نعیمآبادی با عکسهایش راوی ۱۰ دی مشهد است
«دیروز در مشهد شورشیان، چند نفر را در خیابان به دار آویختند و یک تانک را به آتش کشیدند و امروز فرماندار نظامى شهر با حالتى دیوانهوار به سربازان دستور داد تمام تظاهرکنندگان را بدون هدف مشخص به رگبار ببندند...
اخبار ساعت یک بعدازظهر بىبىسى تایید کرد که در حادثه امروز مشهد صدها نفر کشته و مجروح شدهاند و در نقطهاى از شهر نیز نیروهاى نظامى یک تانک را به داخل صف تظاهرکنندگان راندهاند. اوایل بعدازظهر، احمد قریشى دوباره تلفن کرد و خبر داد که در مشهد واقعا قتلعام شدهاست، چون تعداد کشتهها سر به هزار نفر مىزند.»
اینها جملاتی است که پرویز راجى، آخرین سفیر شاه در لندن، در کتاب خاطراتش با عنوان «خدمتگزار تخت طاووس» در تعریف از روز دهم دی ۱۳۵۷ مشهد آورده است.
گاه روایت تاریخ شهرمان را از فاصله اینچنینی میشنویم، اما گاهی هم امکانش را داریم که حرفهای آن را از زبان آدمهایی بشنویم که در دلش حضور داشتهاند و لحظهبهلحظه با آن همقدم بودهاند. برای نمونه دوم شاید هیچ مثالی بهتر از علیاصغر نعیمآبادی نباشد؛ کسی که با دوربین دستیاش نابترین تصاویر روزهای ۹ و ۱۰ دی مشهد را ثبت کرده است. علیاصغر در آن روزها جوانی ۲۴ ساله بوده که به عکاسی و فیلمبرداری علاقه بسیار داشته و همین سبب میشده است وقتی در تجمعات مردمی حاضر میشود، دوربینش نیز همراهش باشد. خطوط زیر روایتی است که دوربین او از یکشنبه خونین به ثبت رسانده است.
از هیجانی که با مردم بود
آن روزها هر تظاهراتی که برگزار میشد، درنهایت از سمت خسروی نو شروع و به صحن موزه حرم مطهر ختم میشد. ۹ دی، مردم جلوی مدرسه نواب تجمع کرده بودند. صحبت از پیوستن برخی کارمندان استانداری به مردم بود. این بود که مردم به سمت خیابان تهران حرکت کردند و از فلکه آب به سمت فلکه برق رفتند و از آنجا هم به طرف استانداری حرکت کردند.
عجیب هیجانزده بودند. هنوز مدت زیادی از ۲۳ آذر و حمله ماموران به بیمارستان امام رضا (ع) نگذشته بود، علاوه بر آن ۲ دی ماموران رژیم، کشتار ناجوانمردانهای را در چهارراه شهدا رقم زده بودند؛ مردم پر از بیم و امید بودند. یک ماه قبلتر در آذرماه و در راهپیمایی روز عاشورا مردم حرف آخرشان را زده بودند؛ بگو مرگ بر شاه! بگو مرگ بر شاه!پا به زمین میکوبیدند و شعار میدادند. صدای مردم و صدای کوبیدن پاهایشان، زمین و زمان را به لرزه انداخته بود. چه روزی بود!
سپاس ارتشی!
من جلوی جمعیت بودم. عکس بزرگ امام خمینی جلوی استانداری توقف کرد. ماشین صوت هم کمی جلوتر وسط خیابان ایستاد. مردم باید مینشستند تا جمعیت پشت سر هم برسد و سخنرانیها شروع شود. مردم شعار میدادند: «این مشتها اندر هوا روزی مسلسل میشود.» نمیدانم چطور شده بود که تعدادی از ارتشیها که از دیدگاه لشکر آمده بودند، در میان مردم گیر افتادند.
شعارها داغ بود. کمی که جلوتر رفتم، دیدم مردم روی یک نفربر ارتشی هستند. جلوتر که رفتم، مردم روی یک تانک بودند. جوانی روی لوله تانک نشسته بود و عکس امام را به لوله تانک میچسباند. ارتشیها به مردم پیوسته بودند. مردم شعار میدادند: «سپاس، سپاس، ارتشی سپاس!»
شنبه خونین
جمعیت جلوی استانداری متراکم شدند. شعارها کمکم خوابید. هنوز زمانی نگذشته بود که هلیکوپتری از بالای سرمان گذشت. من روی خودرو بودم و فیلم میگرفتم که متوجه شدم چند تانک از سمت میدان تقیآباد به سمت ما میآیند. پشت مردم به سمت میدان تقیآباد بود و هنوز متوجه نبودند که تانکها با سرعت به سمتشان میآید.
کمی بعد جمعیت، متوجه غرش تانکها شدند. وحشت کردند و به سمت پیادهروها فرار کردند تا خیابان باز شود. ما فقط توانستیم ماشین صوت را به کنار خیابان منتقل کنیم. فشار جمعیت به حدی بود که نردههای بیمارستان امام رضا (ع) را خواباندند و جمعیت به بیمارستان سرازیر شد. تانکها و نفربرها زدند میان جمعیت و تیراندازی شروع شد. تانکی هم که میان جمعیت بود، چند نفر را زیر گرفت و ماجرا بالا گرفت.
من داخل بیمارستان بودم و از آنجا فیلم میگرفتم. میدیدم که مردم یکی از تانکها را با کوکتلمولوتف آتش زدند. دیگران هم شاخههای درختی را روی تانک میانداختند تا شعلهورتر شود. در پی این کار فروشگاه ارتش و سینما «شهر فرنگ» آتش زده شد که متاسفانه ۲ نفر در آن جان باختند. درگیریها در این منطقه تا شب ادامه داشت و تانکها همچنان جولان میدادند.
تانکها و نفربرها زدند میان جمعیت و تیراندازی شروع شد. تانکی هم که میان جمعیت بود، چند نفر را زیر گرفت
ماجرای نیروی پایداری
روز دهم، چهارراه شهدا و اطراف بیت آیتا... شیرازی و ساختمان نیروی پایداری در محل فعلی هتل امیر، اصلیترین محلهای درگیری نیروهای مردمی و نظامیان بود. مردم قصد تصرف ساختمان پایداری را داشتند و ماموران هم در مقابل از داخل ساختمان به سمت مردم تیراندازی میکردند. درگیری حدود یکونیم ساعت طول کشید که ارتشیها به فرمان فریدونی در چهارراه شهدا مستقر شدند و تانکهای زرهپوش به کمک آنها آمدند.
مردم ابتدا پشت باغ نادری پناه گرفته بودند، اما شدت آتش هر لحظه آنها را به عقب میراند. در این مکان، چندین شهید دادیم و، چون امکان انتقالشان نبود، مجبور شدیم پیکر آنها را زیر خودروهای پارکشده و منازل مردم و مغازههای اطراف مخفی کنیم تا در فرصتی دیگر و بهدور از چشم ماموران، آنها را منتقل کنیم. آخر دیده بودیم که ارتشیها مجروحان و شهدا را مصادره میکنند.
روز قبل، مردم اسلحههایی را که از ارتشیها گرفته بودند، به بیت آیتا... شیرازی آورده بودند و اویسی هم برای بازپسگیری اسلحهها در گفتگویی تلفنی تهدید کرده بود که فردا جوی خون راه میاندازیم. آیتا... زادهشیرازی در ابتدا سعی داشت جمعیت را متفرق کند، اما کارازکار گذشته بود و مردم دست از جان شسته بودند.
حمله به پایگاههای مردم
مردم از پشتبام قصد نفوذ به ساختمان پایداری را داشتند و سرانجام موفق شدند آنجا را آتش بزنند. آنها پشت و بالای ساختمانهای اطراف چهارراه، مسجد کرامت و بیت آیتا... شیرازی سنگر گرفته بودند. ارتشیها میدانستند که این مکانها پایگاهه فرماندهی انقلاب در استان است، برای همین آنجا را به رگبار بستند. مسجد کرامت از یکسو به بیت آیتا. شیرازی نزدیک بود و از سوی دیگر با مدرسه نواب فاصله زیادی نداشت؛ برای همین اصلیترین پایگاه آقایان واعظ طبسی، هاشمینژاد و خامنهای بود.
آغازی برای حوادث دی
هیچجای دنیا به این صورت نیست که با تانک روی مردم حرکت کنند. اگر بخواهیم علتیابی کنیم، باید به حوادث روزهای قبل از دی ۵۷ بپردازیم. یکی از این حوادث، راهپیمایی عاشورای سال ۱۳۵۷ است که نقطه عطفی در تحولات انقلاب بود.
در آن روز خطهای قرمز رژیم شکسته شد. در انتهای این راهپیمایی، قطعنامهای خوانده شد که رژیم پهلوی را به رسمیت نمیشناخت. تمام مجسمههای شاه در سطح شهر در این روز سرنگون شد.
شب عاشورا در حرم مطهر خطبه شب شهادت قرائت شد. آن شب مردم به جای عمال رژیم، هنرنمایی کردند. اگرچه آن شب سیمهای صوت را قطع کردند، خطبهخوان که مقاممعظمرهبری بود، اولین خطبه را به نام حضرت امام (ره) خواند و این ضربه بزرگی به رژیم وارد کرد.
در روز دهم دی، علاوه بر اینکه نیروهای نظامی رژیم، مردم مشهد را هدف رگبار سلاحهای سبک و سنگین خویش قرار دادند، گروه زیادی را هم بازداشت کردند. بیشتر دستگیرشدگان کسانی بودند که آن روز، نزدیک چهارراه شهدا، جلوی منزل آیتا... سیدعبدا... شیرازی، مسجد کرامت، مقابل نیروی پایداری و کوچههای اطراف آن اجتماع کرده بودند یا در حال عبور از این مکانها بودند. بیشترین شهدای انقلاب مشهد نیز به این روز اختصاص دارد.
نیروی پایداری یازدهم خرداد ۱۳۱۶ ه. ش به فرمان محمدرضا پهلوی تأسیس شد. عنوان نیروی پایداری همان سازمان مقاومت ملی سابق بود. هدف از تأسیس آن، درظاهر آشنایی همه ملت ایران با راههای جدید دفاع از خانه و کاشانه خود بود، ولی درواقع ابزاری بود برای سرکوبی مخالفان رژیم شاهنشاهی؛ به همین دلیل در دهم دی ۱۳۵۷ جمع زیادی از مردم در مقابله با نیروهای این سازمان، به شهادت رسیدند.
این گزارش پنجشنبه ۱۱ دی ۹۳ درشمـاره ۱۲۷ شهرآرا محله منطقه ثامن چاپ شده است.

