کد خبر: ۳۶۳۷
۰۲ آبان ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

غلامعلی زحمتکش؛ صاحب جلسه شماره یک مشهد

«غلامعلی بخش زحمتکش» 95 سال پیش توی خانه ای وسط کوچه یزدی آباد بالاخیابان به دنیا آمده بود و تا همین یکی دو روز پیش که از دار دنیا رفت، تاریخ شفاهی زنده ای به حساب می آمد بر جلسات قرآن مشهد قدیم. آنچه در ادامه می آید برشی از گفت وگویی مفصل با اوست که حوالی خرداد شش سال پیش انجام شده است.

 «غلامعلی بخش زحمتکش» 95 سال پیش توی خانه ای وسط کوچه یزدی آباد بالاخیابان به دنیا آمده بود و تا همین یکی دو روز پیش که از دار دنیا رفت، تاریخ شفاهی زنده ای به حساب می آمد بر جلسات قرآن مشهد قدیم. آنچه در ادامه می آید برشی از گفت وگویی مفصل با اوست که حوالی خرداد شش سال پیش انجام شده است. گفت وگویی ناتمام که حالا سندی است درباره سبک تلاوت مرسوم مشهد، مرحوم محمد عرب زعفرانی که مبدع جلسات قرآنی این شهر به حساب می آمده و زنده یاد حاج حسن بیوکی (رضوان)، قاری و کتیبه نویس مشهور مشهدی. روایت حاضر، برشی از میانه این گفت وگوی مفصل است.


قصه تلاوت قرآن برای شما از چه زمانی شروع شد؟

از نوجوانی پیش آقای رضوان که یکی از شاگردان مرحوم عرب زعفرانی بود، تلاوت کار می کردم. ایشان همسایه ما بود. بعد به خاطر همین جلسه ها علاقه مند شدم که یک مقداری عربی بخوانم. اول از مدرسه نواب شروع کردم و بعد شب ها می رفتم مدرسه حاجی عابدزاده. آن وقت هنوز بازار بزرگ خراب نشده بود. می رفتم «مدرسه دودر» و مباحثه ای هم می کردیم. شب مدرسه بودیم و صبح که می شد، برمی گشتیم کوچه «یزدی آباد» خانه مان.


حاج حسن رضوان آدم خاصی است در تاریخ مشهد. هم کتیبه نگار آستان قدس بوده و هم به تلاوت شهرت دارد. شما خاطرتان هست اولین بار کجا ایشان را دیدید؟ در همان عالم همسایگی برخورد داشتید؟
بله. همین قدر یادم مانده که از جلسه قرآن ایشان باخبر شدیم و شرکت کردیم. هنوز هم همان جلسه باقی است به اسم «جلسه شماره یک»... چون بعدها جلسه های متعددی دایر کردند. هر شبی یک محله ای بودند و یک جلسه ای داشتند. یک شب کوچه زردی بودند، یک شب اصطبل آستانه... آن زمان آستانه اصطبل داشت. چون درشکه داشت، محلی هم داشت به اسم «اصطبل». ایشان آنجا هم جلسه ای داشتند. یک جلسه مثلاً مسجد دوازده امامی ها دایر بود. یکی را گذاشته بودند آنجا که قرآن را شروع کند تا وقتی که خود آقای رضوان بروند. اولین جلسه شان هم همین جلسه شب دوشنبه بود که ما هنوز هم همان را ادامه می دهیم.


اولین جلسه کجا تشکیل شد؟ توی همان کوچه ...
تشکیلش را دقیق یادم نیست که توی خود کوچه یزدی آباد بود یا نه. چون توی خانه ها دایر می شد. توی مسجدی نبود که مشخص باشد.


 

چند ساله بودید که راه پایتان به جلسات آقای رضوان باز شد؟
من از همان 15، 16 سالگی جلسه ایشان می رفتم. عکس های دسته جمعی داریم که تقریبا نشان می دهد همان موقع ها بوده. باز یک عکس دیگر هست که یک مقدار مسن تر به نظر می آیم. شاید آن ها بعد از 20سالگی باشد. آن عکس مال جلسه ای است که تعلیم دهنده های جلسات جلو می نشستند. من هم توی صف جلو نشسته ام.


علت تعدد جلسات آقای رضوان چه بود؟
به این دلیل که هفته ای یک شب برای مردم کم بود. وقتی درخواست می کردند، باز شب سه شنبه را می گذاشتند مسجد مقبل. باز از کوچه زردی درخواست جلسه می کردند. خلاصه که هر شبی شد یک محله ای. روی این حساب بود که شب دوشنبه کم بود برای همه شهر. رسید به جایی که هر شب هفته جلسه بود. صبح جمعه هم مرتب منزل حاج آقای امینی بزرگ، پدربزرگ آقایان سادات فاطمی جلسه بود.


ما در آن زمان در مشهد احتمالا استادان دیگری هم داشته ایم. استادان دیگری هم بودند که مشهور باشند؟
بله. همان زمان حاج مهدی شجریان جلسه داشتند. آقای توسلی هم جلسه داشتند. آقای توسلی خیاط. پایین خیابان هم که آقای دُرافشان جلسه داشتند. آقای سرهنگ دیلمی هم. چند تا دیگر هم بودند. خود من ولی جلسه مستقلی راه نینداخته بودم. همه این جلسات را هر شبی که مقتضی می شد، می رفتم. مثلا شب سه شنبه کوچه زردی بود، می رفتم آنجا. شب چهارشنبه مسجد مقبل بود. به یک حساب دوره گرد بودم. دوره شجریان گاهی می رفتم، یا دوره حافظیان. آقای حافظیان هم جلسه داشت، هم در مسجد گوهرشاد و هم جلسه سیار خانگی. ایشان هم شاگرد مرحوم محمد عرب زعفرانی بودند.


برادر شیخ ابوالحسن حافظیان مشهور که واقف ضریح «شیر و شکر» است؟
بله. این ها دو تا برادر بودند.


همه این ها متعلق به زمانی است که هنوز سبک های عربی وارد قرائت نشده بود. درست است؟
بله. بعدها یادم هست اوایلی که طریقه عبدالباسط کمی مشهور شده بود، آقای حافظیان تمرین هایی کرده بودند با صدا و آهنگ عبدالباسط. یادم مانده که مرحوم آقای رضوان ناراحت شدند. آقای رضوان مقید بودند که همان آهنگ هایی که مرحوم آقای عرب تعلیم داده بود، خوانده شود. البته بعدها طریقه مصری مرسوم شد. این ها همه مال بعد بود. مرحوم آقای رضوان در جلساتشان اجازه نمی دادند که کسی بخواهد این آهنگ ها را تمرین کند و بخواند. مقید بودند هر ماه یکی از همین طریقه های قدیمی خودشان که مرحوم آقای حاج سید محمد عرب تعلیم داده بود، کار شود. یک ماه همه جلسه همین را بخوانند و طریقه دیگری را نخوانند. باز ماه دیگر یک طریقه دیگر. مثلا یک ماه «بغدادی اول» را بخوانند. ماه بعدی مثلا «بغدادی دوم» را. چون سه تا بغدادی هست. ماه سوم، یکیِ سوم. ماه چهارم، مثلا شیر و شکر، ابراهیمی، هدی. همه این ها توی آن «لولوء الرضوان» آمده و آقای رضوان این ها را به شعر درآورده: سه بغدادی و سه حجاز است و رست/ حکیمی و مصری و مولودی است/ سه گاه، عرفه، ... خلاصه همین طور. حالا یادم نیست که به ترتیب همین شعر تعلیم می دادند یا نه.


این طریقه ها، سبک هایی است که خود مرحوم عرب زعفرانی ساخته بود؟
توی زندگی نامه شان نوشته شده که ایشان زعفرانیه عراق متولد شده و در حدود 18 یا 20سالگی می روند تبت و مصر و آنجا این طریقه ها را یاد می گیرند. یعنی اختراع خودشان نیست. حالا اگر هم بعضی هایش را بعدا خودشان اختراع کرده اند، معلوم نیست، ولی اصلش اختراعی خودشان نیست.


پس ایشان به نوعی جمع کننده این ها و آموزش دهنده طریقه های تلاوت است. عجیب اینکه از قاری های قبل از ایشان هیچ نامی باقی نمانده است.
بله. چون که قبل از ایشان جلسات رسمی در مشهد نبوده است. در مشهد، مکتب خانه ها بودند که همان قرآن معمولی را می خواندند و یک مقداری را هم معلم ها ترجمه می کردند برای بچه ها. همان جزوه اول و روخوانی را هم شاید درس می دادند . جلسات رسمی قرآن را در مشهد همان حاج سید محمد عرب راه انداخته اند. اگر حساب کنیم این قضیه باید متعلق به هفتاد، هشتاد سال قبل بوده است. ایشان محلی در اختیار داشته اند روبه روی پنجره فولاد. یکی از اتاق های بالای صحن در اختیار ایشان بوده که به همین طریقه جلسات می گرفته اند.


پس می شود گفت که ایشان مبدع جلسات قرآن خوانی دورهمی در مشهد بوده اند.
بله.


فرمودید که ایشان حدود هفتاد سال پیش مشهد بوده اند. یعنی زمانی که شما نوجوان بودید. ایشان را ندیده بودید؟
بله. البته در جلساتشان که نه. یادم هست که یک شب، حالا یا نیمه ماه مبارک رمضان بود یا شب عید فطر، ولی ظاهرا شب نیمه ماه بود. در مسجد حوض لقمان قدیم بودیم. مسجد قدیم هنوز خراب نشده بود. مرحوم آقای حاج سید محمد عرب را هم در آن جلسه آوردند. یک جمله از ایشان را هم یادم مانده که گفتند: «قدر آشیخ ممدحسن را بدونین» همین طوری هم تلفظ کردند: آشیخ ممدحسن. چون آقای عرب زعفرانی، حاج حسن را شاگرد ممتاز می دانستند. همان موقع ها شب های عید فطر می رفتند مسجد گوهرشاد برای تلاوت. از هر جلسه ای یکی دو نفر، مقتضی می شد که می خواندند. آن وقت آقای رضوان - ماشاءالله - خیلی صدای قرا و خوبی داشت. خیلی خوش صدا بود. تجویدشان هم کامل بود. خب ایشان «لولوء الرضوان» را در تجوید نوشته اند. یعنی جزو شاگردهای اول محمد عرب حساب می شدند. روی این حساب آن شب گفتند: «قدر آشیخ ممدحسن را بدونین.» البته آقای عرب شاگردان دیگری هم داشتند.


از آن ها یادتان هست؟
یکی ظاهرا شیخ ملاعباس بوده است که همان جلسه مسجد گوهرشاد را ماه مبارک شروع می کرده. سرهنگ دیلمی هم بوده و شاید حاج مهدی شجریان و بقیه هم بوده اند.


*و آقای حافظیان، آقای دُرافشان.
بله.


دوباره مرحوم عرب را ندیدید؟
نه. همان بار تا فوتشان خیلی نمانده بود.


زمان فوت ایشان مراسم خاصی توی مشهد برگزار شد؟ یعنی قدر شخصیت ایشان برای مردم هم شناخته شده بود؟
یادم نمی آید که برنامه فوتشان چطور بود. محل دفنشان توی صحن نو (آزادی) هم معلوم نشد. از دفاتر صحن هم که پرسیدم، گفتند ما اطلاع نداریم از مدفونان آن سال ها. یکی از افراد جلسه مان مقداری اطلاعات داشت که ایشان هم فوت شد.


از مرحوم حاج حسن رضوان خانواده و بستگانی در مشهد حضور دارند، ولی انگار از مرحوم عرب زعفرانی نشانه ای باقی نمانده. درست است؟
بله. شنیده بودم که خواهر یا خواهرزاده ای در مشهد داشته اند، ولی نتوانستم کسی را پیدا کنم که نشانه ای از ایشان داشته باشند. فقط نشانه ای از ایشان داریم که گویا در آستان قدس کار می کرده اند. همان اواخر عمرشان. گویا حتی آستان قدس خدمتی هم به ایشان داده بود. توی اسناد آستان قدس هست که انگار چند ماه به ایشان حقوق داده اند. به خط سیاقی قدیم نوشته شده که مثلا 10تومان اهدا شد به حاج محمد عرب. چند تا سند این طوری توی اسناد آستان قدس هست، ولی نشانه بیشتر نه متأسفانه.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44