روزی که ندا دست برادرش را گرفت و به حاشیهشهر برد تا همراه یکدیگر اسباببازیهایی را که خریده بود، میان کودکان محروم توزیع کنند، نه او و نه برادرش هرگز تصور هم نمیکردند این کارشان منشأ یک اتفاق بزرگ و مبارک بهنام کانون خیریه «رویش» در محله قرقی شود؛ کانونی که نشاط و امید را در دل محرومان برویاند و نجاتبخش صدها نفر ازجمله کودک و بزرگسال از کام فقر مادی و فرهنگی و آسیبهای ناشی از آن باشد.
در پایان هفتمین سال فعالیت این مرکز خیریه، پای صحبت مدیر و برخی اعضا و خیران آن نشستهایم تا بیشتر با برنامههای جالب، متفاوت و مؤثرش آشنا شویم.
همهچیز از آنجا شروع شد که خواهر نوید سروآزاد تصمیم گرفت نذری متفاوت داشته باشد: آن سال خواهرم گفت که میخواهد برای بچههای حاشیهشهر عروسک و اسباببازی بخرد تا جور دیگری دلشان را شاد کند. این کار را کردیم و مطمئنم همان خندهها و ذوق بچهها بعد از دریافت اسباببازیها بود که مسیر جدیدی پیشرویمان گذاشت. ماه رمضان آن سال برای بستهبندی اسباببازیها و بستههای معیشتی، پارکینگ خانه را موکت کردیم و توزیع را هم با خودرو خودمان انجام میدادیم؛ یک جورهایی شدیم خیریه خانوادگی.
اینها را نوید سروآزاد، دانشجوی دکترای مدیریت دولتی و از چهرههای جهادی جوان مشهد میگوید. خانواده او مدتی به همین روش کارهای خیرخواهانه خود را انجام دادند تا اینکه روزی یک خیّر که با اقداماتشان آشنا بود، گفت که چهل بسته معیشتی آماده کرده است و میخواهد کار توزیع این بستهها را به آنها بسپارد. آدرسی هم که این خیر برای گرفتن بستههای معیشتی داد، گلبهار بود، اما خودروشان ظرفیت آوردن این چهل بسته را نداشت.
موضوع در یکی از گروههای فضایمجازی مطرح شد و یک نفر برای همکاری اعلام آمادگی کرد، اما با این شرط که توزیع در محلی انجام شود که او معرفی میکند: در مسیر که بهسمت آن محل میرفتیم، متعجب بودیم از شدت محرومیت منطقه؛ تا آن روز چنین جاهایی را ندیده بودیم.
بعد هم که سراغ خانهها رفتیم، یکی دیوارهایش تا نیمه نم کشیده و سقفش ریخته بود، یکیدیگر وسط زمستان پنجرههایش شیشه نداشت و پلاستیک زده بودند، آن یکی حمام و سرویس بهداشتی نداشت. آن محدوده جایی نبود بهجز قرقی و بولوار شهید کشمیری.
وضعیت محله قرقی آنقدر برای او و دوستانش تأثربرانگیز بود که همان روز تصمیم میگیرند گروهی منسجم برای توجه بیشتر به ساکنان آن تشکیل دهند و نام گروهشان را میگذارند «رویش» و کار را با شناسایی خانوادههای نیازمند (با همکاری یکی از ساکنان و معتمدان محله)، دستهبندی چالشها و مشکلات آنها شروع میکنند و میرسند به جایی که امروز با کمک هشتاد خیر ثابت، خدماتی متنوع از توزیع نان در هشت نانوایی محله و توزیع اسباببازی میان کودکان و غذای گرم گرفته است تا بهداشت و درمان و آموزش و امور فرهنگی را به بیش از چهارصد خانواده (حدود ۳ هزار نفر) ارائه میدهند.
خیریه رویش در بنبست یکی از کوچههای یکمتری انتهای جادهسیمان (قرقی) قرار گرفته، اما گشاینده بنبستهای زندگی مردم منطقه و رویش دوباره آنها از دل مشکلات است: جوانهای رویش، آیندهای روشن با اهدافی بلند برای آن در نظر دارند؛ رویش میخواهد به زندگی مردم رنگ سبز خواستن، جوانهزدن و رشدکردن از دل سیاه مشکلات بزند. میخواهد بگوید زندگی را با همه مشکلات و سختیها میتوان ادامه داد؛ حتی در این اوضاع سخت اقتصادی.
اینطور که سروآزاد میگوید، مددجویان بهصورت متمرکز در سه گروه دستهبندی شدهاند؛ پدران معتاد یا بیمار با خانواده سالم، مادران سرپرست خانواده با چند فرزند و خانوادههای آبرومند، اما نیازمند که هر یک بسته به وضعیتشان از غذای گرم تا هزینه تحصیل و بسته معیشتی دریافت میکنند. در کنار این موارد، قربانی اول ماه، میوه، شیرینی، کیک شب یلدا و بستههای آجیل و سبزیپلو با ماهی شب عید هم به خانوادههای زیرپوشش تعلق میگیرد.
کنار بسته معیشتی، یک کتاب هم میدهیم تا با خواندن آن، فکر و ذهن خانوادهها هم تغذیه و روشن شود
برنامههای فرهنگیاجتماعی رویش هم از این قرار است: برای زن و بچههایی که طعم تلخ اعتیاد شوهر و پدر را چشیده اند، کارگاه توانمندسازی برگزار میکنیم تا اعتمادبهنفس آنها را افزایش دهیم. برای بچهها گذشته از حمایت ویژه برای بازنماندن از تحصیل، کلاس مشاوره میگذاریم تا متوجه شوند آینده میتواند متفاوت از چیزی باشد که اکنون میبینند.
برای مادران این خانوادهها نیز جلسات مشاوره و کارگاه زندگی در اوضاع سخت داریم تا آنها را بهسمت یک زندگی جدید سوق دهیم؛ زندگیای که در آن فرزند درس بخواند و مادر غم نان کودکانش را نداشته باشد. دراینراستا کنار بسته معیشتی، به هر خانواده یک کتاب هم میدهیم تا با خواندن آن، فکر و ذهنش هم تغذیه و روشن شود.
در واقع رویش صرفا نیازهای معیشتی خانوادههای نیازمند را مدنظر قرار نداده است، بلکه مجموعهای از همه نیازهای یک خانوار در مراحل مختلف زندگی را طی برنامه زمانبندیشده تأمین میکند، چراکه گردانندگان آن معتقدند مواسات فقط شامل خوردوخوراک نیست؛ بنابراین در زمینههای تحصیل، ازدواج و فرزندآوری نیز حمایتهایی دارند.
از زمان شیوع کرونا تاکنون بیش از هفتاد زوج نیازمند را که زیرپوشش داشتند، با تأمین جهیزیه به خانه بخت فرستادهاند و دفتر رهبر معظم انقلاب در تماس تلفنی بابت انجام این کار خیر از آنها قدردانی کرده است. بعد از ازدواج هم همه نیازهای زوجها شامل مشاوره مهارتهای زندگی تا فرزندآوری و تربیت فرزند (از سیسمونی و هزینههای بیمارستان و شیرخشک گرفته تا هزینههای تحصیل فرزندان از نوزادی تا هجدهسالگی) را در حد توان پشتیبانی میکند.
توزیع لباس بهصورت فصلی، برگزاری جشنهای مناسبتی و روضههای هفتگی، تأمین لوازم زندگی مددجویان، برگزاری کلاسهای خلاقیت، رفع اشکال درسی، بازی و سرگرمی بهصورت دورهای و... از دیگر برنامههای رویش است.
دفتر خیریه، خانهای یکطبقه و جمعوجور است، اما کتابخانه بزرگ آن، به نام سردار سلیمانی با بیش از ۵ هزار جلد کتاب، با ردیفهای مملو از کتاب که در دو دیوار خیریه امتداد یافته است، جاذبهای عجیب دارد و همه نگاه و تمرکزت را در لحظه ورود بهسمت خودش میکشاند: در کمکهای خیرخواهانه، به بُعد فرهنگیاجتماعی کمتر توجه میشود، درحالیکه اگر به بُعد اجتماعی یک انسان و تقویت روحیه و اعتمادبهنفسش توجه شود، او میتواند جبر زمانه را به نفع خودش تغییر دهد.
بر این اساس از همان روز اول راهاندازی خیریه، تصمیم گرفتیم در کنار غذای جسم، به این بعد نیز توجه کنیم و باورمان این است که با حل معضلات فرهنگیاجتماعی، بسیاری از مشکلات دیگر که در این مناطق وجود دارد نیز کاهش مییابد. با این رویکرد، در کمکرسانیها متفاوت عمل میکنیم؛ البته تصور نکنید متفاوت یعنی نمایش رسانهای و عکسگرفتن از تکتک کمکها و ابراز رضایت فرد دریافتکننده مقابل دوربین! ما آدم نمایش نیستیم؛ اینجا حفظ حرمت و شخصیتقائلشدن برای فردی که فعلا وضع زندگیاش مناسب نیست، اهمیت دارد.
سروآزاد در توضیح عملکرد متفاوت رویش میگوید: برای طرحها و برنامههای کمیته اجتماعی رویش، از گروهی چهارنفره متشکل از جامعهشناس، استاد مذهبی، کارشناس علومسیاسی و روانشناس مشورت میگیریم که یکی از نتایج آن، راهاندازی کتابخانه شهید سلیمانی برای ترویج کتابخوانی بین ساکنان این منطقه بوده است. در این کتابسرا علاوه بر امانتدادن کتاب، اسباببازیهای مختلف، مدادرنگی و کتاب نقاشی هم به بچهها داده میشود.
همچنین کودکان بعد از مطالعه کتابی که انتخاب میکنند، اگر محتوای آن را شفاهی در پنج دقیقه یا در قالب یک صفحه ارائه دهند، بهعنوان جایزه، به خانوادهشان خدمات تشویقی مانند سهمیه گوشت و بسته معیشتی تعلق میگیرد. آوازه این کتابخانه و ارائه کتاب و مشاوره به خانوادهها همراه با بستههای معیشتی، زبانبهزبان چرخید تا به دفتر رهبر معظم انقلاب رسید و ضمن قدردانی، کتابهای مختلفی مانند «دا»، «پایی که جا ماند» و... را به کتابخانه اهدا کردند.
اسما، یکی از مددجویان، برایمان از دردی میگوید که بههمت رویش مداوا شده است؛ او مادر سه فرزند است و خانواده پنجنفرهشان در خانهای کمتر از پنجاهمتر زندگی میکند. از زمانی که فهمیده بود جگرگوشه اش به سرطان مبتلا شده است، خواب به چشمش نیامده بود تا هر طور شده است، ۱۵ میلیون تومان برای درمان دخترش جور کند که بیماری پیشرفت نکند تا اینکه گروه اجرایی رویش آنها را شناسایی میکند: همسرم شبها در جستوجوی ضایعات است تا با درآمد حداقلی شرمنده ما نشود.
دخترم سرطان تیروئید داشت و هرچه زودتر باید زیر تیغ جراحی میرفت. برای درمانش به همه رو زده بودم، اما ۱۰ میلیون تومان کم داشتم که بهلطف خدا توسط خیران رویش تأمین شد و دخترم، هم عمل شد هم زیرپوشش مجموعه محک قرار گرفت.
او با صدایی لرزان که شادی در آن موج میزند، تأکید میکند: از طرف من و همسرم، از همه خیران تشکر کنید که باعث شدند پیش دخترم شرمنده نباشیم. تا عمر داریم، دعاگویشان هستیم و این لطف و محبت را هیچوقت فراموش نمیکنیم.
از دیگر اقدامات متفاوت مجموعه نیکوکاری رویش که برای تقویت اعتمادبهنفس بچهها انجام میشود، گذشته از تشکیل هیئت نونهالان، فراهمکردن امکان تجربه خرید برای آنهاست: بچههایی که در این خانوادهها زندگی میکنند، از همان کودکی با نداری و گرفتن کمک از دیگران درگیر میشوند؛ بنابراین هیچکدام تجربه خریدکردن برای خودشان را ندارند.
یکی از کارهایی که دراینزمینه انجام میدهیم، این است که اول با طرح نقاشی آرزو، از بچهها میخواهیم آرزوهایشان را نقاشی کنند و بعد در حد توان آرزوهایشان را که بیشتر اسباببازی است، محقق میکنیم. همچنین آنها را به بازار میبریم و میگوییم برای خودشان لباس انتخاب کنند؛ نمیدانید چه شور و شوقی هنگام خرید دارند.
به آنها میگوییم همینطور که امروز برای خودت یک لباس انتخاب کردی، آیندهات را هم خودت میتوانی انتخاب کنی
با ذوق سراغ لباسها میروند و بارها میپرسند یعنی این را میتوانم بردارم؟ وقتی هم خریدشان تمام میشود، به آنها میگوییم همینطور که امروز برای خودت یک لباس انتخاب کردی، آیندهات را هم خودت میتوانی انتخاب کنی.
حالا که دو سال از فوت ندا سروآزاد میگذرد، رویش یادگاری است از ایده ساده، اما بابرکت او که جوانههای امید را در دل کودکان و خانوادههای حاشیهشهر مشهد نشانده است.
مرتضی قربانی، عضو هیئتمدیره کانون خیریه رویش و مدیر گروه جهادی شهدای مدافع حرم که مسئولیت تأمین وجوه و پخت هفتگی (در ماه مبارک رمضان بهصورت روزانه) هزار پرس غذای گرم در آشپزخانه شهدای مدافع حرم برای توزیع بین خانوادههای زیرپوشش را برعهده دارد، رویش را نهتنها در جلب اعتماد مردم و جذب منابع و خیران، بلکه در هزینهکرد وجوه نیز موفق توصیف میکند؛ بهگونهای که همین نقطهقوت سبب کارایی زیاد آن و در نتیجه همکاری گروه شهدای مدافع حرم با آن شده است.
عباس پارسایی، عضو هیئتامنای مرکز نیکوکاری رویش که پنج سال سابقه همکاری با این مرکز را دارد، داشتن پیوست فرهنگی در کنار کمکهای معیشتی را از وجوه تمایز رویش با سایر خیریهها معرفی میکند: در حمایتهای مالی بنا داریم بیشتر زمینه مهارتآموزی و خوداشتغالی را برای مددجویان فراهم کنیم.
از سوی دیگر، پل ارتباطی میان مردم و مسئولان بوده و پای بلندمرتبهترین مسئولان را به منطقه باز کردهایم که در نتیجه آن برخی دغدغههای ساکنان مثل مشکل شناسنامه، کمبود معلم و تحصیل در مدارس حل شده است. در مجموع میتوان گفت حاشیه را به متن شهر آوردهایم و گزارش کارمان را که به دفتر رهبر معظم انقلاب ارائه دادیم که با ابراز رضایت ایشان مواجه شد و برایمان بهترین هدیه بود.
* این گزارش یکشنبه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۶۰ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.