کد خبر: ۱۳۶۸۲
۲۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
دنیای برادران گلدوز گلشهر  ۴۰۰‌ رنگ دارد

دنیای برادران گلدوز گلشهر ۴۰۰‌ رنگ دارد

کار سید‌محسن و سید‌محمد گلدوزی کامپیوتری است. این دو برادر می‌گویند در قدیم این کار با دست انجام می‌شده و حالا ماشین همه کار‌ها را راحت کرده است.

داستان زندگی سوژه ما یک داستان پیچیده و خاص نیست. مثل داستان همه زندگی‌ها روز دارد و شب با یک پنجره که خورشید را روی دیوار‌هایش پهن می‌کنند تا روزشان گرم بماند. داستان زندگی سوژه ما با اینکه یک داستان خاص و متفاوت نیست، اما یک روایت دیگر است از آدم‌هایی که وقتی می‌فهمند آرزو‌هایش را قرار است جایی ببینند و بخوانند، اولش شرم می‌کنند حرف بزنند و بعد راحت اعتماد می‌کنند و حرف می‌زنند و حرف می‌زنند؛ از همه چیز‌هایی که آرزویش را دارند و به آن نرسیده‌اند، از هم‌محله‌ای‌های مهربانشان، از آدم‌هایی که بوده‌اند و حالا نیستند، از خانه‌هایی که وسعتشان را حالا دیوار‌ها کوچک و دلگیر کرده است، از درخت‌های توتی که امروز دیوار‌های سیمانی جایش را گرفته است، از مهربانی‌هایی که کم‌رنگ شده‌اند. داستان زندگی سوژه ما مثل همیشه همین حوالی است چند خیابان پایین‌تر؛ به دور از شلوغی و ترافیک گلشهر. صبح آرامی دارد و الهی که همیشه آرام بماند.

از دور که نگاه می‌کنم به خیالم کارگاه ریسندگی و بافندگی است با آن حجم نخ‌های رنگا‌رنگی که روی دوک‌هاست، اما نزدیک که می‌شویم همه چیز فرق می‌کند. اینجا هیچ شباهتی به چیزی که ما تصورش را داریم، ندارد. سید‌محسن و سید‌محمد برادرند و کارگاه را مدیریت می‌کنند. کارشان گل دوزی کامپیوتری است. می‌گویند در قدیم این کار با دست انجام می‌شده و حالا ماشین همه کار‌ها را راحت کرده است؛ و من می‌بینم که صدای دستگاه‌ها نمی‌گذارد صدا به صدا برسد. آنها حتی به این صدا هم حساس نیستند، چون جزئی از کارشان است.

آنها دارند با کارشان زندگی می‌کنند و آن را دوست دارند، از ۷ صبح تا ۱۱ شب؛ خودش یک جور زندگی است. اما آنها زندگی خصوصی‌شان را هم دارند به خصوص محمد که می‌داند دختر کوچکش هر شب منتظر است بدود به آغوش بابا... محسن، اما تازه تشکیل زندگی داده است و به اندازه محمد گرفتار نیست گرچه او هم دغدغه‌های خودش را دارد؛ می‌خواهد قبل از هر چیز بنویسیم زندگی کارگری با این اجاره‌های زیاد اصلا نمی‌خواند. اما بعد می‌خندد و می‌گوید خدا لطف دارد؛ چرخ زندگی ما را هم مثل زندگی آدم‌های دیگر می‌چرخاند؛ حالا چه فرقی دارد پایین شهر باشیم یا بالای آن.

کار آنها با پوشاک، کفش، کیف و پارچه ارتباط دارد و بیشتر تزیینی است. محسن کار‌ها را نشانم می‌دهد و می‌گوید: مشتری‌های ما بیشتر کارگاه‌های تولیدی هستند که برای زیبایی محصولات و فروش بیشتر می‌خواهند با طرح و نقشی کار را خاص کنند. انواع طرح‌های مختلف درون دستگاه دیده می‌شود و آنها متناسب با نوع کار آنها را انتخاب می‌کنند.

کارگاه آنها را به طور کلی دو ردیف ماشین گرفته که هر کدام چند کله‌اند. همه کار‌های مربوط به رنگ‌ها روی همین دستگاه‌ها تنظیم می‌شود. بعضی از علایق این دو برادر مشترک است مثلا هر دو کار‌های زابلی را دوست دارند.

محمد می‌گوید قبلا حرفه‌های زیادی را امتحان کرده است از انگشتر‌سازی و کارگری ساختمان گرفته تا کشاورزی، اما حالا این کار را دوست دارد هر چند دستمزدش به اندازه زحمتش نیست. هیچ کدام حاضر نمی‌شوند بگویند این کار ماهیانه چقدر برایشان درآمد دارد. محسن اولش توضیح می‌دهد گل دوزی با کامپیوتر سابقه طولانی دارد؛ یعنی ۱۵ تا ۲۰سال یا حتی بیشتر. بعد هم بیان می‌کند کار با دست هر قدر دقیق باشد، باز خطا دارد، اما کار با ماشین یکدست است و اشاره می‌کند به ۴۰۰‌رنگ متفاوت. محسن حرف بیشتری نمی‌زند و می‌گذارد بقیه گفت‌و‌گو را با محمد دنبال کنیم.

 

/

 

خدا کند آدم‌ها به خودشان برگردند

از دروغ و بد‌قولی و خیانت متنفرم. متاسفانه این صفات به زندگی آدم‌های امروز وارد شده است و جامعه پر شده از آدم‌هایی که می‌خواهند به بقیه آسیب برسانند که مثل یک ویروس همه‌گیر شده است. خدا کند آدم‌ها به خودشان بر‌گردند؛ این در زندگی خیلی مهم است.

 

این‌طوری راحت‌ترم!

من همین نوع لباس‌پوشیدن را دوست دارم و با آن راحت هستم. شاید به اعتقاد خیلی‌ها کلاس نداشته باشد، اما من در کت و شلوار زیاد راحت نیستم؛ این شاید به کارم هم مربوط باشد. آدم باید هر طور که دوست دارد زندگی کند؛ مگر غیر از این است؟!

 

/

 

خانواده؛ لذت تکرار‌نشدنی زندگی

گوش دادن به موسیقی یکی از لذت‌های بزرگ زندگی من است و مهم‌تر از آن بودن در کنار خانواده‌ام برایم اهمیت دارد. خانواده لذت‌های تکرار‌نشدنی زندگی‌ام هستند به‌خصوص وقتی که دخترم را در آغوش می‌گیرم همه خستگی‌هایم را فراموش می‌کنم.

 

اهل مشورت هستم

اوایل فکر می‌کردم خودم در همه مسائل صاحب‌رای هستم و می‌توانم تصمیم‌های درست بگیرم، اما بعد‌ها دیدم همه کار‌ها با مشورت بهتر پیش می‌رود. حالا برای هر کاری با همسرم مشورت می‌کنم، بعد از او هم با برادرم. دوستان نیز اولویت‌های بعدی من هستند.

 

در محله ما کارگر‌های زیادی هستند که زندگی سختی دارند، اما قهرمانانه پای همه چیز ایستاده‌اند

زندگی را راحت بگیریم

دوست دارم به همه آدم‌ها بگویم زندگی را راحت بگیرند که در نتیجه آن مشکلات هم کمتر آدم را اذیت می‌کند. اصلا دنیا را نباید سخت گرفت؛ زندگی به همین مشکلاتش است دیگر!

 

خدا که باشد، شکست نیست

مهم‌ترین آرزویم این است که به هیچ‌کس امید نداشته باشم جز خدا؛ فکر می‌کنم اگر این طور باشد، هیچ وقت در زندگی شکست نمی‌خورم. بعد هم می‌خواهم که یک پدر خوب برای بچه‌ام باشم. همیشه دوست داشتم کار‌هایی را که من دوست داشته‌ام انجام دهم و نتوانستم به آنها برسم، فرزندم بتواند دنبال کند.

 

/

 

دعا کنیدخدا از زندگی‌ام دور نباشد

هدف همه این است که یک جوری به خدا نزدیک شوند. من هم همه تلاشم این است که خدا را در همه حال داشته باشم. شما هم دعا کنید این طور باشد. بعضی وقت‌ها حس می‌کنم خیلی از خدا دور می‌شوم.

دوست دارم مشارکت کنم

مهم‌ترین دغدغه این روز‌ها سیاست است؛ من هم با اینکه سواد چندانی ندارم دوست دارم در سرنوشتی که به زندگی من هم مربوط می‌شود مشارکت داشته باشم. امسال، سال سرنوشت‌سازی برای ایران است.

 

دیدن محله‌های متفاوت را دوست دارم

گردش در شهر‌های بزرگ را خیلی دوست دارم؛ اینکه با فرهنگ‌هایی دور‌تر از محله خودم آشنا شوم و محله‌های متفاوت آنها را ببینم. در محل کارم همسایه‌های زیادی دارم که با آنها رفت و آمد داریم، اما در محل زندگی بیشتر همسرم با همسایه‌ها در ارتباط است.

 

/

 

قهرمانی که من دوست دارم

بروس‌لی را به خاطر سختی‌هایی که در زندگی کشیده و بعد پیروز شده است، دوست دارم! در محله خودم نیز کارگر‌های زیادی هستند که زندگی سختی دارند، اما قهرمانانه پای همه چیز ایستاده‌اند؛ آدم‌هایی که با چند فرزند معلول و کلی خرج دارو و درمان محکم ایستاده‌اند.‌

 

می‌خواهم انگلیسی یاد بگیرم

می‌خواهم زبان انگلیسی‌ام را تقویت کنم. کار با این دستگاه‌ها، چون به طور مستقیم با حروف لاتین مرتبط است، نیاز به تسلط به زبان انگلیسی دارد و من و برادرم تصمیم داریم در اولین فرصت برای یادگیری آن اقدام کنیم.

 

*این گزارش در شماره ۵۱ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44