«همه طلبههای علمی برای مراسم ویژه اهدای عمامه در مسجد عمر فاروق، پیشاور پاکستان دعوت شده بودند. سال ۷۹ بود؛ روزهای شهادت امامعلی (ع).
ما نیز برای اجرای چند همخوانی دعوت شده بودیم. با سه برنامه که آنها خیلی دوست داشتند و استقبال میکردند، شروع کردیم: همخوانی اسماءالحسنی، دعای «یا علی و یا عظیم» و تلاوتی به سبک عبدالباسط.
تلاوت که تمام شد، وزیر اسبق فرهنگ اسبق ایالتشان از ما خواهش کرد قطعهای از امامعلی (ع) بخوانیم!
خب، ما قبلا یک قطعه با این مضمون آماده کرده بودیم، اما فقط برای اجرا بین شیعیان؛ بنابراین در جمعهایی که اهل تسنن حضور داشتند، برای تقیه در مدح رسولا... (ص) میخواندیم.
از طرفی هم میدانستیم که این درخواست را کجا از ما میخواهند، جاییکه حدود سه سال گذشته رایزن فرهنگی ایران، شهید گنجی به شهادت رسیده بود و رایزن فرهنگی در شهر کویته با سلاح کمری خدمت میکرد (میدانید که رایزنهای فرهنگی نیاز به حمل سلاح ندارند).
به هرحال درخواست کرده بودند و ما باید تصمیم میگرفتیم؛ با مشورت اعضای گروه به نتیجه رسیدیم که همان کار را اجرا کنیم. اشهدمان را گفتیم، نفسهایمان را فروبردیم و شروع کردیم...» مکثی میکند و بعد: «متن عربی عجیبی بود.
با تعصب ویژهای هم در وصف حضرت علی (ع) سروده شده بود. معنی قسمتهایی از آن این بود: آیا بهجز علی (ع) جوانمردی هست؟ آیا بهجز علی (ع) جنگجویی هست؟ آیا بهجز علی (ع) هدایت شدهای هست؟»
نام جوانمردترین مرد عالم بر قلوب شنوندگان فراوان شهر پیشاور همان تاثیری را میگذارد که بر قلبهای شیعیان. نام علی (ع) در شهری که خمپارههای سپاه صحابه پاکستان، رعب و وحشت به دل همه میانداخت، از زبان کسانی مانند محمدجواد متقین و همگروهیهایش برمیآمد.
جای تعجب نیست که او فرزند فردی نظامی است که در رژیم پهلوی به «شیخ متقین» معروف بود. شیخ متقین از همان ششسالگی دست محمدجواد را میگرفت و به جلسات قرآنی که ماه رمضان هر سال در پادگان قوچان برپا بود، میبرد.
برنامهریزیهای این مداح اهل بیت (ع)، محمدجواد چهاردهساله را مینشاند پای درسهای استاد دریادل و حاجمحمدکاظم حسنزاده.
بعدها در گروه تواشیح و همخوانی بینالمللی عترتالنبی، کمی بعد در همایش قرآنی ۱۲ هزار نفره شهر وین، بعدتر در مقر سازمان اوپک و...
نام بنای «قاسمیه» و منزل شهیدمحمدجواد اکبری همان اشارتهایی است که ذهن اهالی کوی کارگران را میبرد سوی محمدجواد متقین معروف به «جواد متقین».
پاسدار ۴۳ سالهای که اکنون رد فعالیتهای بیبدیل قرآنی او و همگروهیهایش را میشود فراتر از محل زندگی، شهر و کشورش یافت.
جریان زندگی قاری ممتاز محله کارگران مشهد اینگونه است: «مادرم سواد آنچنانی نداشت، درحد سواد اکابر آن زمان، اما خواندن قرآن را میدانست. همیشه صدای قرائتش در خانه طنینانداز بود.
پدرم هم ارتشی بود و مداح اهل بیت (ع) و نخستین استادم. ۱۴ سالم بود که بهخاطر علاقه زیاد پیگیر جلسات قرائت و تلاوت قرآن شدم و هفتهای سهچهارشب به این جلسات میرفتم.»
نتیجه این پیگیریها و دنبال کردن جلسات منجر میشود به نخستین حضورش در مسابقه قرائت قرآن در ۱۸سالگی.
همزمان با سربازی و استخدام در سپاه پاسداران، حضور در مسابقهها ادامه مییابد تا اینکه «نخستین رتبه قرآنی را در ۲۴ سالگی و در مسابقه قرائت قرآن نیروی زمینی سپاه کسب کردم.»
حضور در مسابقههای نیروی زمینی سپاه، نیروی هوایی سپاه، نیروهای مسلح و ... بهانه آشنایی او با حاجمهدی سلطانی، حاجمحمد محمدی، حاجحمید بقایی، حاجعباس کاظمی و چند قاری برجسته دیگر میشود.
محمد، برادر ۱۷ سالهاش نیز به گروه میپیوندد. در سال ۷۷ با همین افراد و به پیشنهاد مهدی سلطانی، گروه همخوانی تشکیل میدهند که سال بعد از آن در قم بین بیش از ۴۰ گروه تواشیح و همخوانی کشور، رتبه نخست همخوانی کشور را کسب میکنند.
این قاری برجسته میگوید: در کشورهایی که اهل تسنن بیشتر هستند علیه ایران و شیعیان تبلیغات بدی میشود. این تبلیغات تا اندازهای است که آنها حتی بین قرآنی که شیعیان میخوانند با قرآنی که اهل تسنن میخوانند، تفاوت میگذارند و معتقدند شیعیان در قرآنشان سورهای به نام «حضرت علی (ع)» دارند!
به همین دلیل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که مسئول اعزام مبلّغ به خارج از کشور است، هرسال در ماه رمضان تعدادی قاری (از بین گروههای تواشیح و همخوانی دارای رتبههای ممتاز) و مداح برجسته را به کشورهایی که درخواست دارند، اعزام میکند.
کشورهای اتریش، اوگاندا، کویت، اندونزی، بحرین، عربستان، روسیه، هلند، آلمان، ترکمنستان و پاکستان ازجمله این کشورها هستند که ما در آنجا برنامه داشتیم.
این مبلّغ و قاری قرآن بیان میکند: سال ۸۵ در سفر اتریش که از ششم ماه مبارک تا پنجم شوال بود، در ۴۴ محفل قرآنی اجرا داشتیم که برجستهترین آنها برنامهای در سالن ورزشی شهر وین بود.
سال ۸۵ در سفر اتریش در ۴۴ محفل قرآنی اجرا داشتیم که برجستهترین آنها در سالن ورزشی شهر وین بود
ادامه میدهد: همایش قرآنی برای مسلمانان ترکیه و قیمت بلیت حضور در برنامه برای هرنفر ۷ یورو بود که هزینه کمی نبود.
یادم هست ۱۲ هزار نفر که تقریبا نیمی از جمعیت خانمها بودند، در آن برنامه شرکت کردند که بیشترین تعداد شنوندگان در طول سفرمان بودند.
از سفرهایش و استقبال مسلمانان جهان که میگوید، شگفتزده میشوم؛ ۱۲هزارنفر در سالنی ورزشی در اروپا! برای چه؟ گوش دادن به قرآن.
متقین معتقد است یکی از نعمتهایی که ما در ایران و بهویژه مشهد داریم، مکانهای زیاد معنوی و مناسب برپایی محافل قرآنی است؛ چیزی که کشورهای دیگر کمتر دارند.
«امسال ماه رمضان محمود شحاتانور پسر مرحوم شحاتانور و میثمالتمار از عراق به مشهد آمدند.
خوشبختانه ما با داشتن حرم مطهر امام رضا (ع) بهعنوان یکی از مهمترین مراکز مذهبی شیعیان و مساجد بزرگ دیگری که در شهرمان داریم، دغدغه مکان نداریم، اما در کشورهای اروپایی مکانی معنوی که ظرفیت جمعیت زیاد را داشته باشد، نیست.
آنها مجبورند سالنهای ورزشی را درنظر بگیرند که سیستم صوت داشته باشد و...»
متقین، سه دختر دارد که هرسه آنها قاریاند و به گفته پدرشان دومی و سومیشان فعالیت قرآنی بیشتری دارند. او موفقیتهای خودش و دخترانش را از برکت ارتباط مستمر با قرآن و اهل بیت (ع) میداند و اینکه «خداوند خودش گفته: هرکس از ذکر من دوری کند، زندگی بر او سخت میشود.»
او میگوید: آنچه من از قرآن درک کردم، این است که قرآن، منشور هدایتی است که از طرف خدا تدوین شده و بدون هیچ کم و کاستی میتواند انسان را رهنمود کند.
قبل از مصاحبه، چه در گفتگوی تلفنی که برای هماهنگکردن قرار مصاحبه با او داشتم چه زمان حضورش در تحریریه و شروع صحبت چندباری اشاره کرد: «هستند افرادی شاخصتر که گفتگو با آنها مقدم است.»، اما ما پافشاری کردیم و امروز از آشنایی با او احساس خوبی داریم.
پاکستانیها شعاری دارند که وقتی میخواهند جمعیت یک جلسه را به وجد بیاورند آن را سر میدهند. در پاکستان من شاهد این رسم آنها بودم.
ابتدا یکی از مردان که صدای رسایی دارد بلند فریاد میزند «نعرهتکبیر» بعد جمعیت یکصدا و بلند پاسخ میدهند «ا... اکبر».
همان نفر اول شعار دوم را فریاد میزند «نعرهرساله» دوباره مردم یکصدا میگویند یا «رسولا...». قسمت پرشور آن وقتی است که شعار سوم را با تمام وجود سر میدهد، برای این شعار فرد همه صدایش را جمع میکند و بلند میگوید «نعرهحیدری» و مردم برای آخرین بار پاسخ میدهند «یا علی (ع)»!
همانطور که گفتم جذابیت این شعار به صدای بلند و مردانه تکبیرگوست. کسی که این شعار را میدهد باید صدایی بم داشته باشد.
یادم هست آنقدر تحتتاثیر این شعار پاکستانیها قرار گرفته بودم که یکبار همین شعار را با اینکه میدانستم صدایم زیر یا چپ است در جمعی تقلید کردم.
اما صدایم آنقدر ضعیف بود که بلافاصله بعد از من یک نفر با صدای چندبرابر بلندتر همان شعار را تکرار کرد و جمعیت پاسخ او را دادند!
رایزن فرهنگی مصر در مقر سازمان اوپک رو کرد به ما و ۵ بار گفت: گَمیل! معمولا همخوانی در مقایسه با قرائت انفرادی قرآن با استقبال بیشتری روبهرو میشود، دلیلش هم سختی این شیوه خواندن است.
بهطوریکه در قرائت، قاری خودش کنترلکننده ریتم است، اما در همخوانی، اشتباه یکنفر میتواند کار گروهی ناهماهنگی را رقم بزند.
یکی از خاطرات من نیز برمیگردد به این موضوع. بعد از اجرایی که به اتفاق گروه در مقر سازمان اوپک داشتیم، خانمی اهل مصر که محجبه نبود و از اجرای همخوانی کاملا متعجب شده بود، جلو آمد و پرسید: چطور میتوانید باهم اجرا کنید؟
ما در مصر قاری زیاد داریم، اما چنین اجراهایی نه! بعد از گفتگویی که آن خانم با ما داشت، رایزن فرهنگی مصر هم که به وجد آمده بود، رو کرد به ما و پنج بار گفت: «گمیل»!
بعد که منظور او را پرسیدیم، متوجه شدیم پنج بار گفته: جمیل، اما ازآنجاکه در زبان مصری «ج»، گاف تلفظ میشود با گفتن گمیل از ما تقدیر کرده است!
* این گزارش سه شنبه، ۱۵ مرداد ۹۲ در شماره ۶۳ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.