کد خبر: ۶۷۲۶
۱۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

یاری‌رسان مردم محله بعد از بازنشستگی

محمدرضا قوسی، سرهنگ بازنشسته نیروی انتظامی (فراجا) با تأسیس نانوایی، نیاز اهالی محله امیریه را برطرف کرده است. در کار خیر هم دستی بر آتش دارد.

۳۱ سال با صلابت و راست‌قامت به کشور خدمت کرده است و با اینکه دوران بازنشستگی را پشت سر می‌گذارد، هنوز دست از خدمت نکشیده است و در هر فرصتی که پیش بیاید به هموطنانش کمک می‌کند.

محمدرضا قوسی، سرهنگ بازنشسته نیروی انتظامی (فراجا)، حالا ساکن محله امیریه است. دغدغه محله را دارد و با همکاری فعالان اجتماعی و فرهنگی محله توانسته‌اند مسجد الزهرا (س) را در خیابان عصمتیه بنا کنند.

او مشکل نانوایی این محله را هم رفع کرده و با تأسیس نانوایی، نیاز ساکنان را برطرف کرده است. در کار خیر هم دستی بر آتش دارد و تا همین چند ماه پیش به آسایشگاه شهید‌فیاض‌بخش هم نان می‌برده است. به‌مناسبت روز نیروی انتظامی خاطرات این سرهنگ بازنشسته را مرور می‌کنیم و ساعتی میهمان خانه اش هستیم.

 

دیپلم اقتصاد و علاقه‌مند به نظامی‌گری

نانوایی نبش کوچه قرار دارد و در طبقه همکفِ ساختمانشان احداث شده است. هر‌کدام از محلی‌ها که رد می‌شود، به سرهنگ احترام می‌گذارد و بعد‌از سلام‌علیکی کوتاه دنبال کارشان می‌روند. همسرش از روضه خانه همسایه می‌رسد و برای گفتگو به منزلشان در طبقه اول می‌رویم.

دکور‌های خانه پر شده است از لوح‌های تقدیر در سال‌های مختلف. سرهنگ آن‌ها را نشانمان می‌دهد و از زحمات همسرش و سختی‌ای که در تمام این سال‌ها پشت سرگذاشته است، قدردانی می‌کند. محمدرضا قوسی‌جعفرآبادی شصت‌سال پیش در روستای جعفرآباد قوچان به دنیا آمد.

پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود و هر دو اهل مسجد و روضه. محمدرضا، فرزند بزرگ خانواده، تحصیلات ابتدایی را در همان روستا پشت سر گذاشت و برای دوران راهنمایی و دبیرستان به قوچان رفت و آنجا دور از خانواده درسش را ادامه داد. بعد‌از گرفتن دیپلم به‌دلیل علاقه‌ای که به دفاع از میهن داشت، سال‌۱۳۶۲ به استخدام ژاندارمری درآمد. دو سال دانشکده افسری را پشت سر گذاشت و برای انجام وظیفه عازم کردستان و مناطق جنگی شد.

او می‌گوید: با اینکه در رشته اقتصاد دیپلم گرفتم، به تشکیلات نظامی علاقه داشتم و می‌خواستم به کشور و مردم خدمت کنم. آن زمان هیچ‌کدام از اطرافیانم در تشکیلات نظامی خدمت نمی‌کرد، ولی انقلاب اسلامی را دیده بودم و بعد از آن هم کشور وارد جنگ تحمیلی با عراق شده بود و وظیفه خود می‌دانستم که از طریقی به کشور و مردم خدمت کنم. به دانشکده افسری رفتم و به‌عنوان نیروی انتقالی به کردستان اعزام شدم.

خون من از همسرم رنگین‌تر نیست

عکس‌های دوران خدمت در غرب کشور را نشانمان می‌دهد. دو سال‌و‌نیم و در اوج جنگ به شهرستان دیواندره رفت و آنجا خدمت کرد. سال‌۱۳۶۳ حین تحصیل ازدواج کرده‌بود و همسرش هم او را در بحبوحه جنگ تنها نگذاشت. تا اواخر سال‌۱۳۶۶ همان‌جا ماند و دخترش به دنیا آمد. او می‌گوید: با اینکه در منطقه جنگی بودیم، همسرم همراهم بود. به بزرگ‌تر‌ها که او را از آمدن به آنجا منع می‌کردند، می‌گفت که خون من از همسرم رنگین‌تر نیست و باید کنارش باشم.

در کردستان فرمانده پشتیبانی گردان مرزی بوده که ۳۷‌پایگاه نظامی داشته است. می‌گوید: این پایگاه، یگانی داشت به نام «شهادت» که نیروهایش از سایر یگان‌ها بیشتر بود. مسئول پشتیبانی بودم و باید همه تدارکات لجستیک، خودرویی و سایر تجهیزات را به آن‌ها می‌رساندم.

نیرو‌هایی که آن دوره کنار هم از کشور دفاع می‌کردند، خیلی با هم صمیمی بودند و با اینکه از استان‌های مختلف به منطقه عملیاتی آمده بودند، بینشان رابطه برادری شکل گرفته بود. همه به فکر دفاع از مهین بودند و می‌خواستند عملیات‌ها به بهترین شکل برگزار شود و امنیت به کشور برگردد.

 

ادامه تحصیل زیر بمباران هوایی

همان‌طور‌که عکس‌ها را نشان می‌دهد، خاطرات گذشته را در ذهنش مرور می‌کند. سرهنگ همه آن لحظات را با سختی‌هایش شیرین و دل‌چسب می‌داند و می‌گوید: آن روز‌ها با‌وجود حملات هوایی پی‌درپی دشمن باز همه نیرو‌ها دست به دست هم داده بودیم و اجازه نمی‌دادیم ترس به دلمان راه پیدا کند. همگی کنار هم بودیم.

خانواده‌هایمان در پایگاه نظامی و نزدیک ما بودند. این همدلی و صمیمیت باعث می‌شد سختی‌ها دیده نشود و خاطرات خوبی از آن دوران داریم. خودم در آن دوره، علاوه‌بر پشتیبانی از نیرو‌ها درس هم می‌خواندم. در دانشگاه سنندج بودم و وسیله نقلیه هم نداشتم و باید با وسایل عبوری، خودم را به آنجا می‌رساندم.

آن زمان به‌دلیل امنیت از ساعت‌۴ بعدازظهر اجازه عبور‌و‌مرور نداشتیم؛ باید خودم را تا قبل از این ساعت به دیواندره می‌رساندم. گذراندن این دوران با این شرایط، کار آسانی نبود، اما حالا همه آن‌ها خاطره‌های زندگی ما هستند.



یاری‌رسان مردم محله بعد از بازنشستگیخدمت در هنگ مرزی تایباد سال ۷۱

 

جمجمه شکسته، یادگار مرزتایباد

نوبت به دیدن عکس‌های فرماندهی در خط مرزی می‌رسد. سرهنگ قوسی تا اواخر ۱۳۶۶ در دیواندره می‌ماند و بعد به هنگ مرزی تایباد در مرز افغانستان منتقل می‌شود. سه سال فرمانده گروهان‌های مرز تایباد را عهده‌دار می‌شود و هجده‌یگان خدمتی را تحت نظر می‌گیرد و به همه امور آن‌ها رسیدگی می‌کند.

او می‌گوید: کار در مرز شبانه‌روزی است و تعطیلی ندارد. اتفاقات مختلفی در مرز رخ می‌دهد و فرمانده باید با کمک نیرو‌ها به همه آن‌ها رسیدگی کند. دزدی، تردد و ورود غیرمجاز اتباع و امنیت از‌جمله مسئولیت‌های فرمانده در هنگ مرزی است. فرمانده خطوط مرزی باید انگیزه و وجدان کاری خدمت در اینجا را داشته باشد. درقبال سرباز و درجه‌دار احساس مسئولیت کند و به فکر سلامتی و تغذیه آن‌ها باشد.

سرهنگ به نبود امکانات در آن روز‌ها هم گریزی می‌زند و می‌گوید: در آن دوره، هنگ مرزی برق نداشت و باید آب نوشیدنی و خدمات بهداشتی را تأمین و از هجده‌مقر هنگ هم بازدید می‌کردیم. جاده‌ها هم شنی و خاکی بود. سال‌۷۲ در یکی از همین گشت‌ها بود که ماشین چپ کرد و جمجمه‌ام شکست. نوع کار ما شب و روز نمی‌شناسد و باید امنیت را حفظ کرد. بعد از این حادثه برای درمان به مشهد آمدیم و چند ماه بعد طی درخواست خودم به مشهد منتقل شدم.

امنیت در شرایط عادی به چشم نمی‌آید

اداره نظارت‌بر اماکن استان خراسان رضوی، محل بعدی خدمت سرهنگ قوسی است که از آن هم عکس یادگاری دارد. تا پایان بازنشستگی در این اداره می‌ماند و رده‌های مختلف خدمت را پشت سر می‌گذارد. هشت‌سال پایانی خدمت را به‌عنوان جانشین و رئیس اداره نظارت بر اماکن استان انجام وظیفه می‌کند و اواخر سال‌۱۳۹۳ با درجه سرهنگ‌تمام بازنشسته می‌شود.

خدمت در نیروی انتظامی به او آموخته که حفظ امنیت، از مهم‌ترین رکن‌های جامعه و گوهری ارزشمند است و باید ازسوی سازمان‌ها و نهاد‌های مرتبط از جمله فرماندهی انتظامی حفظ شود.

او می‌گوید: امنیت در حالت عادی دیده نمی‌شود و زمانی متوجه کمبود آن می‌شویم که دیگر آن را نداشته باشیم، درست مثل وقتی که فضایی دچار آتش‌سوزی یا آلودگی می‌شود و همه ما به‌خاطر ناامنی آنجا را ترک می‌کنیم و متواری می‌شویم. ایجاد امنیت در سرتاسر کشور، از کوه، بیابان و دشت گرفته تا داخل شهرها، کار سخت و طاقت‌فرسایی است و نیرو‌هایی مسئول و زحمت‌کش می‌خواهد.

عرض ارادت به حرم مطهر از پشت بام هتل

طی خدمت در اداره نظارت‌بر اماکن، به خاطراتی به‌یادماندنی دست یافته است. خدمت به زائران و مجاوران در شهر مقدس مشهد برای او ویژه و معنوی است و می‌گوید: در دوران خدمت به هتل‌ها و مسافرخانه‌های بسیاری سر زدم و از آن‌ها بازدید کردم. اما یکی از این خاطرات بسیار دل‌نشین بود. یک‌بار برای بازدید از هتلی در اطراف حرم مطهر رفته بودم که خبر دادند تعدادی از تبعه خارجی بالای پشت بام هستند.

بار اول بود که به مشهد می‌آمدند و خودشان را به پشت بام هتل رسانده بودند تا زودتر گنبد و بارگاه را ببینند و به حضرت رضا (ع) ابراز ارادت کنند. به پشت‌بام که رسیدم، دیدم از هندوستان و پاکستان به اینجا آمده‌اند و با همان رسم و رسوم خودشان به امام‌رضا (ع) عرض ارادت می‌کنند.

هیچ‌وقت این احترام را فراموش نمی‌کنم و جزو خاطرات شیرین و اثرگذار زندگی من است. آن‌ها مسافت زیادی را طی کرده بودند و از ثانیه به ثانیه وقتشان برای زیارت استفاده می‌کردند. از آن‌ها آموختم قدر لحظه‌لحظه زندگی را بیشتر بدانم و هر آنچه از دستم برمی‌آید، برای زیارت زائران حرم مطهر انجام دهم.

 

دغدغه مسکن همکاران

سرهنگ قوسی از سال‌۷۶ در بخش آگاهی حرم مطهر، خادم افتخاری شد و آنجا هم اتفاقات زیادی را به چشم دیده است. از لحظه ورود به حرم بخش آگاهی را انتخاب کرد و می‌گوید: سعی کردم متخلفان را با ارشاد و با بیان خوب راهنمایی کنم. تلاش کردم که فرد خودش پشیمان شود و کارش را جبران کند و با حال خوب از حرم مطهر برود.

سرهنگ قوسی بعد‌از بازنشستگی هم آرام و قرار نداشته است و پیگیر پروژه مسکن کارکنان نیرو‌های انتظامی می‌شود. پرسنل اداره او را به‌عنوان نایب‌رئیس تعاونی مسکن نیروی انتظامی انتخاب می‌کنند و با پیگیری‌های این هیئت حالا ۹۲‌هکتار زمین در سجادیه به نام نیرو‌ها ثبت شده است.

او می‌گوید: با پیگیری‌های مداوم از اداره ثبت و مسکن و شهرسازی توانستیم زمین‌ها را به نام تک‌تک پرسنل ثبت کنیم. علاوه‌بر‌این، هیئت‌رئیسه تعاونی، پروژه‌های ساختمان‌سازی رسالت و شهرک صدف را نیز هم‌زمان با زمین‌ها پیگیری می‌کند تا کارکنان بدون خانه نمانند.


کمک  به ساخت مسجدی درآمدزا

سرهنگ قوسی دوازده‌سال پیش ساکن محله امیریه شد؛ همراه فعالان فرهنگی و اجتماعی خیابان عصمتیه به فکر افتادند تا مسجدی برای اینجا بنا کنند. اعضای هیئت‌امنا شکل می‌گیرد و با‌توجه‌به سابقه کاری و پیگیری‌های سرهنگ قوسی از اداره‌های مختلف، او را مسئول هیئت‌امنا می‌کنند.

بار‌ها همراه هیئت‌امنا به اداره اوقاف و مسکن و شهرسازی می‌روند و موفق می‌شوند زمینی به مساحت ۱۲۵۰ متر تهیه کنند. سال‌۱۳۹۲ مسجد در سه طبقه و به مساحت ۳ هزارو ۶۰۰ متر بنا می‌شود. او می‌گوید: محله نیاز به فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی داشت و جای خالی مسجد احساس می‌شد. به‌جز شبستان یک طبقه تبدیل به باشگاه ورزشی برای بانوان و آقایان شد. قسمتی را به آشپزخانه اختصاص دادیم تا برای تکمیل مسجد درآمد داشته باشیم.

سرهنگ، تنور امیریه را گرم کرد

یکی از دغدغه‌های قوسی برای ساکنان محله، تأمین نان است. بیشتر محلات این منطقه چند‌سالی می‌شود که پا گرفته‌ا‌ند و هنوز کمبود‌های مختلفی دارند. تعداد نانوایی‌های محله امیریه کم است و ساکنان خیابان عصمتیه مجبور بوده‌اند برای تهیه نان خودشان را به سایر محلات برسانند یا از دیگر نقاط شهر خرید کنند.

سرهنگ با‌توجه‌به این مشکل و سابقه کاری در اداره نظارت بر اماکن، به‌عنوان کارفرما مجوز کسب می‌گیرد و یک نانوایی تأسیس می‌کند و آن را به استاد شاطر می‌سپارد تا نان محدوده را تأمین کند. او می‌گوید: روز‌های اولی که به اینجا آمدیم، ساخت‌و‌ساز به این اندازه نبود، اما همان تعداد محدودی هم که اینجا ساکن بودند، باید برای خرید نان به بولوار الهیه می‌رفتند یا نان بسته‌ای با قیمت بیشتر می‌خریدند. همین باعث شد به فکر تأسیس نانوایی بیفتم و نان محدوده را تأمین کنیم.

محمدرضا قوسی با تأسیس نانوایی به کار خیر هم می‌پردازد. سال‌های اول آرد سهمیه‌بندی نبوده است و می‌توانسته نان اضافه نانوایی را به آسایشگاه معلولان شهید‌فیاض‌بخش اهدا کند. او می‌گوید: نان برکت خداوند است و نباید حیف شود. بعد از تأمین نیاز ساکنان، نانی را که روزانه اضافه می‌آمد، به مؤسسه فیاض‌بخش می‌بردم و به آن‌ها گفته بودم که نان تهیه نکنند. از وقتی آرد سهمیه‌بندی شد و برای خرید نان باید کارت کشید، ادامه این کار میسر نیست، اما اگر فرصت و شرایطی پیش بیاید، بخشی از نیاز نان این مؤسسات را تأمین می‌کنیم.

به‌دلیل سابقه کار در اداره نظارت بر اماکن، او را به اتحادیه صنف نانوایان دعوت می‌کنند و حالا او عضو این اتحادیه است و به‌عنوان دبیر، پیگیری‌های لازم برای رسیدگی به امور کارفرما و کارگر را دنبال می‌کند. او می‌گوید: از اقدامات هیئت‌مدیره اتحادیه که در سال‌های اخیر انجام شده است و به‌جد دنبال آن هستیم، یکی ارائه نان با‌کیفیت به زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی است.

آموزش به متصدیان و کارکنان صنف نانوایی اقدام بعدی است که شامل به‌روز‌کردن این آموزش‌ها می‌شود. نانی که با دست تهیه می‌شود، کیفیت بهتری دارد و به دنبال آن هستیم که به کارگران انگیزه دهیم تا در این صنف بمانند.

به‌دنبال تهیه زمینی برای مسکن آنان هستیم تا دلگرم شوند و پای کار بمانند. تسهیلاتی برای مجوز گرفتن کارفرمایان در نظر گرفته‌ایم تا کمبود نانوایی را حل کنیم. کارفرما تا پیش از این باید در ۸۵ متر فضا نانوایی احداث می‌کرد، اما متراژ را به ۵۳‌متر رساندیم و حالا نانوایی‌های بیشتری در شهر و منطقه‌۱۲ داریم.

بازنشستگی هم او را خانه‌نشین نکرده است و همچنان پرتوان و با انرژی هرجا بتواند به مردم خدمت می‌کند. او می‌گوید: بعد از بازنشستگی گوشه‌نشینی را انتخاب نکردم و در‌کنار رسیدگی به امور خانواده، می‌خواهم از تجربیاتی که در این سال‌ها به دست آورده‌ام، برای خدمت بیشتر به مردم استفاده کنم.

 

لقمه‌های مهربانی

محمدرضا قوسی با تأسیس نانوایی به کار خیر هم می‌پردازد. سال‌های اول آرد سهمیه‌بندی نبوده است و می‌توانسته نان اضافه نانوایی را به آسایشگاه معلولان شهید‌فیاض‌بخش اهدا کند. او می‌گوید: نان برکت خداوند است و نباید حیف شود.

بعد از تأمین نیاز ساکنان، نانی را که روزانه اضافه می‌آمد، به مؤسسه فیاض‌بخش می‌بردم و به آن‌ها گفته بودم که نان تهیه نکنند. از وقتی آرد سهمیه‌بندی شد و برای خرید نان باید کارت کشید، ادامه این کار میسر نیست، اما اگر فرصت و شرایطی پیش بیاید، بخشی از نیاز نان این مؤسسات را تأمین می‌کنیم.

 

نان با‌کیفیت در سفره زائر و مجاور

به‌دلیل سابقه کار در اداره نظارت بر اماکن، او را به اتحادیه صنف نانوایان دعوت می‌کنند و حالا او عضو این اتحادیه است و به‌عنوان دبیر، پیگیری‌های لازم برای رسیدگی به امور کارفرما و کارگر را دنبال می‌کند.

او می‌گوید: از اقدامات هیئت‌مدیره اتحادیه که در سال‌های اخیر انجام شده است و به‌جد دنبال آن هستیم، یکی ارائه نان با‌کیفیت به زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی است. آموزش به متصدیان و کارکنان صنف نانوایی اقدام بعدی است که شامل به‌روز‌کردن این آموزش‌ها می‌شود. نانی که با دست تهیه می‌شود، کیفیت بهتری دارد و به دنبال آن هستیم که به کارگران انگیزه دهیم تا در این صنف بمانند. به‌دنبال تهیه زمینی برای مسکن آنان هستیم تا دلگرم شوند و پای کار بمانند.

تسهیلاتی برای مجوز گرفتن کارفرمایان در نظر گرفته‌ایم تا کمبود نانوایی را حل کنیم. کارفرما تا پیش از این باید در ۸۵ متر فضا نانوایی احداث می‌کرد، اما متراژ را به ۵۳‌متر رساندیم و حالا نانوایی‌های بیشتری در شهر و منطقه‌۱۲ داریم.

بازنشستگی هم او را خانه‌نشین نکرده است و همچنان پرتوان و با انرژی هرجا بتواند به مردم خدمت می‌کند. او می‌گوید: بعد از بازنشستگی گوشه‌نشینی را انتخاب نکردم و در‌کنار رسیدگی به امور خانواده، می‌خواهم از تجربیاتی که در این سال‌ها به دست آورده‌ام، برای خدمت بیشتر به مردم استفاده کنم.

 

آموختن صبر در مسیر زندگی

سکینه مهین جعفرآبادی، همسر سرهنگ، ۵۳‌سال دارد. طی گفتگو با قوسی همراهی کرده و خاطرات آن روز‌ها را مرور می‌کند. از سال‌۶۳ تا امروز همپای همسرش همه جا رفته و او را تنها نگذاشته است.

او می‌گوید: زمانی‌که همسرش شدم، می‌دانستم کار و حرفه‌اش چطور است و باید در همه شرایط کنارش باشم، چه زمان جنگ، چه وقتی که در مرز بود و بعد که به مشهد آمد. همسر فرد نظامی بودن، سخت است و باید صبور بود. افراد نظامی زمان کمی در خانه هستند.

یادم است زمان جنگ، اگر ساعتی هم به خانه می‌آمد، با همان لباس نظامی استراحت کوتاهی می‌کرد و دوباره راهی منطقه می‌شد. خوشحالم که آن دوران کنارش بوده‌ام و باعث دلگرمی‌اش شده‌ام. دختر بزرگم در کردستان به دنیا آمد و بزرگ‌کردن بچه‌ها در آن شرایط کار سختی بود، ولی آن روز‌ها را کنار هم پشت سر گذاشتیم. توفیق این را داشتم که همراه همسرم به سفر مکه و کربلا بروم و ائمه معصوم (ع) را زیارت کنیم.

* این گزارش ۵ شنبه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۲۲ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44