کسی که امروز در هنر شیرینیپزی و آشپزی آنقدر مهارت دارد که شیرینی مراسم عروسی برادرش و روز خواستگاری خودش را با بهترین کیفیت تهیه میکند، همانی است که تا چند سال پیش، کوچکترین تجربهای در آشپزی نداشته و بهگفته خودش، حتی نیمرو را نیز میسوزانده است.
او حالا کدبانویی بیستوهشتساله است که در مسجد محله خود و فرهنگسرای خادمالشریعه، کار آموزش را نیز انجام میدهد و سفارش تهیه کیک و شیرینی نیز قبول میکند. خودکفاییاش باعث شده است که خانوادهاش حتی برای نوروز، از خرید شیرینی بینیاز شوند.
یکی از ویژگیهای کاری فتانه مرادی، شهروند محله ایثارگرانِ قاسمآباد، این است که با ابتداییترین وسایل و ابزار کار، میکوشد که بهترین شیرینی، کیک و غذا را آماده کند و به همین شیوه، کام اهالی محله، دوستان، فامیل و اعضای خانواده و مشتریهایش را شیرین نماید.
مرادی آرایشگر زبدهای نیز هست و این شب و روزهای پایان سال تا پاسی از شب مشغول کار است. از تجربههای این خانم جوان در کمک به اقتصاد خانواده و خودکفایی، شنیدیم و نوشتیم.
هجدهساله بوده است که روباندوزی، او را به سمتوسوی دنیای هنر میکشاند و در این رشته هنری، کاملا تبحر پیدا میکند، اما ظرافت و نبود بودجه کافی، باعث میشود که او سر از آشپزی و شیرینیپزی درآورد.
برخلاف بسیاری از جوانان امروز، اعتقادی به مدرکگرایی نداشته و چون علاقهای به تحصیل نداشته است، همان اول تکلیفش را با خودش یکسره میکند و بهجای ادامه تحصیل، بهسراغ یادگیری مهارتهای کاربردی میرود؛ «همه پدر و مادرها آرزو دارند که فرزندانشان دکتر و مهندس شوند، اما پدر و مادر من اینطور نبودند و به راهی که برای زندگیام انتخاب کردم، احترام گذاشتند.
من به ادامه تحصیل علاقهای نداشتم و از همان دوران کودکی و نوجوانی، با کاغذ و پارچه، کاردستیهای قشنگی درست میکردم. روباندوزی اولین هنری بود که بهصورت جدی شروع کردم؛ آن هم در هجدهسالگی و بعد از گرفتن دیپلم کامپیوتر؛ هنر سخت و ظریفی که تا مربیگری ادامهاش دادم، اما چون از نظر اقتصادی بهصرفه نبود و حتی پول خرید لوازم اولیه آن درنمیآمد، آن را ادامه ندادم.»
فتانه بهدنبال هنری میگشته است که کمهزینهتر باشد و ازطریق آن به درآمد نیز برسد تااینکه با پیشنهاد دوستش روبهرو میشود؛ «چهار سال روباندوزی کردم. یک روز یکی از دوستان صمیمیام، به من پیشنهاد داد که با هم به کلاس شیرینیپزی و آشپزی خانگی برویم.
اول قبول نکردم؛ چون تا آن سنوسال از پختن یک نیمرو هم وحشت داشتم و بیشتر مواقع نیمرو را میسوزاندم، حتی آبکش کردن ماکارونی برایم کار خیلی سختی بود، اما، چون دوستم درکنارم بود، تصمیم گرفتم این کار را تجربه کنم.»
بعد از اینکه دو سال، در دوره مهارتی این هنر خانگی شرکت میکند، به آشپزی و شیرینیپزی علاقهمند میشود؛ «مربیام، زهره خرسند، از بین همه هنرجویان، کار مرا بیشتر قبول داشت و تنها نفری که توانست در پایان به کارگاه قنادی ایشان راه پیدا کند، من بودم.»
اولین غذایی که او در خانه آماده میکند، سوپ بوده و برای دسر هم کیک ساده خانگی میپزد. پدر و مادر و برادرش از دستپخت او تعریف میکنند و این تشویق به او انگیزه میدهد که با جدیت و دقت بیشتری کارش را ادامه دهد؛ «آنقدر باانگیزه شدم که حتی اگر غذا و کیکم خراب میشد، ناراحت نمیشدم.
دوباره از اول شروع میکردم تا عیب و ایراد کارم را بفهمم. گاهی تا چند ساعت پای اجاقگاز میایستادم و خسته نمیشدم. دفتری هم داشتم و هر نکته جدیدی که یاد میگرفتم، یادداشت میکردم.»
یک سال در کارگاه قنادی مربیاش، در قسمت شیرینی خشک مشغول کار بوده؛ «ایشان به من اعتماد کامل داشت و تمام کارهای آنجا را دست خودم سپرد. صبح اول وقت میرفتم و خمیر شیرینیبرنجی و نخودی و نارگیلی و... را آماده میکردم.
عصرها کارگران، قالب میزدند و در فر میگذاشتند. بیرون آوردن شیرینیها از فر هم، کار خودم بود. آنقدر به پخت شیرینی علاقه داشتم که روزی ۱۲ ساعت آنجا کار میکردم و وقتی که به خانه میآمدم، برای خودمان هم کیک درست میکردم.»
با وجود علاقهای که به کار در کارگاه داشته، بهدلیل اینکه فرصتی برای انجام کارهای دیگرش نداشته و درآمدش کم بوده است، از کارگاه بیرون میآید؛ «به درخواست پدرم از آنجا بیرون آمدم و قرار شد خودم برای خودم کار کنم و از هنرم بیشتر برای کمک به خانوادهام استفاده کنم.»
روزهای نخست آشپزی، انگار بمبی در آشپزخانه ترکیده و همهچیز را بههم ریخته بود. فتانه مرادی این جمله را میگوید و ادامه میدهد: «فکر میکردم همین که شیرینیات در دهان، آب شود و قیمهات خوشرنگ و برنجت، دانهدانه باشد، یعنی آشپز و شیرینیپز خوبی هستی؛ درصورتیکه آشپزی، بشینوپاشوی بسیاری دارد و پس از پخت غذا یا شیرینی و کیک، تلنبار شدن ظرفهای کثیف، خودش مسئلهای است. اوایل مادرم میماند با کوهی از ظرفهای کثیف. کمکم مدیریت آشپزخانه را با کمک مادرم یاد گرفتم و فهمیدم که یکی از ویژگیهای آشپز خوب، مدیریت زمان و نظافت آشپزخانه است.»
وقتی کار در خانه را شروع میکند، کمکم مشتریانی هم برای کارش پیدا میشود؛ «همسایهها که متوجه شدند، به من سفارش کیک میدادند و الان به بهانههای مختلف مثل تولد فرزند یا سالگرد ازدواجشان، به من سفارش کیک میدهند. عید نوروز هم سفارشهایی از انواع شیرینیهای ریز خانگی دارم؛ گرچه سفارش کیک بیشتر دارم تا شیرینی؛ چون هزینه شیرینی خانگی زیاد است و همه، توان خرید آن را ندارند.»
او انواعواقسام کیکها را درست کرده؛ کیک مغزدار با روکش خامه یا فندانت در شکلهای مختلف از قلب و مربع و دایره گرفته تا حیوانات مختلف و حتی کیک تصویری؛ «یکبار با شکلات، عکس برادرم را روی کیک درآوردم. آنقدر طبیعی بود که او وقتی انگشتش را داخل کیک فروبرد، باورش شد که تصویرش، شکلاتی است و کاغذی نیست.»
هنوز یک ماه از ازدواجش میگذرد و در روز خواستگاری، با شیرینیهای دسریِ دستپخت خودش، از میهمانها پذیرایی کرده؛ «کیک و شیرینیهای بیرون را اصلا قبول ندارم؛ چون برای پخت آنها از مواد خوبی استفاده نمیکنند. تاجاییکه بتوانم، خودم کیک و شیرینی میپزم، حتی برای مراسم خواستگاری برادرم که در شهر قوچان برگزار شد و همچنین برای مراسم شب چلهاش، خودم شیرینی و کیک درست کردم و بردم.
برای روز خواستگاری خودم هم، خانواده همسرم، از یکی از قنادیهای خوب مشهد، شیرینی خریده و آورده بودند، اما وقتی شیرینی دستپخت من را خوردند، از طعم خوب و شکل زیبایش، بسیار تعریف کردند و گفتند که بهمراتب از شیرینی آن قنادی معروف، بهتر است.»
او البته خاطره تلخی هم از سفارش یکی از آشنایانش دارد؛ «برای همه اقوام و آشنایان و فامیل، کیک و شیرینی درست میکنم. یکبار هم برای تولد نوهعمویم که در قوچان بود، کیک درست کردم. بین راه شکل ظاهری کیک بههم خورد. از همانجا تا خانه نوهعمویم گریه کردم و پیش از اینکه به خانهاش برسم، از او خواستم که از قنادی، کیک تهیه کند، اما همه از کیک دستپخت من خوردند و کلی از مزه و شکل ظاهریاش تعریف کردند.»
یک هفته آخر عید را به تهیه شیرینی نوروزی برای مادرش اختصاص میدهد و امسال قرار است بهبهانه روز مادر که نزدیک عید نوروز است، کیک ویژهای برای مادرش درست کند و هدیه دهد؛ «الان حدود پنج سال است که دیگر پدرم شیرینی و کیک، حتی برای عید نوروز نخریده. امسال قرار است بهمناسبت روز مادر، کیکی را به شکل قابلمه و قوری برای مادرم درست کنم.»
گاهی تصمیم میگیرد کار پختن شیرینی و کیک برای دیگران را تعطیل کند، اما هم بهخاطر علاقهاش و هم تشویق همسرش تابهحال، این کار را نکرده است؛ «مواد اولیه مرغوب کیک و شیرینی، گران است و خیلی از مردم بهخاطر اینکه توان خرید شیرینی خانگی را ندارند، از همان شیرینی قنادی استفاده میکنند؛ به همین دلیل چندبار تصمیم گرفتم کارم را تعطیل کنم، اما همسرم میگوید حیف این استعداد و هنر است که هدر برود.» او تصمیم گرفته مغازه کوچکی برای فروش کیک و شیرینیهایش در یک منطقه برخوردار شهر اجاره کند.
گرچه آشپز و شیرینیپز معروفی نیست، همین که با چند بار خراب شدن کیک و شیرینی، ناامید نشده و از علاقهاش دست نکشیده، توانسته است تجربههای مفیدی بهدست بیاورد که دلش میخواهد آنها را دراختیار دیگران هم قرار بدهد؛ «در کلاسهای آشپزی که بهصورت آنلاین در گروههای مجازی برگزار کردهام، از تجربهها و فوتوفن آشپزی برای علاقهمندان گفتهام.»
فتانه تاکنون علاوهبر فضای مجازی، در مسجد، ولی عصر (عج) در محله خود و نیز در فرهنگسرای خادمالشریعه، کلاس آشپزی و شیرینیپزی برگزار کرده؛ «کاش مکان ثابتی را بههمراه وسایل کارمان دراختیار ما قرار میدادند که به کار آموزش مشغول میشدیم. تاکنون به هرجا که برای آموزش رفتهام، خودم هر جلسه، باید وسایل سنگین تستر و بقیه لوازم را میبردم که حملونقل آن سخت است.»
مرادیِ آشپز و شیرینیپز، دست به هنر آرایشگری نیز دارد. آرایشگاهش ساده است و در مقایسه با بسیاری از آرایشگاههای زنانه، وسایل کار کمتری دارد. خودش در اینباره میگوید: «من معمولا با حداقلها و وسایلی ابتدایی، سعی میکنم کار باکیفیتی انجام دهم؛ چه در حوزه آشپزی و شیرینیپزی و چه آرایشگری.»
او وقتی در کارگاه قنادی کار میکرده، گاهی به آرایشگاه دوست قدیمیاش که درکنار کارگاه قنادی بوده نیز، سر میزده و حالی از او میپرسیده است. همین رفتوآمدها بهمرور باعث میشود که او به هنر آرایشگری نیز علاقهمند شود. دوستش هم وقتی علاقه فتانه را میبیند، از جانودل برای او مایه میگذارد تا همه تکنیکهای آرایشگری را یادش بدهد؛ «شاید باورتان نشود که تا آن موقع از آرایشگری هیچ نمیدانستم، اما تعریفهای دوستم مرا سر شوق آورد. دو ماه جستهوگریخته فقط کنار دستش بودم و نحوه کارش را نگاه میکردم. از کارگاه قنادی که بیرون آمدم، دو سال پیشِ دوستم شاگردی کردم و او همه جزئیات کار را به من یاد داد. امتحان فنیوحرفهای هم دادم و قبول شدم و فعلا در حال گذراندن مهارتهای هفتگانه هستم.»
او از حالوهوای این روزهای آرایشگاهش میگوید: «این روزهای پایانی سال، آرایشگاهها خیلی شلوغ میشود. من هم در مقایسه با خیلی از آرایشگاهها، دستمزد خیلی کمی میگیرم و برای همین، در این روزها گاهی تا ساعت ۱۲، ۱۳ بامداد مشغول کار هستم. معمولا خانمها، خواهان رنگ موهای جدید و مدل ابروهای متفاوتند تا در دیدوبازدیدهای عید نوروز، متفاوت از قبل بهنظر برسند.»
* این گزارش چهارشنبه، ۲۵ اسفند ۹۵ در شماره ۲۳۶ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.