کد خبر: ۴۸۴۵
۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

نقاش در خلقت خدا معجزه می‌بیند

انگار هنر، مرجان فائق، هنرمند نقاش محله فرهنگیان را تا عمق آفرینش می‌برد و می‌گذارد از دیدن آفریده‌های خدا لذت صد‌چندان ببرد.

طبیعت، دشت، خیابان‌ها، آسمان و زمین و رنگ‌هایی که دیوانه‌وار در آن‌ها نشسته‌اند، شاید برای بعضی‌ها معنای عمیقی پیدا نکنند، اما یک هنرمند نقاش، ساعت‌ها به آسمان نگاه می‌کند؛ ابر را می‌بیند، درحالی‌که آسمان ابری برای او فقط سفید و آبی لاجوردی نیست.

رنگ‌های بسیاری هستند که در لایه‌های پنهان به چشم هنرمند می‌آیند. انگار هنر، او را تا عمق آفرینش می‌برد و می‌گذارد از دیدن آفریده‌های خدا لذت صد‌چندان ببرد. این اعتقاد مرجان فائق، هنرمند جوان محله فرهنگیان است که ۳۸ بهار از عمرش می‌گذرد.

او از همان نوجوانی به‌صورت تجربی، پرتره‌های بسیار طبیعی و زیبایی از روی عکس‌ها می‌کشید و وقتی تحسین دیگران از کارهایش را دید، متوجه استعدادش در هنر شد و از چهره‌های سینمایی معروف پرتره می‌کشید. برای مقطع کاردانی رشته نقاشی ایرانی مینیاتور خواند و برای کارشناسی هنر‌های صنایع دستی. درکنار تحصیل آکادمیک، در کلاس‌های آزاد استادان هنر هم شرکت کرده است.

او در این سال‌ها یازده‌نمایشگاه فردی و گروهی از کار‌های هنری‌اش برگزار و برای پنج‌نمایشگاه لوح تقدیر از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دریافت کرده است.



۱۱ نمایشگاه در مشهد و دیگر شهر‌ها

هنرمند جوان محله فرهنگیان روح و جانش سال‌ها با هنر عجین شده است. اولین نمایشگاهی که برگزار کرد، یک نمایشگاه گروهی در نگارخانه اشراق چهارراه دکترا در سال‌۸۷ بود با نام «سفالینه‌های ایرانی»؛ نمایشگاهی که اساس کارش سازه‌های سنتی بود و استادان دانشگاه و بچه‌های دانشکده هنر در آن آثارشان را ارائه کرده بودند؛ سفال‌هایی احیا و بازسازی‌شده از نقش‌های سنتی دوره سلجوقی.

مرجان فائق بعد از آن، در ۱۰‌نمایشگاه انفرادی و گروهی از صنایع دستی و هنر قلم‌زنی و تذهیب و هنر‌های مینیاتوری و‌... شرکت کرد. خودش می‌گوید: این نمایشگاه‌ها اغلب در مشهد، اما بعضی هم در همدان و رفسنجان و شهر‌های دیگر برگزار شدند.

هنرمند در خلقت خدا معجزه می‌بیند

تمرین نقاشی بدون آموزش

پدرش سال‌ها برای خانه مجله زن روز می‌خرید؛ مرجان می‌نشست و از چهره‌های موجود در مجله با روش سیاه‌قلم نقاشی می‌کشید. به گفته خودش، حدود صدنقاشی از اولین چهره‌هایی را که نقاشی کرده بود، مدیون همان مجله‌هاست. تمرین و ممارست را بهترین استاد خود می‌دانسته و هربار که ساعت‌ها مشغول نقاشی می‌شده، نکات بیشتری می‌آموخته است.

شاید برای او آن ساعت‌های گم‌شدن در کاغذ‌های نقاشی، طلایی‌ترین لحظات دوران هنری‎‌اش باشد. برخی از نقاشی‌هایش را که پرتره از روی عکس‌هاست، نشانم می‌دهد.

می‌گوید: برخی از این کار‌ها از سال‌۸۳ به یادگار مانده است که من اصلا کلاس و واحد درسی‌ای برای نقاشی نگذرانده بودم. اصول کار را هم نمی‌دانستم. بعد‌ها اصول نقاشی و تذهیب را در دانشگاه آموختم.


بیشتر کار سفارشی می‌گیرم

بیشتر کار‌های هنرمند جوان روایت ما سفارشی است. بسته به سفارش که سیاه‌قلم باشد یا مداد رنگی یا نوع دیگر، زمان‌های متفاوتی برای کار می‌گذارد؛ چون مثلا مداد رنگی زمان زیادی برای مخلوط‌کردن رنگ‌ها می‌برد. خودش می‌گوید: الان بیشتر چهره کار می‌کنم.

اغلب افراد برای تولد عزیزانشان سفارش می‌دهند یا عکس مشترکی با همسر می‌دهند تا من نقاشی کنم و قاب بگیرند و روی دیوار منزل نصب کنند. الان اغلب کار‌های چهره را از روی عکس اجرا می‌کنم، اما قبلا خود فرد مقابلم می‌نشست تا چهره‌اش را نقاشی کنم.



نقاشی دیواری در کوچه‌ها و هتل‌ها

اولین نقاشی دیواری‌ای که اجرا کرد، به سفارش شهرداری بود و روی دیواری نبش فرعی شماره‌۱۲ خیابان سید‌رضی. بعد‌ها، اما نقاشی‌هایش روی در و دیوار هتل‌ها هم نشست و زیبایی‌شان را چند‌برابر کرد. خودش می‌گوید: یکی از نقاشی‌های دیواری که خیلی دوستش دارم، برای هتل الماس و سال‌۹۳ بود که با یک گروه هشت‌نفری آن را اجرا کردیم.

قرار بود نقاشی هر اتاق فرهنگ کشوری از دنیا را نشان دهد؛ مثلا برای اتاق ایتالیا باید ونیز را در قسمت وسط نقاشی روی دیوار می‌کشیدیم. در طبقه پایین راهرو نقش‌های ایرانی و گل و مرغ داشت. در راهرو طرح گلدان‌هایی را به‌حالت سه‌بعدی نقاشی کرده بودیم.


دیگر ترس از ارتفاع ندارم

اولین کار گسترده‌اش مربوط می‌شد به نقاشی گروهی در دیوار‌های پارکینگ مرکز گردشگری پدیده که هم ارتفاع داشتند و هم وسیع‌تر بودند. بیشتر آن نقاشی‌ها کوچه‌باغ و خانه روستایی بودند. قصه از آنجا آغاز شد که در یک روز سرد زمستانی، سرگروه کار نقاشی دیواری دانشگاه، پیشنهاد کار در پدیده را مطرح کرد. همان پروژه باعث شد دیگر ترس از ارتفاع نداشته باشد.

خودش تعریف می‌کند: در آن پروژه اولین‌باری بود که از داربست بالا می‌رفتم. خیلی می‌ترسیدم و به نظرم ارتفاع بسیار بلندی داشت. من تا آن زمان از چهارپایه هم بالا نرفته بودم، اما بعد از آن پروژه، ترسم از بالا‌رفتن از داربست برای کشیدن نقاشی ریخت. سال‌۸۹ نقاشی روی بنای یک باغ که ساختمان عجیبی داشت، به من پیشنهاد شد تا داخل و بیرون آن را منظره بکشم. حتی سقف بنای باغ را باید طرح آبشاری می‌کشیدیم که نقاشی آن از سقف تا کف ادامه داشت.

هنرمند جوان محله فرهنگیان زیاد به نقاشی روی در و دیوار‌های شهر نمی‌پردازد؛ می‌گوید: نقاشی‌های دیواری شهری اغلب ارتفاع زیادی دارند و من از کار روی داربست خوشم نمی‌آید. آن‌قدر هم جسور نیستم که بتوانم زمان‌های زیادی را بالای داربست نقاشی بکشم.


مواداولیه گران و سفارش‌هایی که کمتر شده است

مرجان فائق یکی از اعضای گروه نقاشی دیواری «نقطه» است که در پروژه‌های گروهی با هم همکاری می‌کنند، اما خودش بیشتر کار پرتره را دوست دارد. می‌گوید: نقاشی دیواری، پتینه، ورق طلا، حجم و نقش برجسته و قلم‌زنی و کلاژ هم که ترکیب رنگ و مواد است، انجام می‌دهم.

او ادامه می‌دهد: بازار کار هنری دیگر مثل قبل نیست؛ چون نقاشی‌ها صنعتی شده که قیمت آن نصف تابلو‌های هنری است. الان کپی‌کاری هم می‌کنند؛ مثلا پلات یک تابلو نقاشی را می‌گیرند و چند لکه رنگ هم روی آن می‌زنند و به مشتری می‌فروشند. کسی که چندان آشنایی با هنر نداشته باشد، اثری را که قیمتش کمتر باشد، خریداری می‌کند. این روز‌ها قیمت برای مردم خیلی مهم است و هنر بی‌اقبال‌تر از قبل شده است.

 

هنرمند در خلقت خدا معجزه می‌بیند

نقاشی و هنر روانشناس خوبی است

نقاشی بهترین تسکین برای یک هنرمند نقاش است. این موضوع را از میان صحبت‌های مرجان فائق متوجه می‌شوم، وقتی می‌گوید: هنگامی که نقاشی می‌کشم یا اثر هنری را آماده می‌کنم، زمان از دستم خارج می‌شود؛ انگار همه دغدغه‌ها و افکار مزاحم کنار می‌رود. شاید پنج‌ساعت و بیشتر برای خلق یک اثر هنری زمان بگذارم و اصلا متوجه گذر زمان نشوم.

او ادامه می‌دهد: گاهی که اصلا حوصله کار ندارم، اما سفارشی دستم است که باید تحویل داده شود، وقتی پای کار می‌نشینم، دغدغه‌ها را فراموش می‌کنم و حس آرامش عجیبی می‌گیرم. انگار هنر بهترین روان‌شناس زندگی‌ات می‌شود و روحت را تسکین می‌دهد. نقاشی انگار آدم را به خدا نزدیک‌تر می‌کند. انگار همه خلقت خدا معجزه است.

 

ادامه کار هنری‌ام آموزش است

هنرمند محله فرهنگیان در فرهنگ‌سرای بهشت در خیابان جنت و فرهنگ سرای شهر زیبا و ایمن و در یک آموزشگاه دیگر، آموزش هنر را عهده‌دار است. او در یک مدرسه غیرانتفاعی نیز دبیر هنر است. خودش می‌گوید: از همان کودکی عاشق معلمی بودم و الان هم هدفم این است که آموزشگاهی داشته باشم و بیشتر در وادی آموزش وارد شوم. همیشه می‌توان درکنار آموزش سفارش کار هم گرفت.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44