارد ایران شده بود که گفته میشد سبکتر و بهتر است.
ظروف استیل و تفلون که نهتنها جا را برای ظرفهای مسی تنگ کرد، بلکه کار و کاسبی مسگرها را هم کساد کرد. بارزترین زمینخوردگی مسگران در مشهد هم جمعشدن بازار مسگران محله عیدگاه بود؛ بازاری که امروز فقط نامی از آن ماندهاست.
یکی از این زنان تاریخساز مشهدی، فاطمه عمادالاسلامی است که همه او را بهعنوان همسر شهید کاوه میشناسیم، اما شاید کمتر کسی بداند که عمادالاسلامی یکی از مبارزان سیاسی و زنان مبارز قبل از انقلاب اسلامی بوده که صبر و شجاعتش در زمان انقلاب و جنگ برای همگان الگو بوده است.
به بهانه ایام دهه فجر پای خاطرهگویی عمادالاسلامی از زنان مبارز انقلابی تپلالمحله و نوغان مینشینیم و او از خاطرات ناگفتهاش درباره مبارزات و راهپیماییهای آن روزها برایمان روایت میکند.
مسئولان مدرسه خبرچینی کرده و آمار ما را به ساواک و شهربانی داده بودند و خیلی طول نکشید که چندتانک با کلی نیروی مسلح ساواک وارد مدرسه شدند. راه فراری برای ما نگذاشته بودند. از جمع همه بچههای مدرسه، 6نفر را دستگیر کردند و بردند که یکی از آنها من بودم. دستها و چشمهایمان را بسته بودند و نمیفهمیدیم که دارند ما را با خودشان کجا میبرند. پایمان که به زمین سفت رسید، تا جایی که جا داشت و خوردیم ما را کتک زدند.