کد خبر: ۵۰۶۰
۱۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰
شاگرد مکتب امام

شاگرد مکتب امام

آشنایی محمد وفایی‌مغانی با امام خمینی(ره) به حضور او در حوزه علمیه و لزوم تحقیق درباره مرجع تقلید برمی‌گردد.

پیش‌زمینه زندگی بیشتر طلبه‌های دهه ۴۰ می‌رسد به فعالیت‌های سیاسی امام و حرکت در راستای رهنمود‌های او و خاطراتی که از سال‌ها آشنایی، انس، الفت و مبارزه در راه او دارند.

آن‌هایی که خودشان را شاگرد کوچک حضرت امام (ره) می‌دانند و از همان دوران تبعید و اقامت نجف، در رکابش بوده‌اند تا انقلاب را به پیروزی رسانده‌اند و امام (ره) برایشان مفهومی متفاوت‌تر از ما دارد. خرداد و ارتحال حضرت امام (ره) بهانه‌ای برای دیدار ما با حجت‌الاسلام وفایی‌مغانی مدیر و سکان‌دار مرکز رسیدگی به امور مساجد خراسان بزرگ شد.

او که تا قبل از این، مدیریت مدرسه سلیمانیه را بر دوش داشته است، کارنامه پروپیمانی از مبارزه در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. محل سکونت و زندگی حاج آقا محله محمدآباد است.

محمد وفایی‌مغانی اهل روستای مغان مشهد از بخش طرقبه است. تولد او در یک خانواده مذهبی و مقید موجب علاقه‌مندی‌اش به طلبه‌ای شده است. این‌ها را اضافه کنید به این موضوع که پدر او هم  معمم و علاقه‌مند به عمامه‌گذاری محمد و دیگر فرزندانش بوده است.

وفایی متولد دهه ۱۳۳۰ شمسی است و با پشتوانه محکم خانوادگی قدم در راه تحصیل دروس حوزه می‌گذارد. تحصیلاتش را در این زمینه از مدرسه میرزاجعفر آغاز می‌کند و مدتی بعد وارد حوزه شاه‌آبادی تهران می‌شود. مقصد بعدی او در طلب علم، حوزه علمیه قم بوده است. به قول خودش بین این سه مجموعه در رفت و آمد، مراوده و حشر و نشر بوده است و تا سطح خارج در موضوع فقه و اصول ادامه داده است.  

حالا گردوغبار سالمندی بر سر و روی او نشسته است، اما حاصل روزگاری که بر او گذشته، پختگی و تجربه‌های ارزشمندی است که به این سالمندی می‌ارزد.

حجت‌الاسلام وفایی یکی از پیش‌کسوتان در حوزه علوم دینی و مبلغان اسلامی به شمار می‌آید با یک دوره زندگی متفاوت و متمایزی که ارزشمندی‌اش را مضاعف می‌کند. نام او در سلطنت شاهنشاهی در فهرست مبارزان و مبلغان جوانی دیده می‌شود که نه از زندان و تبعید واهمه داشتند، و نه از شکنجه، هراسی. روایت زندگی‌اش را از زبان خودش مرور کنید.

 

آشنایی من و امام (ره) از حوزه علمیه

آشنایی‌ام با امام به بعد از ورودم به حوزه برمی‌گردد، به سال‌های ۴۸ و ۴۹ و آغاز دوران طلبه‌ای. بزرگان حوزه علمیه شاگردان درجه اول امام (ره) بودند. من تا این ایام نه نامی از روح‌ا... شنیده بودم و نه می‌شناختمش. طلبه‌های تراز اول و معتمد، او را به‌عنوان مرجع در امور دینی معرفی کردند. چهره‌های علمی و سیاسی مثل آیت‌الله واعظ طبسی، شهید هاشمی‌نژاد و....

آن روز‌ها تکلیف ما به آموختن دروس خلاصه می‌شد، اما بعد‌ها گرایش به کسی که به‌عنوان مرجع انتخاب کرده بودیم، کنجکاوترمان کرد تا درباره شخصیت او آگاه‌تر شویم و این نیاز به پرس‌وجو و تحقیق داشت و مطالعه. این جرقه آشنایی من و حضرت امام (ره) بود تا شبیه دیگر طلبه‌ها روز به روز بیشتر و بیشتر شیفته قاطعیت و روشنگری ایشان شوم.

این آشنایی آغاز مسیر و راه ما برای دستورگرفتن از کسی بود که مخالف سلطنت شاهنشاهی بود و رنج تبعید به عراق را بر دوش کشیده بود.
حالا نوبت ما بود که خودی نشان دهیم. هر پیام و اعلامیه‌ای که امام (ره) اعلام می‌کرد، بلافاصله تکثیر شده و در اختیارمان قرار می‌گرفت، به‌دنبال آن بازداشت‌های کوتاه و بلندمدتی بود که برای هیچ‌کدام از مبارزان بیمی نبود.

ما ایمان آورده بودیم و می‌دانستیم این‌ها بخشی از زندگی کسی است که مأنوس با حضرت امام (ره) است و از مسیری که انتخاب کرده و ادامه‌اش می‌دادیم، رضایت کامل داشتیم. روشنگری طلبه‌ها رژیم را حساس کرده بود. در مسیر حرکت و ادامه راه ما بین سال‌های ۵۰ تا ۵۶ اتفاق‌های زیادی رقم خورد. ماجرای دستگیری و بازداشت، ختم به یک نمونه و دو نمونه نبود، ما پرونده‌های مشترکی بین زندان‌های مشهد، تهران و قم داشتیم.

اما آن‌هایی که این مسیر را انتخاب کرده بودند، با جان و دل آن را باور کرده بودند و از دل مایه می‌گذاشتند و این‌طور نبود که شکنجه و زندان بخواهد آن‌ها را از پا بیندازد. خاطرم هست اولین‌بار یکی از طلبه‌های فاضل که روشنگری‌های خوبی داشتند، جلسه‌ای را به مناسبت ماه مبارک رمضان و تفسیر سوره توحید گذاشته بودند، در نیمه ماه مبارک مستمعان زیاد و زیادتر می‌شدند.

من هم در این قضیه همراه بودم. ساواک که از ماجرا بو برده بود، وارد جمع ما شد و دستگیرمان کرد و به منزل یکی از منتسبان به کدخدا تبعیدمان کرد. این دستگیری به خاطر اسناد و مدارکی که در حجره قم و مشهد داشتیم، نگران‌کننده بود، آنجا نقشه فرار را کشیدم و خوشبختانه موفقیت‌آمیز بود.

خیلی زود خودم را به مشهد رساندم. خیالم از بابت جمع‌آوری مدارک جمع شده بود که این‌بار در مشهد دستگیر شدم و مدتی را در بند زندان سیاسی وکیل‌آباد گذراندم.

اما هیچ‌کدام از این دستگیری‌ها و بازداشت‌ها مانع ادامه راه مسیری که با جان و دل انتخاب کرده بودیم، نبود. هیچ زندان و شکنجه و تبعیدی نمی‌توانست ذره‌ای از شوقمان را برای مبارزه‌کردن کم‌رنگ کند. شهادت آقا مصطفی، پسر امام (ره) و اربعین‌هایی که در شهر‌های مختلف برگزار می‌شد، این حلقه و علقه را بیشتر و بیشتر می‌کرد.

 

هدیه‌ای که از دست روح‌الله گرفتیم

انقلاب پیروز شد و امام (ره)  با استقبال میلیونی به ایران آمد و سال‌ها بعد هم به همین سبک پرشکوه  بدرقه و تشییع شد، زیرا او حاکم قلب‌ها شده بود. من هم پس از ورود امام (ره) مثل خیلی‌های دیگر عاشق دیدار با رهبری بودم که سال‌ها برایش مبارزه کرده بودم و این اتفاق بالاخره افتاد.

یک دیدار خانوادگی و به دل‌نشستنی. روح‌ا... و اقتدار همراه با مهربانی او را، می‌توانستم از نزدیک و رودررو ببینم. بچه‌ها هر کدام یک  ۵۰۰ تومان از دست رهبر هدیه گرفتند و آن‌قدر ذوق و اشتیاق به‌خاطر این موضوع داشتند که آن را به همه نشان می‌دادند. این خاطره هنوز هم به یادشان مانده است و ۵۰۰ تومانی‌ها را نگه داشته‌اند.

بعد از انقلاب اسلامی حکم من به‌عنوان مبلّغ فعالیت‌های فرهنگی در خراسان شمالی بود. آن روز‌ها مجری فعالیت‌های فرهنگی در جهاد سازندگی بودم، اما جنگ که شروع شد، مسئولیتم فرق کرد و مسئول شناسایی و اعزام مبلّغ به جبهه‌ها شدم. در همه این سال‌ها هر وقت جایی کم می‌آوردیم یادمان از آن روز‌های سخت مبارزه می‌آمد، تلاش‌های مستمر و بدون هراس که پیروزی را مسلّم و قطعی کرد.

 

شاگرد مکتب امام

 

اجازه دهیم جوان‌ها هم وارد مسجد شوند

گپ و گفت ما در ادامه با حجت‌الاسلام وفایی به‌عنوان یکی از متولیان رسیدگی به مساجد استان به این موضوع ختم می‌شود.



- خودتان هر چند وقت یک‌بار سری به مسجد محله زندگی‌تان می‌زنید؟

هر وقت فرصتی حاصل شود و به قولی اسیر کار‌های مجموعه نباشیم، حتما حضور پیدا خواهم کرد.



- حضورتان به‌عنوان یک مسئول شهری است یا یک نمازگزار هم‌محله‌ای؟

گاهی ارتباط بنده با مساجد به‌عنوان یک شهروند و نمازگزار عادی است و شبیه یک هم‌محله‌ای که برای ادای فرایض می‌آید، و گاه این ارتباط سازمانی است که فقط ختم به محله زندگی خودمان نمی‌شود.



- یکی از انتقاداتی که مردم وارد می‌کنند، مدیریت و شیوه سنتی است که هنوز در مساجد محله اجرا می‌شود و بازدارنده حضور جوانان در این حیطه است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟

این نقد در برخی فضا‌ها وارد است و به‌عنوان ایراد می‌توان از آن یاد کرد. ساختار مساجد هنوز ساختار سنتی گذشته است و هنجارشکنی نشده است و تعدادی از کسانی که در محله عرق مذهبی داشته‌اند و از روی همین علاقه پایه‌ریز بنای مسجد بوده و چند سال مدیریت آن را بر دوش داشته‌اند و نفوذ پیدا کرده‌اند، حاضر نمی‌شوند بخشی از این مسئولیت را به دوش تازه‌واردانی بگذارند که شاید تأثیر‌گذاری بیشتری دارند.

این موضوع به خاصیت ما آدم‌ها به‌دلیل اینکه علقه‌هایی پیدا می‌کنیم، ربط پیدا می‌کند و اینکه به‌سادگی نمی‌توانیم دست از عادت‌ها و علاقه‌مندی‌هایمان برداریم و کمی برایمان سخت است، وگرنه برای کسانی که در مساجد و مراکز فرهنگی کار می‌کنند، منافع شخصی هم مطرح نیست، اما بریدن از علقه‌ها سخت است.

مساجد ما وقتی تراز اول خواهند شد که هم از تجربه‌ها استفاده کنیم و هم از نشاط و به‌روزبودن.   سعی کرده‌ایم در این زمینه فرهنگ‌سازی شود، ادغام‌شدن قشر جوان با بزرگ‌تر‌هایی که تجربه دارند و کار را دنبال می‌کنند. این‌ها باعث نمی‌شود غافل از تأثیر طلاب فاضل و جاافتاده‌ای باشیم که بعد از پایان تحصیلات وارد حوزه مساجد شده و نقش تأثیربرانگیزی هم در این زمینه دارند.



- مساجد حاشیه شهر چه تفاوتی در شیوه و عملکرد با دیگر مساجد شهرمان دارند؟

به‌طورکلی مسجد زمینه‌ساز انس و الفت نمازگزاران است و فعالیت‌هایش در هر نقطه به‌وسیله نماینده‌های مساجد انجام می‌شود. این موضوع در حاشیه شهر به‌دلیل مهاجرت‌ها از حساسیت‌های خاصی برخوردار است. به همین خاطر در حاشیه شهر، ستادی متشکل از نهاد‌های مختلف دولتی تشکیل شده است. با پشتیبانی ستاد حاشیه شهر اعتباراتی در نظر گرفته شده که بخشی از این اعتبارات فرهنگی است.



- به‌عنوان یک مسئول از شرایط فعلی این مساجد رضایت دارید؟

کار‌های خوبی در حال انجام است، اما تا رسیدن به مساجد تراز اول هنوز هم فاصله است. تلاش داریم با فرهنگ‌سازی و همایش‌هایی که برای امامان جماعت در نظر داریم، سطح فرهنگی را قوت ببخشیم.

- حرف آخر

با توجه به اینکه در خرداد قرار داریم و موضوع بحث ما امام (ره) است، باید به این موضوع توجه داشته باشیم که امام با جمع محدودی، انقلاب خود را شروع کرد و یاران او همه شکنجه‌ها را بر دوش کشیدند تا انقلاب به ثمر رسید، پس برای بقای آن هم نباید از سختی‌ها واهمه داشته باشیم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44