یخ از هزاران سال پیش، برای خنک کردن نوشیدنیها، تهیه شربت و نگهداری مواد غذایی استفاده میشده؛ البته قطعاً در آن روزگار یخ در تمامی فصول با فشردن دکمه یخچال سایدبای ساید در اختیار آدمی قرار نمیگرفته است. تا قریب به 60 سال پیش انسانها برای استفاده از یخ در تابستان، فعالیت خود را از زمستان آغاز میکردهاند. آنها با تحمل مشقتهای فراوان در شبهای سرد زمستان، یخ را در یخدانهایی که حکایت از معجزه فروتنانه خشت خام و دستهای پرتوان معمارانی فرزانه دارد، به عمل آورده و انبار میکردند، تا بتوانند گرمای سوزان تابستان را با استفاده از یخهای خنک سپری کنند.
گرچه به طور دقیق نمیتوان گفت نخستین یخدانها در چه زمانی ساخته شدهاند؛ اما رد آن را در اشعار «سوزنی سمرقندی» شاعر قرن ششم هجری میتوان یافت. وی از نخستین کسانی است که در اشعارش به یخدان اشاره میکند: «نه به مرد یک اندرم یخدان/ نه سخن چون فقاع یخدانی»؛ بعد از آن کلاویخو که در سال ۱۴۰۳ میلادی از طرف پادشاه اسپانیا به دربار تیمور در ایران فرستاده شده در سفرنامهاش به سقاخانههایی در شهر تبریز اشاره کرده که به هنگام تابستان در آنها یخ میانداختند. اما یخدانهایی که امروز باقی ماندهاند بین دورههای صفوی و قاجار و عموماً در مناطق گرم و کویری که تابستانهایی طاقتفرسا دارند، بنا شدهاند.
در روزگاری نه چندان دور، یخ کالایی تجملاتی به حساب میآمد و همه کس توان تهیه آن را نداشتند. مالکان یخدانها از اقشار ثروتمند بودند و فروش یخ درآمد بسیار خوبی برای آنها داشت. قرار گرفتن برخی از یخدانها نظیر یخدان روستای بهلگرد، یخدان عمارت شوکت آباد بیرجند و همچنین یخدان چهاربرج در کنار عمارت اعیانی گواهی بر این ادعاست. البته طبق گفته اهالی، یخدان چهاربرج تنها تا زمان حضور «نَجثالسلطنه وزیر» پولی بوده و پس از آن عامالمنفعه شده و به صورت رایگان در اختیار اهالی چهاربرج و روستاهای اطراف قرار میگرفته است.
یخدان چهاربرج از سه قسمت تشکلیل شده است؛ چال یا گودال یخدان، گنبد مخروطی شکل و یا به اصطلاح خول، تونل ورودی که چند متر با چال فاصله دارد تا هوای بیرون به سرعت وارد نشود. نحوه ساخت یخدان به این شکل است که دیوار زیر گنبد کاملا صاف حدودا به اندازه یک و نیم متر قطر داشته و گنبد یخدان به صورت پلهای بوده که آجرها یکی یکی به سمت داخل چیده میشوند، در بالای گنبد آجرهای سقف به هم میرسند و تنها یک سوراخ برای جریان هوا باقی میماند.
در زیر گنبد چالهای به عمق حدود ۸ متر وجود دارد که بسیار سرد و خنک است. یخدان از یک فضای مرکزی با پلان دایره و مخزنی به قطر 10 متر و عمق 2 و نیم متر تشکیل شده است. از قطعات چوب به صورت الوار جهت یکپارچه کردن سطح و افزایش مقاومت بنا در برابر نیروهای فشاری استفاده شده است.
در حال حاضر بنا هیچ نوع کاربری ندارد و در داخل یک زمین کشاورزی قرار گرفته است. باد و باران در طول سالهای متمادی پوششهای بام را فرسایش داده است. به خصوص در ضلع غربی این فرسایش بسیار مشهود است به حدی که سقف بنا در این قسمت و جنوب غربی آسیب دیده و ریزش کرده. مقداری از آجرهای ورودی نیز ریزش کرده، سطح مخزن یخ با سطح اصلی 2 و نیم متر اختلاف دارد که به گفته اهالی با ریزش سقف و آوارهای آن، کف اصلی قدری پایینتر حدود 3 متر است.
در نمای خارجی بنا تا ارتفاع دو متری به خصوص در اضلاع شمالی و شرقی که کمتر آسیب دیدهاند، آثاری از اندود کاهگل مشهود است. دیوار و استخری که در آن آب به یخ تبدیل میشده با انجام فعالیتهای کشاورزی تخریب شده است.
یخچال چهاربرج تنها یخدان محدوده است که در ساخت آن از چوب استفاده شده و شاید بتوان گفت یکی از دلایل پایداری آن نیز کاربرد همین مصالح بوده است
یکی از مهمترین اثرات مخرب بر روی بنا، رطوبت ناشی از فعالیتهای کشاورزی و رویش گیاهان خودرو پیرامون بناست. از سوی دیگر با ریزش سقف و فرسایش لایه بیرونی بنا به خصوص در ضلع غربی امکان تخریب بیشتر سقف وجود دارد.
خشت و گل مهمترین مصالح ساختمانی معماری کویر و بالاخص معماری یخدانها را تشکیل میدهد البته نه بدان جهت که در اغلب نقاط ایران مواد اولیه این نوع مصالح به آسانی به دست میآمد بلکه خشت خام و کاهگل علاوه بر اینکه مقاومترین مواد در مصالح ساختمانی کویری محسوب میشدند، بهترین عایق گرما از بیرون به درون و سرما از درون به بیرون هستند. همچنین اندود کاهگل عایق خوبی برای جلوگیری از نفوذ رطوبت حاصل از برف و باران به حساب میآمد. ضمناً رنگ خاکی اندود و یا خشت از انعکاس نور شدید وگاه زننده و تند آفتاب کاسته و منظر بنا را برای ساکنان آن مطبوع میساخت. یخچال چهاربرج تنها یخدان محدوده است که در ساخت آن از چوب استفاده شده و شاید بتوان گفت یکی از دلایل پایداری آن نیز کاربرد همین مصالح بوده است.
یخدان چهاربرج یکی از معدود یخدانهای به جامانده از عهد قجر است که قدمتی 200 ساله دارد. این یخدان در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۸۳ با شماره ثبت ۱۱۰۸۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
حاج علیاکبر نجارزاده از جمله افراد دست اندرکار تهیه یخ در یخدان چهاربرج بوده است. او که آن روزها جوانی 17 ساله بوده در تعریف مشقتهایی که برای تهیه و انبار کردن یخ در یخدان پیش رو داشتند میگوید: آب قنات چهاربرج به وسیله جوی آبی به استخری که پیش پای یخدان قرار داشت هدایت میشد. استخر هم به وسیله یک کانال به یخدان متصل بود. اهالی در 6 شب آب را در استخر به یخ تبدیل میکردند. شب اول، آب جوی را رها میکردند تا حدود 25 الی 30 سانتیمتر در استخر ذخیره شود. این آب تا شب بعد یخ میزد و بعد شب دوم دوباره همین مقدار آب رها میکردیم تا شب آخر که عمق یخ به حدود یک تا یک و نیم متر میرسید.
زیر یخدان چاهی عمیق حفر شده بود، روی آن کاه میگذاشتیم تا اگر یخی در طول سال آب شد به داخل چاه بریزد و بقیه یخها را آب نکند
بعد از اینکه تمام استخر یخ زد با بیرق، پتک و تیشه شروع میکردیم به شکستن یخها. هر تکه یخ را که میشکستیم با زنبق سُر می دادیم داخل کانال و به وسیله این کانال یخها را در یخدان انبار میکردیم. زیر یخدان چاهی عمیق حفر شده بود، روی آن کاه میگذاشتیم تا اگر یخی در طول سال آب شد به داخل چاه بریزد و بقیه یخها را آب نکند. معمولاً بین یخها نیز کاه میگذاشتیم تا به یکدیگر نچسبند و شکستنشان دشوار نشود. گودال یخدان که پر میشد، جلوی در را تا تابستان سال بعد کاهگل میکردیم.
یخدان یک نگهبان داشت تا کسی داخل نرود و یخها را کثیف و خراب نکند، یا کودکی داخل چاه نیافتد. گاهی هم بچهها میرفتند روی یخ داخل استخر سر میخوردند، نگهبان مراقب بود تا در آن 6 شب کسی روی یخها نرود و آن را کثیف نکند. تابستان هم او مسئول توزیع یخ بین خانوادهها بود. البته یخها آنقدر زیاد بود که هر کس هر چقدر میخواست یخ میگرفت، حتی از روستاهای اطراف هم میآمدند و میبردند اما تمام نمیشد.
اغلب اوقات تا زمستان سال بعد یخ در یخدان میماند. کشاورزان معمولاً با الاغ میآمدند و هر دفعه حدود 10 الی 20 کیلو یخ را داخل «کَبَرههای چوبی» میگذاشتند و با خود سر زمین میبردند. آخر تابستانها خیلی سوزان بود و کار کشاورزی هم سخت، فشار زیادی به کشاورزان وارد میآمد و آنها با کمک همین یخها آن را سپری میکردند.
نگهبان یخدان، بیجیره و مواجیب کار میکرد، ما 12 نفری که یخ درست میکردیم هم رایگان کار میکردیم. شبها خیلی سرد بود، شاید حتی به 30 درجه زیر صفر هم میرسید. در تمام این 6 شبی که آب یخ میزد، حدود 12 نفر میماندیم و مراقب بودیم تا به اصطلاح یخ آب بر نشود، یا از استخر بیرون نریزد و... ما خودمان را با هیزم گرم میکردیم.
آن زمان چهاربرج صحرابندی بود، 10 صحرا داشتیم و از هر صحرا یک نماینده که معمولاً فردی تنومند بود، برای تهیه یخ میآمد. چرا که یخها بزرگ بودند و جابه جایی آنها نیاز به قدرت بدنی داشت. هر قالب یخ حدود 500 کیلو بود. در اصل آن زمان تمام کارها بیجیره و مواجیب انجام میشد و ما همه رعیت ارباب بودیم و ارباب هم مالک یخدان. همینقدر که اجازه میداد ما به رایگان از یخ استفاده کنیم برایمان کافی بود.
تا حدود ۶۰ سال پیش
اول اینکه آب داخل یخدان یخ نمیزد، در ثانی ممکن بود بنا را خراب کند چون بنا از خشت خام است، سیمان و خشت پخته که نبود.
همه وقت سال یخ داشت؛ درواقع یخها آنقدر زیاد بود که تا زمستان سال بعد هم میماند، هیچ وقت تمام نمیشد.
خیر، نه تنها من که هیچ یک از اهالی چهاربرج ساخت یخدان را به خاطر ندارند، حتی پدران ما هم آن را به یاد نداشتند. از وقتی ما به دنیا آمدیم یخدان همینجا بود. تنها شنیدیم که زمان «نجث السطلنه وزیر» ارباب قبلی چهاربرج، استفاده از یخ پولی بوده، ولی آقای سبزواری آن را رایگان کرد. ولی همیشه برایمان جالب بود که بدانیم چطور در آن زمان یخدان به این عظمت را بدون ماشینالات امروزی ساختهاند.
فکر همه چیز را هم کرده بودند، چاهی عمیق زیر یخدان وجود داشت برای اینکه اگر یخی آب شود داخل چاه بریزد، ارتفاع آن هم حدود 12 متر بود برای اینکه یخ دم نکند، الان بر اثر بارندگی فکر میکنم دو متری کوتاهتر شده باشد. سر یخدان به قطر 10 سانتیمتر باز بود تا هوا جا به جا شود، در حال حاضر بخشی از آن تخریب شده است. یک کانال هواکش هم داشت تا هوای داخل یخدان را تهویه کند. داخل یخدان گودتر از امروز و پلکانی بود تا یخها را بتوانند به راحتی بالا بیاورند.
یخدانها همانند کاروانسراها، قناتها، بادگیرها و... گنجینهای با ارزشند که در جای جای ایران پراکنده شده و امروز بخشی از هویت ایرانی را تشکیل میدهند. اما وضعیت معدود یخدانهای باقیمانده در کشور به دلیل مصالح به کار رفته در آن و مقاومت بسیار کمش در برابر حوادث طبیعی، بسیار بحرانی است. در میان یخدانهای به جا مانده، یخدان چهاربرج به دلیل استفاده از چوب در مصالح، کمتر دچار تخریب شده است و شاید با هزینهای بسیار اندک مرمت و بازسازی شود. درست است که این بنا کاربری سابق خود را از دست داده اما مثل هر بنای تاریخی دیگر در فهم تاریخ و هویت گذشتگان به ما کمک میکنند و نبودشان در آینده مشکلزا خواهد شد.
روزی که نه یخدانی در کار باشد نه کاروانسرایی نه میل راهنمایی و نه بادگیری، چگونه میتوان ادعای متمدن بودن را اثبات کرد؟ چینیها ادعا میکنند قنات ابداع آنهاست و راهنمای عرب، بادگیرهای محله بستکیها در دوبی را کار عربها میداند. اگر نظیر این آثار در ایران نبود چگونه میتوانستیم این ادعاهای بیاساس را پاسخ دهیم؟
همان طور که کاروانسراها به هتل، موزه، چایخانه، بازار و غیره تبدیل شدند و به حیات خود ادامه میدهند، یخدانها هم این قابلیت را دارند که تغییر کاربری یافته و از وضعیت کنونی رهایی یابند. برای مثال میتوان به یخدان مؤیدی کرمان اشاره کرد که مدتی به عنوان کانون پرورش فکری کودکان و بعد به دفتر گردشگری تبدیل شد و در حال حاضر به عنوان زورخانه استفاده میشود. امیدوارم که مسئولین زیربط قبل از آنکه دیر شود فکری برای حفظ یخدان چهاربرج کنند.
در گذشته مالک یخدان ارباب روستا بوده و عموم مردم حق استفاده از آن را داشتهاند. اما پس از تفکیک اراضی چهاربرج، این بنا در زمین فردی به نام حاج محمد وثوق قرار گرفت و اکنون در تملک پسر ایشان است. حاج محمد وثوق فردی روشنفکر بود و در مقابل افرادی که آن روزها قصد تخریب یخدان را داشتند ایستاد. او قبل از ثبت یخدان به عنوان اثر ملی از آن به عنوان میراثی از گذشتگان یاد میکرد که باید برای آیندگان حفظ شود.
تا به حال هر کس تقاضای بازدید از یخدان را داشته ما موافقت کردیم و بعد از این هم مشکلی نداریم ولی برنامه خاصی برای بازدید عموم و گردشگری نداریم
پس از فوت حاج محمدآقا، زمین یخدان به پسرش ارث رسیده است. وی نیز پیرو راه پدر شده و با دیوارکشی اطراف یخدان جلوی تجمع کارتن خوابها و آسیب به یخدان را گرفته است. در حال حاضر نیز کاشت چند درخت و استفاده از میوه آن، تنها بهرهای است که مالک فعلی زمین یخدان از آن میبرد. وثوق در پاسخ به سوال خبرنگار ما در رابطه با برنامه آینده برای یخدان میگوید: تا به حال هر کس تقاضای بازدید از یخدان را داشته ما موافقت کردیم و بعد از این هم مشکلی نداریم ولی برنامه خاصی برای بازدید عموم و گردشگری نداریم مگر اینکه میراث یا شهرداری بخواهند اقدامی انجام دهند.
با توجه به جاذبههای گردشگری فراوانی که در چهاربرج وجود دارد، چون موزه آیینهای پهلوانی شه لافتی، عمارت چهاربرج و همچنین یخدان تاریخی، شهرداری تمایل زیادی به برگزاری تور و معرفی این جاذبههای گردشگری به سایر هم شهریها دارد، منتها باید شرایط مهیا شود. با توجه به اینکه در حال حاضر این یخدان در ملکی شخصی قرار گرفته جلسهای با مالک زمین برگزار کردیم که نتیجهای حاصل نشد، در صورت تمایل مالک، شهرداری حاضر به فراهم کردن اقدامات برگزاری تور است.
زهرهوندی، سرپرست میراث فرهنگی خراسان رضوی با اشاره به تعریف نشدن بودجه برای یخدان چهاربرج میگوید: «ما طرح و برنامه برای حفاظت از یخدان چهاربرج داریم اما متأسفانه در حال حاضر دولت بودجهای برای این کار تخصیص نداده است.»
وی در ادامه با استقبال از برگزاری تورهای گردشگری گفت: «ما از اینکه بخش خصوصی از کانال قانونی وارد گود شود و تورهایی را برای بازدید برنامهریزی کند استقبال میکنیم، ولی برای اینکه خدایی ناکرده مشکلی برای تورهای گردشگری پیش نیاید و ساماندهی شود، لازم است برگزار کنندگان تور قبل از هرکاری، با ارائه طرح به میراث مجوزهای لازم را کسب کنند.»
سی، چهل سالههای امرزو چهاربرج از شیطنتهایشان در یخدان میگویند. سید عباس رضوی یکی از کودکان دیروز چهاربرج میگوید: با تعطیلی، یخدان تبدیل به مأمنی برای کبوترها شد. یکی از بچهها میرفت داخل یخدان دستمال میگرداند و به اصطلاح کبوترها را کیش میداد. بقیه با استفاده از چوبهایی که روی دیواره یخدان بود از آن بالا میرفتیم و با کیسهای بالای سوراخ یخدان منتظر میماندیم. کبوترها که هراسان بیرون میآمدند در کیسه ما اسیر میشدند.
به جرئت میتوانم بگویم هر دفعه حدود 500 کبوتر اسیر میشد. اما یک بار حادثه تلخی برای یکی از بچهها پیش آمد و بعد از آن دیگر کسی از یخدان بالا نرفت. کتف یکی از بچهها در بالای یخدان شکست و نمیتوانست پایین بیاید. میترسیدیم به بزرگترها اطلاع دهیم. به همین خاطر ما بچههای 10 ساله، با کمک از آنچه قبلاً دیده بودیم بالای یخدان، با کمک هم شانه او را جا انداختیم. بعد از آن دیگر کسی از دیوار بالا نرفت اما هنوز تابستانها به دلیل هوای خنکی که داشت داخل آن بازی میکردیم.