به هرچه فکرکنی به آن دست خواهی یافت. این یک اصل است. اصلی که یکی از همشهریهایمان که اتفاقا ساکن منطقه ۷ و اهل محله المهدی است با کوشش و تلاش، تجربهاش کرده است.
مهدی سلیمانیازغندی با اعتقادبه این اصل و ضربالمثل «دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد» بعداز پایان آخرین سفرش که زمان زیادی از آن نمیگذرد با پای خودش به تحریریه شهرآرامحله آمده است تا از رشته ورزشی سایکل توریسم یا همان گردشگری با دوچرخه برایمان بگوید.
اینکه بعداز تجربه چندرشته ورزشی مختلف، ازآنجاکه از نوجوانی به دوچرخه سواری علاقه داشته بالاخره از هشتسال گذشته، این رشته ورزشی را با اراده ومصمم بهطور حرفهای دنبال کرده و قصد دارد تازمانیکه میتواند ادامهاش دهد.
البته مهمترین صحبت او معرفی رشته سایکلتوریسم است؛ چراکه معتقد است باوجودیکه این رشته ورزشی در دنیا شناخته شده و بااهمیت است، هنوز جایگاه واقعیاش را بهطور جدی در کشورمان، ایران، پیدا نکردهاست.
این ورزشکار جوان ساکن محله المهدی مشهد، دوچرخهسواری را بهطور حرفهای از هشتسال پیش شروع کرده است. میگوید: از کودکی به دوچرخهسواری علاقه داشتم. خاطرم هست کلاس اول راهنمایی بودم که مسیر ۷۵ کیلومتری تربتحیدریه تا روستای پدربزرگم، ازغند را با دوچرخه عمویم رکاب زدم که حدود دوساعتونیم طول کشید.
کلاس اول راهنمایی بودم که مسیر ۷۵ کیلومتری تربتحیدریه تا روستای پدربزرگم را با دوچرخه رکاب زدم
در مسیر حس خاصی داشتم؛ چراکه مسیری طولانی را با دوچرخه طی میکردم. البته این سفر خاطره تلخی هم برایم به ارمغان داشت؛ زیرا بدون اجازه پدرم جاده را با دوچرخه پیمودم و برای نوجوانی به سن و سال من آن هم بدون رعایت موارد ایمنی خطرناک بود. برای همین بعداز اینکه پدرم متوجه موضوع شد، جریمهام کرد و دوچرخه برایم نخرید. او گفت تو با دوچرخه کارهای خطرناک میکنی!
بعدازآن تجربه که هم شیرین و هم تلخ بود، سالهای نوجوانی تا جوانی را با فعالیت در رشتههای مختلف ورزشی پشت سر میگذارد.
«رشتههای ورزشی مختلفی کار کردم؛ قایقرانی، فوتبال، جودو و...، اما متاسفانه در هر ورزشی یک سال، یکسالونیم بیشتر دوام نمیآوردم و هربار یکاتفاقی باعث میشد تا آن رشته را ادامه ندهم. من در آن سالها در تیم ملوان قایقرانی کار میکردم. گلر تیم جوانان ملوان بوشهر بودم؛ جودو کار کردم و ...
سال۱۳۸۵ بهطور جدی و مصمم تصمیم میگیرد دوچرخهسواری را شروع کند: در نخستین تمرین دوچرخهسواری، عضلات پاهایم بهشدت اذیت شد طوریکه از آن ناحیه احساس درد شدیدی داشتم ولی تصمیم گرفته بودم که ادامه دهم. دفعه نخست، برای تمرین، مسیر اتوبان مشهدباغچه را انتخاب کردم.
در مسیر برگشت مرحوم مجید ناصری، یکی از پیشکسوتان دوچرخهسواری را که به «باباناصری» معروف بود، دیدم. آن زمان هیچ شناختی از او نداشتم. با دوچرخه کورسی بودم، توقف و چنددقیقهای با او صحبت کردم. ابتدا چندتوصیه به من داشت مثلا زین دوچرخهام پایین است یا دنده را بد عوض کردم...
بعد پرسید من را نمیشناسی، پاسخ دادم نه. گفت من پیشکسوت دوچرخهسواری هستم. باشگاهی دارم که میتوانی برای ثبتنام آنجا بیایی و همانجا گفت ما همراه عدهای دوچرخهسوار صبحهای جمعه به تمرین میرویم که شما هم میتوانی با ما بیایی.
جمعه بعد که برای تمرین به میدان آزادی، مکان آغاز تمرین، رفتم حدود ۲۰ دوچرخهسوار را دیدم که آنجا ایستاده بودند.
آخرین سفر مهدی سلیمانی با همسفرش، جواد عدالتیخدابنده، تور شاهرود تا گرگان بوده که از ۱۳ تا ۲۴ شهریور طول کشیده است.
او درباره این سفر که مقارنبا روزهای میلاد امام رضا (ع) بود، میگوید: قبلاز سفر به یکی از ادارهها مراجعه کردم و گفتم اگر امکانش هست، اسپانسر ما شوید. آنها تعدادی پوستر و CD نهاد خودشان و پرچم ایران را به من دادند و گفتند خبرتان میکنیم.
ما پنجشنبه ۱۳ شهریور حرکت کردیم. شنبه ۱۵ شهریور تماس گرفتند که بیایید نامهتان را پیگیری کنید.
این ورزشکار ادامه میدهد: متاسفانه در کشور ما از ورزشکاران حمایت چندانی نمیشود. من قبلاز رفتن به دوسهنهاد، شرکت و... رفتم و پیشنهادم را اینطور مطرح کردم «شما برای معرفی کالاهایتان مبالغی را هزینه میکنید؛ مثلا آگهی تلویزیونی میدهید.
اما اگر اسپانسر ما شوید و یک تیشرت با لگوی خودتان به ما بدهید و مخارج سفر ما را تامین کنید، تاثیرش بهمراتب بیشتر است؛ زیرا شما از ورزشکاران حمایت میکنید؛ بهویژه سایکلتوریستها که دائما با مردم درارتباط هستند.»
او میافزاید: دوستانی دارم که کاروان دارند و از جیب خودشان برای این ورزش هزینه میکنند. دوسال گذشته فرید دولتآبادی بههمراه دو عکاس رفتند تور شرق آسیا.
اسپانسر بیشتراز پنجماه از آنها حمایت نکرد و مجبور شدند برای گذراندن بقیه سفر که حدود چهارماه از آن مانده بود، به هر شهری که میروند کار کنند و خرج سفرشان را دربیاورند.
ورزشکاران سایکلتوریست حتی برای گرفتن یک ویزا باید به وزارت کشور، وزارت امور خارجه و... مراجعه کنند و آخر هم به درِ بسته میخورند.
فدراسیون دوچرخهسواری باید این رشته را ساماندهی کند و همینطورکه به ورزشکاران این رشته کارت معرفی سایکلتوریست داده است، این رشته را مجزا کند.
همچنین باید کمیته ایرانگردی و جهانگردی سایکلتوریسم تشکیل شود تا نهادهایی که میخواهند از این ورزشکاران حمایت کنند، این رشته را بشناسند.
مهدی سلیمانی در ۲۶ سالگی، درحالیکه حدود یک سال از زمانی که دوچرخه سواری را به عنوان رشته اصلی ورزشیاش انتخاب کرده بود، میگذشت مسافت مشهد تا تهران را به تنهایی با دوچرخه رکاب زد که خاطرات آن سفر را هنوز به خاطر میآورد.
یک زوج هلندی بودند که آنها هم با دوچرخه سفر میکردند. آن زوج با هواپیما آمده بودند سوریه، بعد ترکیه و سپس به تهران رسیده بودند.
تصمیم داشتند با دوچرخه از تهران به ساری، گرگان، مشهد و شیروان و از آنجا به ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان بروند و با دوچرخه این کشورها را بگردند. به آنها دلیل سفرم را گفتم و اینکه چرا بهتنهایی حاضر شدم آن سفر را به سرانجام برسانم. حرفی که به آنها گفتم این بود: راه امام و عشق امام.
در سفر مشهد تا تهران در سال ۱۳۸۸ انتظار نداشتم با سرمای شدید مواجه شوم؛ برای همین لباس گرم چندانی همراه خود نبرده بودم. از بومهن که رد شدم با سرمای شدیدی روبهرو شدم. آنقدر سرد بود که دندانهایم از سرما به هم میخورد، اما چارهای نبود.
بخشی از این سفر را با جانبازان همسفر بودم. سفر با جانبازان نیز خاطرات بسیاری برایم رقم زد؛ مثلا یکی از جانبازان باوجود اینکه یکی از پاهایش را از دست داده بود، اما پابهپای دیگران رکاب زد و همه مسیر را طی کرد.
بعداز جنگل گلستان کنار رستورانی توقف کردم که با دوخبرنگار پاکستانی روبهرو شدم. وقتی دیدند با دوچرخه سفر میکنم، کنجکاو شدند و از علت سفرم پرسیدند.
وقتی انگیزهام را گفتم، با تعجب پرسیدند مگر امام خمینی (ره) فوت نکردهاند؟ من هم پاسخ دادم بله، اما عشق به ایشان همیشه زنده است.
سلیمانی متولد سال۱۳۶۲ و کارمند شرکت بهرهبرداری نفت و گاز شرق (خانگیران) است. او میگوید: باوجودیکه کارمند هستم، سعی کردم هرسال تقریبا یک سفر داشته باشم.
تورهای حرم تا حرم، یزد به مشهد، مشهد تا ارومیه و مشهد تا خراسانجنوبی ازجمله مسیرهایی بوده که طی کردهام.
علاوهبر سفرهای برنامهریزیشده سالانه، سفر به شهرستانها و ییلاقات مشهد هم در برنامه دوچرخهسواریام و جزو تمرینات همیشگیمان هست.
به این ترتیب که هرجمعه با اعضای گروه، هماهنگ میکنیم و توری یکروزه یا نیمروزه برگزار میکنیم. مبدأ سفرمان بوستان ملت و مقصدمان کنگ، ازغند، طرقبه، شاندیز، زشک و... است.
این دوچرخهسوار درباره گروه ورزشیشان بیان میکند: گروه ما از دو ورزشکار تشکیل میشود و گاه به ۱۰، ۱۵ نفر نیز میرسد.
با نگاهی به سفرهای مهدی سلیمانی، متوجه تورهای انفرادی او میشویم که میگوید: من بهتنهایی نیز با دوچرخه سفر کردهام، اما اینگونه مواقع ترس و واهمهای دارم. علاوهبرآن دوستان و خانواده به دلایلی ازجمله حمایتنشدن از سوی سازمانها و نهادها، مانعاز کارم میشوند.
در سفرهایم ورزشکاران کانادایی، هلندی و آلمانی را دیدهام که مسیرهای طولانی را با دوچرخه طی میکنند. حتی خاطرم هست دوسهسال پیش در جاده سرخس، یک خانم سایکلتوریست آلمانی را دیدم که تنها بود.
این موضوع نشان میدهد که در کشورهای دیگر از ورزشکارانشان حمایت میکنند. این افراد کمیتهای دارند که کارت بینالمللی به دوچرخهسوار میدهد. ما هم این کارت را داریم ولی داخلی است و ارزش چندانی ندارد؛ بهطوریکه حتی در برخی سفرها با اینکه برای خوابگاه از تربیتبدنی نامه داشتیم، باز هم اذیتمان میکردند و با منت، مکانی برای استراحت و خواب دراختیارمان میگذاشتند
سفرهای مهدی سلیمانی در این سالها:
سال ۱۳۷۸/ حرم تا حرم (بهتنهایی)
خرداد سال ۱۳۸۸/ حرم تا حرم
مرداد سال ۱۳۸۸/ مشهد تا ارومیه (۱۳ روزه) بهمناسبت سال اصلاح الگوی مصرف
سال ۱۳۸۹/ حرم تا حرم
اسفند سال ۱۳۹۱/ یزد به مشهد با شعار «هوای پاک» (بهتنهایی)
سال ۱۳۹۲/ مشهد تا خراسانجنوبی
سال ۱۳۹۳/ شاهرود تا گرگان و اردبیل
* این گزارش سه شنبه، ۱۵ مهر ۹۳ در شماره ۱۱۷ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.