در زندگیاش تجربههای متفاوتی را از سر گذرانده که همه از علایقش برخاسته است. در دنیای ادبیات و ریاضی بیشتر از یک آدم معمولی زیسته و توانسته موفقیتهایی کسب کند. خودش تمام اینها را که با هم جمع میکند، دلنشینترین حاصل کارش را نوشتن داستانهای کودک میداند.
او را از میان داستانهایش پیدا میکنیم؛ نویسندهای که برای کودکان با زبان خودشان مینویسد، اما خودش در دنیای بزرگترها مهندس برق است و سازندگی را در کنار نوشتن انجام میدهد. جز اینها رامونا میرحاجیانمقدم از سال95 مدیر تولید انتشارات بهنشر بوده است.
تا دهسالگی تک فرزند بوده و بچهای دوروبرش نبوده است، به همین دلیل بزرگترها همیشه برایش داستان میخواندند. به همان دوران برمیگردد و شخصیتهای داستانهایش را میشمرد. تعریف میکند که چطور پایان مشابه قصهها او را ناراحت میکرده است. خودش برای هر داستانی پایانی متفاوت میساخته و شخصیتها را با سرنوشتهای مختلف روبهرو میکرده است.
مادربزرگها و پدربزرگهایم با طنین نماز و عطر غذایشان اولین کسانی بودند که در داستانهای من نقش گرفتند
میگوید: «عاشق قصه ساختن و نوشتن بودم. تمام دوران کودکیام را یا خاکبازی میکردم و برای خودم ساختوسازهای گلی راه میانداختم یا بزرگترها برایم کتاب میخواندند. مادربزرگها و پدربزرگهایم با طنین نماز و عطر غذایشان اولین کسانی بودند که در داستانهای من نقش گرفتند و دنیای کودکیام را پر از رؤیا کردند. وقتی میخواستم به مدرسه بروم کلمات را از روی قصهها یاد گرفته بودم و زودتر از همسن و سالهایم میتوانستم بخوانم.»
در دوران راهنمایی با نوشتن انشایی با موضوع معلم، خودی نشان میدهد. او که معمولا با بازخورد «خودت ننوشتهای» روبهرو میشده است میگوید: «در چنین مواقعی نه از خودم دفاع میکردم و نه ناراحت میشدم. متوجه میشدم که حتما چیز متفاوتی نوشتهام که باور نمیکنند به قلم خودم بوده است. بعد از آن انشا متنهایم برای مسابقات انتخاب میشد. آن موقع مسابقات تا مرحله استانی بیشتر نبود و من در استان رتبه میآوردم.»
او که در دبیرستان ریاضی خوانده، به زنگ ادبیات علاقه زیادی داشته است. بهدلیل حضور مستمرش در کلاسهای رشته انسانی در کنار درسهای رشته ریاضی با منطق، فلسفه و ادبیات هم بهخوبی آشنا شده است. بعد از کارشناسی وارد بازار کار شدم. سرم شلوغ بود و تنها فعالیت ادبیام در این دوره خواندن رمان و شناخت سبک هر نویسنده بود. یادداشتهایی هم که مینوشتم در همین رابطه بود.»
سال89 آگهی استخدامی مهندس برق در انتشارات «بهنشر» را دیده و بدون معطلی به آنجا رفته است. بر این باور بوده که با ورود به «بهنشر» به تمام شخصیتهای دوستداشتنی کودکیاش در قصهها نزدیک میشود. بخش نشر الکترونیک به او واگذار شده و به گروه کودک هم کمک میکرده است.
خودش میگوید که در هر فضایی قرار میگیرد خود را مکلف به گذراندن دورههای تخصصی میداند و برای کار در بخش ادبیات کودک هم شروع به گذراندن دورههای مربوط کرده است. تعریف میکند: «رفتم سراغ داستاننویسی و در کنار آن یادگیری هر چیزی که با صنعت نشر مرتبط بود. از فتوشاپ و کلاسهای چاپ و نرمافزاری گرفته تا نقد و بررسی داستانی. بعد، نوشتن گزارش را شروع کردم و برای محک زدن خودم آنها را برای خبرگزاریها فرستادم.»
اولین گزارشهایی که برای رسانهها میفرستاده گزارش معرفی کتابهای ادبیات دینی بوده است. او ماجرای معرفی کتاب را اینطور تعریف میکند: «من نذر کرده بودم خادمیار حرم شوم اما برای دوره دکترا به یزد رفتم و فرصت نداشتم. گفتم این موضوعی است بین من و امام رضا(ع). پس نذر کردم درباره کتابهای حوزه ادبیات دینی بنویسم. همزمان کلاسهای داستان و نقد را هم میرفتم. بعد از مدتی نوشتههایم مورد توجه ناشران مختلف قرار گرفت و معرفی کتابهای مدنظرشان را به من سفارش میدادند و نقدها و نوشتههایم را در رسانههای مختلف منتشر میکردند.»
او درباره داستاننویسیاش اینطور میگوید: «اولین داستانم 28بار اصلاحیه و بازنویسی داشت اما نتیجه خوب بود. آخرش شد داستانی که فرستادم برای کیهان بچهها و به این صورت اولین داستانم به اسم «فندقهایی برای سنجاب تپل حنایی» چاپ شد. تاکنون 22تا داستان برای مجلههای پوپک، دوست، سروش و کیهان نوشتهام که برای رده سنی خردسال و کودک بوده است. برای من نتیجه تمام مسیری که طی کردهام همین داستانهای کودکانه است.»
رامونا از سال 95 مدیر تولید انتشارات به نشر شده است. در این سالها در کنار یادگیری، تدریس را هم انجام داده است. چندین سال در دبیرستان های دوره اول و دوم فرزانگان و امام رضا (ع) فیزیک درس داده و حالا در دانشگاه امام رضا(ع) دروس مرتبط با مدیریت و برق را تدریس می کند.
برای من نتیجه تمام مسیری که طی کردهام همین داستانهای کودکانه است
او پس از اتمام دوره کارشناسی ارشد در رشته برق در یادگیری و آموختن متوقف نشده و دوباره ارشد را در رشته مدیریت شروع کرده است. بعد از آن هم دکتری در رشته مدیریت صنعتی. می خواهد برق را به مدیریت وصل کند. درباره کتابهایی که نوشته می گوید: «دکتر علیرضا مقدسی از استادان دوره ارشدم بود و پیشنهاد داد تحقیقهایم را به مقاله تبدیل کنم. اول از مقالات کنفرانسی شروع کردم. چون مقالات علمی سخت است. بعد هم مقالاتم را در قالب کتابی چاپ کردم.»
کتابهای «راهنمای علمی و کاربردی نگارش طرح کسب و کار»،« مباحث نو و ویژه برای نوشتن طرح کسب و کار» و «پیاده سازی کارآفرینی سازمانی»کتابهایی است که با مشارکت استادش نوشته است و سه کتاب نیز در دست چاپ دارد. 22 مقاله تالیفی پذیرفته شده هم دارد که در نشریات مختلفی چاپ شده است. سه مقاله از این تعداد به زبان انگلیسی بوده که در نشریه
management and production engineering review چاپ شده است.
او علاوه بر اینکه عضو کمیته علمی و داوری همایش های مختلف ملی و بین المللی چون کنفرانس بین المللی نقد و واکاوی مدیریت در هزاره سوم در شهرهای تهران، تبریز، کرمانشاه، اصفهان، جزیره قشم و اهواز در ادوار مختلف بوده، نقد و معرفی کتابهای مختلفی را هم در کارنامه خود دارد که در رسانههای مختلف منتشر شده است. در میان داستان های کودکانه میرحاجیانمقدم، داستان «مالیات خامه ای» برگزیده جشنواره داستاننویسی اداره کل امور مالیاتی سال 1401 شده است.