در روزهایی که ارتباط بین والدین و نوجوانان سخت شده و این جمله که «نمیدانم چگونه سر حرف را با او باز کنم و درمورد رفتارهای غلطش صحبت کنم»، تبدیل به شکایت برخی والدین امروزی شده است، بهسراغ نوجوان نمونهای میرویم که داشتنش آرزوی هر پدر و مادری است.
سیدحسین حسینی، قاری و مداح نوجوان محله وکیلآباد که موفق به کسب چند مقام قهرمانی مسابقات قرآن (ناحیه آموزشوپرورش ۶) شده، موفقیتهایش را نتیجه حمایتهای پدر و مادرش میداند. پدر و مادر او نیز از اینکه فرزندی خدمتگزار قرآن و اهلبیت (ع) دارند، خدا را شاکرند.
بهدلیل درگیری کاری پدرم، نقش مادرم برای تربیت من پررنگتر شد. از سوی دیگر او خود مربی قرآن بود و از پنجسالگی مرا در دارالقرآن امامعلی (ع) ثبتنام کرد. بدین ترتیب من از کودکی، آموزش روخوانی قرآن را شروع کردم.
در خانه نیز هر روز مادرم درسهایی را که آموخته بودم، با من تمرین میکرد؛ به همین دلیل خیلی زودتر و سریعتر از دیگر شاگردان، قرآن را آموختم. بعد از آنکه به روخوانی قرآن مسلط شدم، تصمیم گرفتم قرآنخوانی به سبک یکی از قاریان مشهور جهان را نیز بیاموزم.
مادرم مربی قرآن بود و از پنجسالگی مرا در دارالقرآن امامعلی(ع) ثبتنام کرد
به همین منظور تعدادی از لوحهای فشرده استاد عبدالباسط را تهیه کردم و با گوش دادن و تکرار این قرائتها، قرآن خواندن به سبک عبدالباسط، قاری بینالمللی مصری را آموختم؛ البته استادان دارالقرآن (استاد خلوصی، بیژنی، اسماعیلی و...) و بهویژه آموزشهای شبانهروزی مادرم در آموزش این سبک قرآن خواندن، بسیار موثر بود.
با تلاش و پشتکاری که داشتم، هنگامی که وارد مدرسه شدم، تنها دانشآموز کلاساولی بودم که خواندن صحیح قرآن (آن هم با قرائت) را بلد بودم؛ البته مسئولان مدرسه از این موضوع بیاطلاع بودند، تا اینکه در اثر یک اتفاق ساده به این موضوع پی بردند؛ هرروز صبح یکی از دانشآموزان کلاس پنجم در مراسم صبحگاهی مدرسه قرآن میخواند.
یکروز که این دانشآموز بهدلیل مریضی نیامده بود، ناظم مدرسه درخواست کرد هرکدام از دانشآموزان که میتواند قرآن بخواند، پیشقدم شود. من خیلی دوست داشتم دستم را بالا ببرم و خودم را معرفی کنم، اما، چون تازهوارد بودم، خجالت کشیدم و حرفی نزدم. به خانه که برگشتم، ماجرا را برای مادرم تعریف کردم. مادرم روز بعد به مدرسه آمد و موضوع تسلط من بر قرآن خواندن را مطرح کرد.
ناظم مدرسه از شنیدن این موضوع خوشحال شد و از من خواست قرآن صبحگاهی را بخوانم. برای اولینبار بود که پشت تریبون مدرسه میایستادم. با دیدن آنهمه دانشآموز که به من زل زده بودند، مضطرب و نگران شده بودم. حواسم را جمع و قرآن را باز کردم.
چشمانم را به قرآن دوختم و شروع به تلاوت آن کردم. صلوات بچهها که بلند شد، نفس راحتی کشیدم و از سکو پایین آمدم. در این زمان مدیر مدرسه به طرفم آمد و همانطور که تشکر میکرد، از من خواست از این به بعد هرروز در مراسم صبحگاهی مدرسه، قرآن بخوانم.
بعد از آنکه مسئولان مدرسه به استعداد و علاقه من در زمینه قرآنخوانی پی بردند، من را تشویق و حمایت کردند. در سال سوم برای اولینبار در مسابقات اذان و اقامه (آموزشوپرورش ناحیه ۶) شرکت کردم و مقام برتر را بهدست آوردم.
در سال چهارم و پنجم نیز به مقام اول قرآنخوانی و تجوید ناحیه و در سال ششم، به مقام سوم مسابقات قرآنی دست یافتم و جواز حضور در مسابقات قرآنی استانی را کسب کردم.
با وجودی که در این مسابقات، جوایز مختلفی مانند ساعت، کارت هدیه، لوح تقدیر و... دریافت کرده بودم، ارزش مادی آنها برایم اهمیت نداشت؛ مهم برای من پیشرفت و ادامه دادن این مسیر معنوی و دینی بود که در زندگی من تاثیر زیادی گذاشته بود.
تحتتاثیر همین اثرات معنوی در کلاسهای مداحی نیز شرکت کردم و خیلی زود مداحی در هیئت جوانان حضرت علیاصغر (ع) محله را شروع کردم و بهعنوان کوچکترین مداح محله، مورد تشویق امامجماعت مسجد قرار گرفتم.
در محرم امسال نیز نشان مخصوص مداح نوجوان محله را دریافت کردم. این نشان، بهترین هدیهای بود که تاکنون دریافت کردهام و همیشه همراه من خواهد بود. از چندماه قبل نیز با درخواست امامجماعت مسجد، اذان مسجد محله را نیز میگویم و با انجام این کار، احساس نزدیکی من به خداوند افزایش یافته است.
یکی از آرزوهای بزرگ زندگی من، زیارت آرامگاه امامحسین (ع) بود؛ همیشه بعد از مداحی امامحسین (ع) و یارانش، تصویر مبهمی از کربلا و واقعه عاشورا در ذهن داشتم. خیلی دوست داشتم محل واقعی خیمهها، جنگها و... را با چشم خودم ببینم.
خوشبختانه دوسال قبل این فرصت فراهم شد و من به همراه پدر و مادرم راهی سفر کربلا شدیم. در کربلا به همراه پدرم از تمام نقاط و مکانهایی که واقعه عاشورا در آن اتفاق افتاده بود، دیدن کردیم و پدرم که خودش نیز مداح است، توضیحات کامل هرمکان را بیان کرد و من تازه در آنجا متوجه سختی و دشواری واقعه کربلا و کینه و ظلم دشمنان شدم و تاثیر معنوی آن، زندگی من را تحتتاثیر قرار داد.
از آن زمان نماز را اول وقت و در صورت امکان با جماعت میخوانم. بیشتر از گذشته به فکر حمایت از ضعفا و ناتوانان هستم. همیشه دوستانم را به خوشخلقی و مهربانی دعوت میکنم و با دادن یک هدیه، آنها را برای قدم گذاشتن در این راه تشویق میکنم.
سیدجواد حسینی، پدر مداح نوجوان محله وکیلآباد، میگوید: خانواده مهمترین نقش را در تربیت فرزند برعهده دارد. خانوادهای که پدر و مادر آن اهل نماز و عبادت باشند و موازین اخلاقی و تربیتی در آن رعایت شود، شرایط مناسب برای تربیت دینی فرزند را دارند، اما خانوادهای که ماهواره و بیحجابی و... در آن حرف اول را میزند، توانایی تربیت فرزند صالح و مومن را ندارد.
بهترین سنین تربیت کودک تا هفتسالگی است. ذهن کودک در این سنوسال مانند نواری خالی است که هر چیزی بر روی آن ثبت میشود. تربیت کودک در سنین بالاتر (ده و دوازدهساله) بر پایه دین و معنویت، مشکل است. من از والدین میخواهم اگر بهدنبال تربیت دینی فرزند خود هستند، آموزش و تربیت او را از سنین کم (پنجسالگی) آغاز کنند.
* این گزارش پنج شنبه، ۷ آبان ۹۴ در شماره ۱۲۱ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.