
دلشدگان، کنجی دنج برای همنشینی با یار مهربان
ســارایوا با نورپردازی فوقالعاده زیبایش، بارتزبوک با فضای بکر و طبیعیاش، الکاورنه اوکس لیورس با ساختار شبیه لوکیشن فیلمش و لیبراریا لِیو با آن ساختار شبیه کتابخانههای فیلم هری پاتر، محبوبترین مکانهای روزهای جهانگردی زوج خوش ذوق منطقهمان هستند.
همان کتابفروشیهایی که معروفیتشان برای همه فرهنگدوستان جهان جذاب است، جاذبه بسیاری برای زوج فرهنگ دوست و فرهیخته منطقهمان نیز داشتند. آنقدر که گاه ساعتها میان دنیای مسحورکننده کتابها گم میشدند و وقتی به خودشان میآمدند، میدیدند بخش زیادی از گشت و گذارهایشان در دنیا میان کتابها گذشته است.
باعث و بانی تجلی خوشفکریهای مهدی غفاریان و همسرش هانیه حافظیان، در افتتاح یک کتابکده دوست داشتنی نیز همین گشت و گذارهای کتابآلود است. انگار قرار بود آن فضاهای دنج و ناب و بکر و گاه عجیب در کتابفروشیهای خاص دنیا سرنوشتشان را به یک کار فرهنگی بکر و ناب در شهر خودشان پیوند دهد.
سال ۹۱ کتابکده دلشدگان یکی از متفاوتترین کتابفروشیهای شهر بود که میخواست به شهروندان بگوید کتاب را باید دوست داشت. کتاب را باید زندگی کرد و با کتاب باید خوشترین لحظههای زندگی را تجربه کرد. از همان سالها تا امروز تورق کتابها در این کتاب کده حال شهروندانی را که به آن سر میزدند خوب میکرد.
این زوج فرهیخته میخواستند مردم بیشتر از خرید کتاب، از قدم زدن و نشستن در محیطی که کتاب هست احساس خوبی داشته باشند و کتاب را دوســتی بدانند که به تعبیری همان یار مهربان شعر کتاب فارسی کودکیشان است.
رسیدند به این هدف و کتابکدهشان خیلی از شــهروندان را با کتاب و نویسندگی و شعر و فعالیتهای فرهنگی آشتی داد تا اینکه چند ســالی بر آن گذشت و این مجموعه چند لباس کهنه کرد و بر این شدند تا توسعهای در کارشان داشته باشــند و فعالیتها را برای همه اقشار فرهنگدوست گستردهتر کنند.
روز آخر هفته گذشــته مراسم افتتاح نشر چشمه دلشدگان در بولوار وکیلآباد بود. حالا این زوج همراه، آن مجموعه را به نمایندگی انحصاری نشرچشــمه دلشدگان در مشهد تبدیل کردهاند. گپ و گفتمان با غفاریان درباره اتفاقات بکر و ناب فرهنگی است که در این پاتوق فرهنگی تفسیر میشود.
مخاطب، کتاب را تنفس کند
چند ماهی از آن روز که تصمیمشان قطعی شد میگذرد. همان روزهایی که داشتند خودشان را برای تدارک یک افتتاحیه باشکوه برای نشر چشمه دلشدگان آماده میکردند. فکرهایشان را روی هم گذاشته بودند و میگفتند باید کتابفروشی جایی برای تنفس کتاب باشد.
میگوید: «تصمیم گرفتیم فعالیتها را گسترش دهیم. با دوستان نشرچشمه در تهران برای اخذ نمایندگی مشهد صحبت کردیم.» عهد بستند که با این تغییر، تحولی نو در کتابفروشی ایجاد کنند. قرار بود کتابفروشی را از حالت سنتی خارج کنند. کتابفروشی مدرن باید جوری میبود که مشتری فقط به فکر کتاب خریدن و رفتن نباشد؛ «دوست نداشتیم فقط بیاید و کتاب بخرد. دوست داشتیم کتاب را در فضای کتابفروشی تنفس کند».
کتابفروشی مدرن باید جوری میبود که مشتری فقط به فکر کتاب خریدن و رفتن نباشد
نمایشی از جنس کتاب
تلاش کردند فعالیتها و جلساتی را مرتبط با کتاب برگزار کنند. کاری که پیش از این هم در تنها کتابکده منطقه در وسعت کوچکتری به آن میپرداختند. عزمشان را جزم کرده بودند که علاقهمندان را به فضای کتابفروشی مشتاق کنند تا هم از فعالیتهای فرهنگی مربوط به کتاب بهرهمند شوند و هم با کتاب دوستتر شوند. این بار انگار فعالیتها تخصصیتر شده بود.
در ۳ حوزه کودک، نوجوان و بزرگسال برنامه داشتند. میگوید: «کارهای تخصصی کتابفروشی درحوزه کودک، برگزاری برنامههای مستمر در طول هفته، تبدیلکردن داستانها به سناریوهای نمایشی برای کودکان زیردبستان، نمایش عروسکی موزیکال برای بچهها و کلی برنامه دیگر است.»
انگار میخواهند این دوستی و پیوند را میان کودکان از همان سالهای کوچکی ایجاد کنند تا دستان کوچک بچهها به کتاب و تورق آن انس بگیرد و کتاب را عضو دوستداشتنی روزها و شبهایش بدانند. دوست بیشیلهپیلهای که خیلیاز خوبیها و بدیها را در زبان شخصیتها و قهرمانها و دیالوگهایش میتواند به کودک بیاموزد. برای بچههای دبستانی هم هدف گذاری کردند. قرار بود بچهها با کتاب خوب، ناشران خوب و مؤلفهها و المانهای یک کتاب خوب آشنا شوند.
آرتین؛ یک راهنمای کتاب ۴ ساله
آرتین، تنها فرزند زوج خوشفکر منطقه ماست که در این زمینه کمک خوبی برای پدر و مادر است. از یکسالگی شبی ۲ کتاب برای او خواندهاند و روح و جسمش با کتاب عجین است. او راهنمای ۴ ساله خرید کتاب برای کودکانی است که برای خرید کتاب به نشر چشمه میآیند و کتابها را خوب نمیشناسند.
او دست آنها را میگیرد و پای قفسه کتاب کودک میبرد. برای کودکان بسته به علایق آنها کتابهای مختلفی که خودش خوانده معرفی میکند. بخشهای کوتاهی از داستان را برای کودک میگوید و کمک میکند تا در انتخاب کتاب تصمیم درستتری بگیرند. سؤالی که بیشتر از بچهها میپرسد این است که کتاب بزرگانه میخواهی یا برای کوچولوها.
غفاریان میگوید: «بچهها در این سن و در دبستان خیلی پرانرژی هستند. برنامههایی شبیه انواع بازی با کتاب برای آنها داریم. آنها را با بزرگان زمینه شعر و داستان کودک و عکاسی آشنا میکنیم و فعالیتهای دیگری مختص آنها داریم.»
آنها در ارائه فعالیتهای نویی که داشتند از نوجوانان هم غافل نشدند و یکسری برنامههای کارگاهی کتاب و فعالیتهای فرهنگی خاص نوجوانان انجام میدهند.
میگوید: «یکی از فعالیتهای خاص نوجوانان فعالیت در حوزه داستاننویسی است که با عجینکردن آنها با کلاسهای مدرسان متخصص به آنها میآموزیم که کتابهای خوبی بنویسند.»
روایتگری اساطیری شاگرد استاد شفیعی کدکنی
یکی از برنامههای روتین برای مخاطبان بزرگسال نشر چشمه روایتگری اساطیری است که در کتابها به آن اشاره میشود. المانهای آن چه است و بر این اساطیر چه گذشته است. میگوید: «خانم دکتر فریدونی که از شاگردان استاد شفیعی کدکنی هستند به ما افتخار دادند تا در این رابطه جلساتی را داشته باشند. قرار است از حافظ و مولانا بگوید و اساطیر کتابها را معرفی کند.»
مثنویخوانی استاد نظیف و پروژه شادی دکتر حسینی
بخش دیگر، مثنویخوانیهای استاد نظیف است. شعرهای مثنوی را تفسیر میکند. روشن میکند که چرا برخی از این شعرها یکسری آواها و نتهایی دارد که بر دل مینشیند. چرا وقتی شعرهای مثنوی با آهنگ عجین میشود خوب میتوان حفظش کرد.
البته غفاریان از آموزشهای دیگری هم در این پاتوق آکنده از کتاب یاد میکند و میگوید: «کلاسهای روانشناسی خانم دکتر حسینی که دانشآموخته خارج از کشور هستند به نوعی است که کتابهای روانشناسی خوانش میشوند و مباحث آنها بررسی میشود و به پرسشهای شهروندان پاسخ میدهند.»
دکتر حسینی جلسه دیگری هم در این کتابکده دارد که به نوعی درمانگر مشکلات روحی کهنسالان است. میگوید: «پروژه شادی را بررسی میکنیم و از اطلاعات کاربردی آن برای سالمندان بهرهمند میشویم و از کتاب پروژه شادی و راهحلهایش لذت میبریم.»
دیدار با اهالی قلمی که در کشور مطرحاند
در این پاتوق فرهنگی از شعرا، نویسندگان و اهالی قلم سرشناس شهرهای دیگر دعوت میشود بیایند اینجا دیدار با مخاطبان داشته باشند. جشن امضا برایشان میگیرند و کارگاههایی در زمینه شعر و ادبیات و... برگزار میکنند.
میگوید: «کارگاه استاد سناپور همین سهشنبه مربوط به داستان رئالیسم و مدرنیسم و شیوههای نوشتن بود که روز گذشته برگزار شد.» برنامه استاد احمد پوری مترجم بسیاری از شعرهای شعرای خارج از کشور نیز که قرار است کارگاهی باشد از شعر و ترجمه آن و فراز و نشیبهایش.
احتمال دارد صفی یزدانیان نیز مهمان دیگر این کتابفروشی باشد و کارگاهی در حوزه نمایشنامه و سینما برگزار کند. میگوید: «هدفگذاری کردیم که این فعالیتها خروجیای در بحث کتابخوانی داشته باشد. برنامهها هر هفته در روزهای مشخصی برگزار میشود.
سهشنبه صبح به شعر اختصاص دارد و بعد از ظهر به کودکان سنین پیش از دبستان، پنجشنبهها به کودکان دبستانی تعلق دارد، دوشنبه حوزه روانشناسی باعنوان جلسات خودیارگیری و پروژه شادی است، چهارشنبه ساعت ۴ هم به خود یارگیری اختصاص دارد و داستانخوانی نوجوانان و پنجشنبه عصرجنگ کتاب داریم و سهشنبه کلاس متن و معنا داریم و جلسات خانم فریدونی نیز رنگ و روی دیگری به عصر روزهای شنبه نشر چشمه دلشدگان میدهد.»
کارگاه شعر عبدالملکیان و داستاننویسی شهسواری از فعالیتهای ناب دیگر این پاتوق فرهنگی کارگاه شعر با گروس عبدالملکیان یا داستاننویسی با آقای محمد حسن شهسواری است. درباره کلاس داستاننویسی میگوید: «علاقهمندان به داستان نویسی میخواستند بدانند باید از کجا باید شروع کنند و این کلاسها میتوانست با بهترین شیوه ممکن به آنهاکمک کند». هدف غایی این مجموعه که غفاریان هم یادی از آن میکند یک جورهایی ادای دین است و ایفای نقش اجتماعی این زوج به جامعهای که در ارتقای سطح فرهنگی مشهد دارند. میگوید: «معتقدیم که هرکس به هر نحوی باید تلاش کند که در رساندن آگاهی به افراد جامعه کمک کند.»
دسترسی همگان به پاتوقکتاب
هدف بلندمدتشان این است که دسترسی همه کتابدوستان شهر را به کتاب مهیا کنند. افتتاح نشر چشمه در وکیلآباد هم با همین هدف انجام شده است. قرار است نقطه شروعی باشد برای تکثیر پاتوقهایی در شهر برای کتابدوستانی که دستشان از مراکز تخصصی کتاب کوتاه است و گاه باید چند کیلومتر را طی کنند تا به نزدیکترین کتابکده تخصصی برسند.
میگوید: «تعداد بسیاری از کتابخوانهای شهرمان در وکیلآباد ساکن هستند و برای دسترسی به کتاب باید به مسافتهای دوری بروند.» قصد دارند در محلههای دوردست نیز شعباتی داشته باشند و فرهنگ کتابخوانی را در همه جای شهر ترویج دهند.
سهمی برای کودکان زیرپوشش بنیاد کودک
یکی دیگر از فعالیتها که در حوزه اجتماعی خودشان به آن مقید هستند، این است که همه به نوعی حامی کودکان بیسرپرست و بدسرپرست زیرپوشش بنیاد کودک هستند. بخشی از انتفاع اینجا به آنها اختصاص دارد. معتقد است: «در این رابطه سعی میکنیم خیلی هدفمند عمل کنیم.
این کودکان عزیزانی هستند که به دلیل مسائل محیطی و خانوادگی از داشتن کمترین امکانات فرهنگی مغفول ماندهاند. سعیمان این است که با نگاهی حمایتی کاری کنیم که استعدادهایشان را رشد دهند.»
مثل یک دکتر کتاب تجویز میکنیم
اینجا تنها کتابفروشیای است که شهروندان برای خرید کتاب راهنما دارند. راهنما از لحظه ورود مشتری که خواهان کتاب است همراه اوست و بسته به اینکه علایق و سلایقش چیست و در چه زمانی از روز قرار است مطالعه کند کتاب خاصی را تجویز میکند.
میخندد و میگوید: «مثل دکتر کتاب تجویز میکنیم. اینکه چه کتابی را باید صبح بخواند، چه کتابی را میتوان در مسیر خواند و چه کتابهایی برای پیش از خواب مناسبترند به مشتریان میگوییم.»
گلچینی از کتابهای صنعت نشر
«نوع نیاز مخاطبان هر محله به کتاب بسته به جغرافیای آن محله و آدمهایش تفاوت دارد.» این را غفاریان میگوید و ادامه میدهد: «عناوین کتابها در هر کتابفروشی منطبق با نوع مخاطبانش است.» کتابفروشی مرکز شهر متفاوت است با کتابفروشی در حاشیه یا اطراف شهر.
غفاریان معتقد است بسته به جامعه مخاطبان در هر نقطه از شهر، کتابهایی که ارائه میشود تفاوت دارد. میگوید: «سعی کردیم گلچینی از کتابهای صنعت نشر را گردآوری کنیم. تا حالا نشده مراجعهکنندهای کتاب خوبی را که در چرخه صنعت نشر همچنان هست بخواهد و ما نداشته باشیم؛ در حوزه کتاب داستانهای ایرانی و خارجی، کتابهای کودک و نوجوان، کتابهای سینما، کتابهای هنری، کتابهای فانتزی و...»
در این کتابفروشی فقط کتابهایی که مجوز نشر ندارد و کتابی که چاپ آن تمام شده است موجود نیست، اما بسیار دیگری از کتابهایی که این شرایط را ندارد در آرشیو نشر چشمه دلشدگان موجود است.
یک پاتوق کتاب خانوادگی
«ما اینجا ۳ نفریم. من و خانم حافظیان و آرتین.» اینجا یک پاتوق فرهنگیخانوادگی است. این مسئله حس تعلق خاطر خاصی به مخاطبی که برای خرید کتاب یا شرکت در کلاسها و کارگاهها میآید، میدهد. هانیه حافظیان، رئیس هیئت مدیره و مدیر برنامهریزی کل مجموعه است و کل سیاستهای مجموعه و برنامهریزی جلسات و برنامههای مجموعه برعهده اوست و همسرش مهدی غفاریان نیز در زمینه اجرا بیشتر درگیر هستند و آرتین راهنمای کتاب کودکان است.
یک جورهایی اینجا پاتوقی گرم و صمیمی خانوادگی است برای بزم کتابها. نوع برخوردهای راهنماها و افرادی که در این کتابفروشی فعالیت میکنند به ذهنت میاندازد که چند ساعتی فارغ از شور و هیاهوی دنیای بیرون از در کتابفروشی، در کافیشاپی که در طبقه فوقانی با شمعها تزیین شده یا در سالن دنج مطالعه بنشینی و کمی با کتابها خلوت کنی و بگذاری حرفها و پندها و عبرتهایشان را در گوشت نجوا کنند.
بخشی برای فروش و شناساندن انواع موسیقی
میگوید: «سعی کردیم فروش موسیقی هم داشته باشیم و موسیقیهای مطرح داخلی و خارجی را به شهروندان معرفی کنیم که این بخش در حال شکلگیری و تکمیلشدن است». در بخش سمعیبصری نشر چشمه دلشدگان در زمینه موسیقی پاپ، سنتی، ایرانی و خارجی آثار مطرحی ارائه میشود و مراجعان میتوانند پس از شنیدن موسیقی آن چیزی که مدنظرشان است انتخاب کنند.
در این بخش از این پاتوق فرهنگی کتابهای صوتی نیز هست. این کتابها همان سیدیهایی است که راوی متن یک کتاب را خوانده و علاقهمندان به کتابهای صوتی میتوانند از آنها استفاده کنند. غفاریان میگوید: «این سیدیها ازسوی ناشران خود کتابها نشر میشود.»
مکانی مختص کودکان برای همراهان کوچک والدین
«چون ما خودمان هم بچه کوچک داریم، همیشه در خرید و تفریح این دغدغه را داریم که محلی برای کودکان وجود ندارد.» در این مرکز فرهنگی این مسئله را هم حل کردهاند. یک بخش تخصصی با مربی برای کودکان دارند که زمان گشت و گذار والدین در بین قفسههای کتاب کودکان حوصلهشان سر نرود و بتوانند در محیطی که برای آنها تدارک دیده شده بازیهای مختلف فکری و تفریحی را انجام دهند.
فضایی برای آرامش نسبی همه سنین
هر ۲ رشد کرده صنعت نفت هستند و مقید به کار سیستماتیک. در فعالیتهای کلاسهبندی شده و مدیریت درست خبره کار هستند. در واقع کتاب دغدغه دوران کودکی هر دویشان است و این حس مشترک نسبت به کتاب و تعلق خاطری که به آن داشتهاند پای این کار استوار نگهشان داشته است.
میگوید: «ما سعی کردیم اینجا برای تمام ردههای سنی چه خانم یا آقا و دختر و پسر فضایی را مهیا داشته باشیم که بتوانند هم آرامش نسبی داشته باشند، هم به نیازهای روحی خودشان برسند.» در این پاتوق فرهنگی یک کتابخانه هم تعبیه شده است که اگر مراجعی خواست چند دقیقهای بنشیند و کتابها را تورق کند این امکان را داشته باشد و همچنین کسی که خواست کتابی را خریداری کند آن کتاب را خوب بسنجد و بعد تصمیم بگیرد.
شهرداری باید به نمود کتابفروشیها کمک کند
گویا معاون فرهنگی منطقه و آقای دانایی هم در بازدیدی که از این مجموعه داشتند سیار از فعالیتهای فرهنگی اینجا اظهار خرسندی کردند و خواستند تعاملات بیشتری بین شهرداری و این مرکز فرهنگی برقرار شود. غفاریان معتقد است: «شهرداری باید با کتابفروشیها برخورد متفاوتتری از دیگر اصناف داشته باشد.
نمیشود نگاهی که به یک لباسفروشی یا فستفود داشت». معتقد است در بحثهایی که مربوط به شهرداری میشود راهکارهایی را میتوان دید که این تعامل بیشتر اتفاق بیفتد و شهرداری مجموعههای فرهنگی را بیشتر زیر بال و پر خود بگیرد و حمایت کند.
میگوید: «یک کار خوبی که میتواند اتفاق بیفتد در زمینه تبلیغات و اطلاعرسانی و استفاده از تابلوهای شهری است. در یک نگاه شهرداری با نصب تابلو در شهر میتواند به مخاطبان اجازه دهد که کتابفروشیها بیشتر دیده شوند و حمایت بیشتری اتفاق بیفتد و کتابفروشیها بتوانند در شهر نمود بیشتری داشته باشند.»
با این رویکرد کتابفروشی نیاز به حمایت دارد و بیشتر باید به چشم بیاید و دیده شود. یک کتاب زمانی که دیده شود و لمس شود نیاز به آن بیشتر احساس میشود. یک خانواده غیرفرهنگی شاید هیچ وقت در سبد کالای خانواده خود کتاب را جای ندهند، ولی همان خانواده اگر در معرض تبلیغات کتابفروشی قرار بگیرند احتمال اینکه کتاب را به سبد خانوادهشان اضافه کنند بیشتر خواهد شد. به امید روزی که این تعامل و پیوند برقرار باشد و این زوج فرهیخته خوشفکر هم به یکی از بزرگترین آرزوهایشان که ترویج فرهنگ کتابخوانی بین شهروندان است برسند.
* این گزارش چهارشنبه ۱۲ دی ۹۷ در شماره ۳۱۹ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.