انسان بهصورت فطری، تشنه زیبایی و تنوع است و از دیدن گلهای رنگارنگ در فصول مختلف سال لذت میبرد. اما آیا تاکنون با این پرسش مواجه شدهاید که با آمدن گیاهان جدید، چه بر سر گیاهان قدیم میآید؟ لابد شما هم مثل ما (البته قبل از آشنایی با مرضیه حسینی) فکر میکنید عمر آنها به سر میآید.
شاید هم زیبایی گلهای جدید برایتان کفایت میکند و اصلا درباره این موضوع فکر نمیکنید، اما بانویی در همسایگی ما زندگی میکند که کارش، این است که در پارکها و بوستانها قدم بزند، هرکجا گل و گیاهی ببیند که دور ریخته شده با اجازه از مسئولان شهری جمع کند.
گیاهان جمعآوریشده را مجدد در محل زندگیاش بکارد و با رسیدگی و مواظبت از آنها موجب رشد و سرسبزیشان شود. مرضیه حسینی، بانوی ساکن خیابان اقدسیه ۵۳ است که با جمعآوری گیاهان دورریختهشده، خانه و محلهاش را سبز کرده است.
۳۵سال پیش فوقدیپلم علوم تجربیاش را گرفته و پساز بزرگکردن چهار فرزند دستهگل که همگی مهندس هستند، بهسمت علاقه دیرین خود یعنی نگهداری و کاشت گل و گیاه میرود. او خانهاش در امامت را به عشق داشتن باغچهای برای کاشت گل و گیاه میفروشد و به اقدسیه میآید. در اینجا علاوهبر کاشت گل در حیاط خانه، محیط محلهاش را هم سبز کرده است.
جلوگیری از اسراف، اولین شعار زندگی خانم حسینی است. این کلام از دهانش نمیافتد که چرا در جامعهای که یکمیلیونو۷۰۰ فقیر دارد، باید اینقدر اسراف شود؟ او با کاشت مجدد گلهای دورریختهشده میخواهد اثبات کند این گل و گیاهان هنوز زندهاند و میتوان با نگهداری از آنها، بهجای کاشت گلهای جدید به بسیاری از مردم نیازمند کمک کرد.
حالا دیگر تقریبا همه کارکنان فضای سبز پارک ملت و حتی برخی شهروندان که همیشه به پارک میروند، خانم حسینی را میشناسند و هر زمان گلوگیاهی از خاک درآمده و بیرون افتاده، بهدنبال وی میگردند. او هم در پارکهای مختلف شهر قدم میزند و هرجا با چنین موردی مواجه میشود، با کسب اجازه از مسئولان، گلها را جمع کرده و به خانه میآورد.
برخی را در حیاط و برخی را هم در محوطه خاکی بیرون برای استفاده همسایهها میکارد. آیلند میانی خیابانها، بوستان ملت، بهشت رضا، طرقبه و حتی شمال و مراغه فرقی برای او ندارد. هرکجا و حتی در سفر هم که باشد و ببیند گل و گیاهی دور ریخته شده، با کسب اجازه آنها را جمع میکند، به خانه انتقال میدهد و با کاشت مجدد گیاهان آنها را احیا میکند.
او که در حالحاضر حیاط خانه و اطرافش را، چون نگینی در اقدسیه سبز کرده است، میگوید: «بهجرئت میتوانم بگویم ارزش ریالی گل و گیاهانی که تا کنون در خانه و بیرون کاشتهام، نزدیک به ۴۰ میلیون تومان میشود که البته هیچکدام از آنها را خودم نخریدهام؛ یا از گل و گیاهان دورریختنی جمع کردهام یا دراسفند و زمانی که شهرداری، نهال به مردم میدهد، گرفتهام و آوردهام اینجا کاشتهام.»
او که مقدار بسیار زیادی از این گلها را در زمینهای خاکی اطراف خانهاش کاشته میگوید: «برخی از همسایهها میگویند چرا درخت زردآلو و آلبالو را بیرون کاشتی؟ اگر کسی بیاید و ببرد چه؟ گفتم چه بهتر. اینها را کاشتم که دیگران استفاده کنند. درحالحاضر کوچه ما خاکی است و کاشت همین گلوگیاهان جلوی گرد و خاک را میگیرد.» با این کار کمکم همسایهها هم از سرسبزی محله لذت برده و گاه از خانم حسینی میخواهند در کاشت گلها به آنان کمک کند.
خانم حسینی را اکثر کارمندان فضای سبز شهرداری میشناسند. او هر زمان پیشنهادی به ذهنش برسد، به شهرداری میآید و انتقادات و پیشنهادهای خود را مطرح میکند. میگوید: «کارمندان شهرداری هم مثل دختر و پسرهای خودم هستند. هرجا پیشنهادی به ذهنم برسد، میروم و با آنها درمیان میگذارم.
با دکتر کاظمی، معاون خدمات شهری هم چندینبار صحبت کردهام. مرا خوب میشناسد. وقت ملاقات گرفتم تا با شهردار مشهد هم صحبت کنم و پیشنهادهایم را با ایشان هم درمیان بگذارم. با دکتر قالیباف، شهردار تهران هم صحبت کردم. ایشان هم همشهری ماست و باید هرچه میدانیم به ایشان هم بگوییم.
تا حدی هم به توصیههایم عمل کردند. گفتم گل ماندگار و غیرماندگار را کنار هم بکارید؛ همین کار را هم کردند. گفتم چمن، آب زیادی مصرف میکند و در این بحران آبی بهصرفه نیست. دکتر قالیباف هم تأیید کردند و شنیدم اخیرا در تهران دیگر چمن کاشته نمیشود.
من حرفم را میزنم، چون شهرم را دوست دارم و کوچه و خیابان را مثل خانه خودم میدانم
من حرفم را میزنم، چون دوستشان دارم و این شهر را مثل خانه خودم میدانم، اما متأسفانه برخی پیمانکاران شهرداری دلشان نمیسوزد و میخواهند پول بیشتری کسب کنند. آنها گلهای زنده را بیرون میریزند و باز گل دیگر میکارند.»
گلهای رونده مانند پیچک، یاس، نسترن، ناز گوشتی و... برای نردهها بهخصوص نردههای مترو و بعضی پارکها و زیر پایه پلها هم کمهزینه است و نیازی به نگهداری ندارد و هم چهره شهر را زیبا میکند.
چمن، گیاهی است که برای سبزبودن و رشد. نیازمند آبیاری و مراقبت تقریبا دائمی در شبانهروز است و درنهایت کاربرد و مصرف آن در کشور ما باوجود حتی نگهبان، چیزی جز لگدمالشدن و نابودی نیست. درحالیکه میتوان بهجای آن، از پوششهای گیاهی زیبای گُلدار که با حداقل آب هم سازگاری دارند، بهره جست.
گلهای داوودی که اهل فن، تنوع آن را تا هزارو۵۰۰ نوع برآورده کردهاند، گونه اعجابانگیزی است که در این زمینه پیشنهاد میشود. این گیاه در تمام طول سال سبز بوده و در پاییز و ابتدای زمستان گلهایی تولید میکند که چشم و روح بیننده را مسحور خود میکند. این گیاه میتواند جایگزین مناسبی برای چمن باشد؛ علاوهبراین با بهرهگیری از دانش متخصصان، میتوان آن را به شکلهای متنوعی نیز بر سطح زمین ایجاد کرد.
برخی از پیمانکاران و مهندسان شهرداری میگویند آب و هوای مشهد ایجاب میکند که گیاهان جمعآوری شوند، اما اینطور نیست. مشهد، بهترین آب و هوا را دارد که در تمام فصول آن، درختان و گیاهان رشد میکنند. بگذارید گلها سالها و سالها در زمین بماند و انبوه شود.
چرا آنها را دور میریزید؟ زیبایی شهر به گلهای رنگارنگ نیست؛ به انبوه و سرسبزی شهر است. گلهای ماندگار و غیرماندگار را با هم بکاریم و بهجای دورریختن گل و گیاه و کاشت گیاهان جدید از همین گیاهان نگهداری کرده و پول آن را صرف سایر نیازهای شهر کنیم.
میتوانیم در سطح شهر گلهای ماندگار مانند داوودی، زنبق، همیشهبهار، میخک، اطلسی و... را کنار گلهای غیرماندگار مانند بنفشه و... بکاریم تا در فصل مناسب گلهای غیرماندگار سبز شوند و در سایر زمانها هم سبزی گلهای ماندگار چشمنواز باشد.
تمام گلهای پیازچهای نیاز به درآوردن از خاک و نگهداری در محلی خارج از آن ندارند، زیرا در مقابل سرما زیر خاک مقاوم و ماندگارند و در موقع مناسب خودشان تکثیر و سبز میشوند؛ بنابراین احتیاجی به کاشت مجدد آنها در خارج از زمین و سپس انتقال به گلدان و زمینهای شهری نیست؛ چراکه این کار مستلزم صرف وقت و هزینه بسیار است.
بانوی سبز نقویه وقتی هم که میخواهد کار خیری انجام دهد، به اسراف اهمیت بسیار میدهد. روزی که یکی از موسسات خیریه، او را برای کمک به خانوادهای نیازمند میبرند و او متوجه میشود آن خانواده نیازمند در مصرف گاز اسراف میکنند، از کمک منصرف میشود.
میگوید: «من ۳۵ سال خانهداری کردم، اما هیچ گاه قبض گازم ۱۸۰ هزار تومان نیامد. با اینکه از لحاظ مالی مشکلی ندارم، همیشه مراقب بودهام که اسراف نکنم. زمستانها در و پنجرهها را پلاستیک میکشیدیم و خودمان را میپوشاندیم تا مبادا گاز زیاد مصرف شود. آن وقت مرا برای کمک به خانهای بردند که یک خانم و بچه بودند.
قبض گاز این خانه ۱۸۰ هزار تومان آمده بود و آن موسسه از من میخواست کمک کنم آنها قبض گازشان را بپردازند. نگاه کردم و دیدم با اینکه آن خانه یک اتاق کوچک دارد و آن دو نفر میتوانند شبها خودشان را در آن اتاق گرم کنند، بخاری را با شعله زیاد در سالن پذیرایی بزرگ روشن کرده و شب را همانجا میخوابیدند.
آن خانم برای ما دو نفر کتری بزرگی روی گاز گذاشته و شعله را هم تا آخر زیاد کرده بود. آن شب آمدم و برای آن خانواده و چند خانواده دیگر کباب درست کردم و قدری هم مواد غذایی خریدم و دادم، اما برای قبض گازش کمکی نکردم و گفتم باید خودتان مراقب باشید تا گاز اسراف نشود.»
هر کس کباب مرضیهخانم را خورده لب به تعریف گشوده، به همین خاطر او سعی میکند برای خانوادههای نیازمند با دست خود کباب بپزد. میگوید: «مرغ و برنج را همه میتوانند درست کنند، اما چون همه میگویند کبابهای من خوشمزه است، هنگام سرکشی به نیازمندان خودم کباب درست میکنم و میبرم.»
هنگام بازگشت خانم حسینی کمی خرفه برای ما از باغچه درون کوچه جمع کرد و گفت به خوانندگان هم توصیه کنیم تا میتوانند خرفه بخورند؛ چراکه مانع تشکیل و رشد غده در بدن میشود. «در قورمهسبزی، آش، کوکو و حتی سبزی خوردن خرفه بخورید.»
* این گزارش پنج شنبه، ۲۷ تیر ۹۴ در شماره ۱۰۷ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.