کد خبر: ۱۱۴۰۹
۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰
هادی بتوان‌یار، با گوش کردن کاست، قاری شد

هادی بتوان‌یار، با گوش کردن کاست، قاری شد

هادی بتوان‌یار، یکی از قاریان محله سجادیه است که مقام‌های بسیاری را در بخش قرائت قرآن در کارنامه خود دارد. او می‌گوید: الفبای قرائت را خودم آموخته‌ام؛ آن هم با روش‌های مختلفی مثل خریدن نوار کاست.

یکی از جلسات قدیمی قرآن در مشهد، هر چهارشنبه به‌صورت چرخشی در یکی از محلات این شهر برگزار می‌شود. این‌بار قرعه به نام منطقه ما افتاده تا چراغ این محفل، خیابان چمن را روشن کند. از شنیدنی‌ها درباره این محفل این است که در طول نیم‌قرن برگزاری، تاکنون حتی یک جلسه آن تعطیل نشده و توانسته است مشتاقان کلام وحی را زیر یک سقف و به یک نیت واحد که همان رضای خدا و ترویج قرآن است، دورهم جمع کند.

هادی بتوان‌یار، یکی از قاریان این جلسه است که مقام‌های بسیاری را در بخش قرائت قرآن در کارنامه فعالیت‌های خود دارد؛ مقام اولی خراسان و چند مقام اول تا سومی کشور ازجمله آنهاست. نکته جالبی که می‌توان درباره این قاری قرآن به قلم آورد، این است که وی هرگز آموزگاری در حوزه قرائت قرآن نداشته و آنچه آموخته، از راه مطالعه بوده است و شنیدن آوای قرائت استادان بزرگ قرآنی. گزارش پیش‌رو گفته‌های او از سال‌ها قاری بودن قرآن است.

 

هیچ آموزگاری نداشتم

در کوچه‌پس‌کوچه‌های پایین‌خیابان قد کشیدم؛ جایی که اهالی‌اش را تا هنوز مردمانی مذهبی و انقلابی می‌شناسند. علاقه‌ام به قرائت قرآن باعث شد که جذب یکی از جلسات قدیمی قرآن محله‌مان بشوم که تا هنوز هم چراغش روشن است و این ابتدای راهم بود؛ البته این را هم بگویم که در تمام این سال‌ها به‌صورت جدی و رسمی هیچ آموزگاری نداشتم و آنچه امروز مرا قاری قرآن معرفی می‌کند، همه چیزی بوده که به‌اصطلاح خودم در چنته داشته‌ام و با تلاش مستمر بارورش کردم.

این یعنی الفبای قرائت را خودم آموخته‌ام؛ آن هم با روش‌های مختلفی که خریدن نوار کاست و سی‌دی قاریان بزرگ و گوش دادن مستمر به آن، یکی از آنها بود. در کنار قرآن تحصیلات را هم فراموش نکردم و حالا رییس اداره امور رفاهی، خدماتی راه‌آهن خراسان رضوی هستم.

 

در جلسات، راهم نمی‌دادند

سال پیروزی انقلاب بود. هفت سال بیشتر نداشتم که تصمیم گرفتم دنباله رو بزرگ‌تر‌ها باشم و همین موضوع هم باعث شد که راهی جلسات فعال محله بشو م. آن دوران پدرم تازه را از دست داده بودم و به ناچار هم درس می‌خواندم و هم کار می‌کردم، اما این باعث نشد تا در علاقه‌ام به قرآن خللی وارد شود.

آن روزهادر محله باغ دولاب، جلسه قرآنی برگزار می‌شد که قاریان قدیمی شهر به آن رفت‌وآمد می‌کردند؛ البته سخت اجازه می‌دادند که نونهالان و نوجوانان هم در آن حاضر شوند، اما اصرار من به آموختن، کورسوی امیدی بود که راه را برایم هموار می‌کرد.

خاطرم هست چهارشنبه که می‌شد، تعدادی از اهل خانه شال‌وکلاه می‌کردند برای رفتن به جلسه. من هم پشت‌سرشان راه می‌افتادم ولی ازآنجاکه معتقد بودند جلسه قرآن جای بچه‌ها نیست، همیشه جامی‌ماندم. یکی مثل همه آن چهارشنبه‌ها مادرم گفت: «بگذار آنها بروند، بعد تو برو. وقتی خودت بروی که نمی‌توانند بیرونت کنند.»

 

«هادی بتوان‌یار»، قاری که با گوش کردن کاست افتخار آفرید

 

همان‌طور که بلدی، بخوان

سیاست سادهِ آن روزِ مادرم جواب داد و من چند دقیقه بعد، شانه‌به‌شانه حاضران در مجلس نشسته و گوش داده بودم به قرائت دل‌نشین قاری. در جلسات بعدی دعوتم کردند برای خواندن قرآن. دوست داشتم قرآن پیش‌رویم را با قرائت بخوانم، اما نمی‌توانستم. «بسم‌ا...» را با قرائت اداکردم و باقی آیات را با روخوانی ساده پیش بردم.

حقیقت اینکه خودم چندان از نحوه خواندنم راضی نبودم، اما آقای مالداری که آن دوران دبیر بود و از بانیان برگزاری جلسات قرآنی محسوب می‌شد، با مهربانی تشویقم کرد به خواندن و گفت: «همان‌طور که بلدی، بخوان؛ اشکالی ندارد.»

 

کاست قرآن می‌خریدم و گوش می‌دادم

این شد آغاز قرآن خواندن من. قرائتم خوب نبود و تا سال‌ها بعد از آن، تنها از راه شنیدن کاست‌های قرآن، توانستم تاحدودی در اصول قرائت و نحوه درست ادای کلمات، مسلط شوم. دوره دبیرستان، ورق برگشت و خرید کتاب‌های مربوط به قرائت هم به فهرست راهکار‌های آموزشی‌ام اضافه شد. در همین این دوران بود که تصمیم گرفتم قرائت را به شکل فنی و اصولی یاد بگیرم و تلاش کردم که قرائتم بر حسب اصول و قواعد باشد. ناگفته نماند که همان دوران هم درزمینه قرآن و قرائت آن، یک سروگردن بالاتر از هم‌کلاسی‌هایم بودم و کادر مدرسه با چشم دیگری نگاهم می‌کردند. همین متمایز بودن هم پایم را به ادامه راه قرص می‌کرد.

قرائتم خوب نبود و تنها از راه شنیدن کاست‌های قرآن، توانستم تاحدودی در اصول قرائت مسلط شوم

 

اِشکال‌هایم را با مطالعه، برطرف کردم

با شروع دوره سربازی، قرآن خواندن من هم یک پله ترقی کرد؛ قصه از این قرار بود که در دوران سربازی وارد یگان عقیدتی‌سیاسی ژاندارمری زابل شدم و قرائت قرآن صبحگاه با من بود.

بعد از مدتی به گردان امداد زاهدان منتقل شدم و مسئولیت کتابخانه را برعهده‌ام نهادند. این مهم فرصتی فراهم کرد تا بتوانم با مطالعه کتاب‌های مرتبط با موضوع قرائت، اشکالات ریز و درشتم را برطرف کنم. درکنار همه اینها این نکته هم از قلم نیفتد که در دوره سربازی با آقا مجتبی فاطمی که یکی از قاریان برجسته کشور به‌شمار می‌آید، برای مدتی هم‌خدمتی بودم و بسیاری از اصول را هم در هم‌نشینی با ایشان فراگرفتم و این امر زمینه‌ای شد برای رشد بیشترم.

 

اولین مقامم چهارمی کشور بود

سال ۶۶ به‌عنوان نماینده ژاندارمری در مسابقات کشوری، به تهران رفتم و مقام چهارم را به‌دست آوردم. این اتفاق انگیزه‌ای شد تا به ادامه راهم، دلگرم‌تر شوم. خاطرم هست که سرباز نمونه سال شدن، ارمغان دیگری بود که بعد از کسب این مقام، به آن دست یافتم و اشتیاقم را برای قرائت قرآن دوچندان کرد.

 

«هادی بتوان‌یار»، قاری که با گوش کردن کاست افتخار آفرید

 

کسب مقام‌های اولی، سومی و هفتمی

بعد از پایان خدمت سربازی، به‌عنوان لوکوموتیو‌ران در راه‌آهن استخدام شدم. بعد از مدتی امتحان کنکور دادم و در رشته مدیریت‌صنعتی دانشگاه آزاد کرمان پذیرفته شدم. راهیابی به دانشگاه باعث شد که این‌بار به‌عنوان نماینده دانشگاه در مسابقات کشوری قرائت قرآن شرکت کنم.

آن دوره سطح مسابقات بسیار بالا بود و همین امر باعث شد که با بسیاری از قاریان برجسته کشور آشنا شوم؛ ازجمله آقای هروی که آن سال‌ها نفر اول مسابقات بین‌المللی قرآن بود. آن سال در مسابقات بین دانشگاه‌های آزاد، اول، در مسابقات منطقه‌ای، سوم و در مسابقات کشوری، هفتم شدم. از آن دوران به بعد تقریبا همه‌ساله در مسابقات قرآنی شرکت می‌کنم و مقام اولی خراسان و مقام سومی مسابقات کشوری را برای چند سال پیاپی به‌دست آورده‌ام.

 

- قرآن چه تاثیری بر زندگی شما گذاشته است؟

دوستی می‌گفت: «همه آنچه داریم و نداریم، از قرآن است.» هر کسی می‌تواند لطف خدا را در داشته‌هایش بسنجد. به‌جرئت می‌توانم بگویم که قرآن خیلی جا‌ها دستم را گرفته و به پیش برده است. خیلی‌وقت‌ها قرآن باعث شده که در برخورد مردم، عزت ببینم و احترام. خیلی‌وقت‌ها گره از کارم باز کرده و اثرش پنهان نیست و با چشم دل می‌توان حضورش را لحظه‌به‌لحظه دید.

- به فرزندانتان هم قرائت قرآن را آموخته‌اید؟

جدای از مسئله قرائت قرآن، نفس قرآن و عمل به آن، مهم است. نبی‌اکرم (ص) در حدیثی می‌فرمایند: «اشرف‌الامتی حملت‌القرآن» یعنی برترین امت من، عمل‌کنندگان به قرآن هستند. حمل‌القرآن و حاملان قرآن، کسانی نیستند که قرآن تلاوت می‌کنند، بلکه عمل‌کنندگان به دستور‌ها و درک‌کنندگان مفاهیم قرآن هستند. در همین راستا تلاش کرده‌ام فرزندانم به‌جای اینکه قاری یا حافظ قرآن باشند، عمل‌کننده به کتاب خدا باشند.

- جایگاه قرآن را در زندگی‌های امروزی چگونه می‌بینید؟

متاسفانه با وجود تبلیغات بسیار، قرآن جایگاه کم‌رنگی درمیان خانواده‌‍‌های ایرانی دارد. یکی از دلایلش هم به‌عقیده من، استفاده نادرست از ماهواره‌ها و شبکه‌های مجازی درکنار کم‌کاری رسانه‌های داخلی است. جوانان و خانواده‌های امروزی تحت‌تاثیر برنامه‌های رسانه‌های بیگانه و دشمن قرار دارند و آنها هم تا می‌توانند، آنچه می‌خواهند، به خورد جامعه ما می‌دهند.

رسانه‌های داخلی نیز هرگز نتوانسته‌اند با تبیین برنامه‌های درست و جوان‌پسند، آنان را با قرآن و آموزه‌های آن آشنا کنند. مسئولان امر باید توجه کنند که برای رفع بسیاری از مشکلات و آسیب‌های اجتماعی، باید سیاست دیگری را درپیش بگیرند که قادر باشد جوان امروزی را از برنامه‌های رنگارنگ و تبلیغات چشمگیر و ظاهرفریب بیگانگان دور کرده و به تماشای برنامه‌های داخلی بنشاند.

مشکل دیگری که در این میان می‌توان آن را مطرح کرد، کم‌کاری ما در حوزه مذهب و تحقیق نکردن درباره دین است. دین برای بسیاری از ما جنبه موروثی دارد و کمتر کسی درباره آن مطالعه کرده است. اگر خانواده‌های امروز درباره اسلام، زندگی ائمه (ع) و زوایای مختلف شخصیتی و گفته‌هایشان مطالعه کنند، این‌قدر سریع در دام تبلیغات سوء دشمن گرفتار نمی‌آیند و می‌توانند سره را از ناسره تشخیص دهند. درواقع قرآن و دین را باید به‌صورت استدلالی به جوان امروز آموخت.

 

«هادی بتوان‌یار»، قاری که با گوش کردن کاست افتخار آفرید

- در اصول قرائت از کدام قاری برجسته پیروی می‌کنید؟

بیشتر سبک قرائت استاد مصطفی اسماعیل و شحات‌انور را می‌پسندم و خودم هم به سبک این دو بزرگوار قرائت می‌کنم؛ و حرف آخر؟

امیدوارم خدا توفیق بدهد تا هر کاری که در حوزه قرآن انجام می‌دهیم، در نفس و عمل برای قرآن و رضای خدا باشد و بس که اگر این‌گونه باشد، دیگر نتیجه مهم نیست؛ راه را رفته و به مقصد هم رسیده‌ایم. حرف دومم هم به بانیان برگزاری جلسات قرآنی است؛ تلاش کنید پیش از اینکه ظواهر حفظ و قرائت را آموزش بدهید، آموزگار مفاهیم قرآن به جوانان باشید.

- جلسه شما چه ویژگی خاصی داشته که نزدیک به نیم‌قرن هرگز چراغش خاموش نشده است؟

جلسه ما، چون محلی و قدیمی است، هیچ‌وقت استاد خاصی نداشته است و افراد خودشان آن را می‌چرخانند. نزدیک به ۴۸ سال است که این جلسه، مداوم و بدون تعطیلی خاصی در شرایط مختلف کشور ادامه پیدا کرده است که خودش می‌تواند آموزنده و بی‌نظیر باشد. خیلی از همین بچه‌ها که روزی دست پدرانشان را می‌گرفتند و به این جلسه می‌آمدند و از سوره‌های کوچک شروع می‌کردند، این روز‌ها خانواده تشکیل داده‌اند و هم‌اکنون بچه‌هایشان به همراهشان به جلسه می‌آیند. همچنین تمام شب‌های ماه رمضان، جلسه به قوت خودش باقی است و شب آخر هم ختم قرآن انجام می‌شود.

تاکید من همواره این بوده که تلاوت قرآن، در زندگی ما بسیار اثربخش بوده است، بنابراین بهتر است سعی کنیم با مفاهیم قرآن نیز آشناتر شویم و به دستور‌های آن عمل کنیم. جا دارد همین‌جا یادی کنم از بزرگان و بنیان‌گذاران این جلسه که تا امروز همیشه چشم‌وچراغ جوان‌تر‌ها بوده‌اند؛ افرادی، چون حجت‌الاسلام حیدری و آقایان مالداری، قمری، افخمی‌پور و نظری‌پور که اگر زحمات آنها نبود، ما به این گوهر ارزشمند دست نمی‌یافتیم.

 

- به‌نظرتان بردن جلسات خانگی به مساجد و حسینیه، باعث کمرنگ شدن این گنجینه قدیمی که نسل‌به‌نسل به ما رسیده، نشده است؟

زیاد موافق این موضوع نیستم که بگویم بردن جلسات قرآن به مساجد، صدمه‌زننده است؛ قرآن هر کجا تلاوت شود، باعث خیر و برکت می‌شود. درواقع آنچه نمی‌توان منکرش شد، این است که، چون حضور استادان برجسته در مساجد پررنگ‌تر است، این رغبت را در بچه‌ها نیز برای حضور افزایش می‌دهند، اما معتقدم که جلسات خانگی باید درکنار جلسات مساجد، حفظ شود و اگر این موضوع به قوت خود باقی بماند، شرایط کاملی برای ترویج دین خواهیم داشت.

 

* این گزارش در شماره ۲۲۶ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۲۹ آذرماه سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44