صفحه هر روز با گلشهر با هدف فعال کردن جوانان مهاجر افغانستانی در حوزه عکاسی راهاندازی شد. طرح را با یک دوره 100 ساعت عکاسی در گلشهر آغاز کردیم. خروجی عکسها رضایتبخش بود. تصمیم گرفتیم فضایی برای انتشار آن پیدا کنیم و دیدیم هیچ فضایی به اندازه فضای مجازی و اینستاگرام قابلیت ارتباط وسیع با مخاطب را ندارد.
وقتی میتوانیم با مواد دورریز بهترین وسایل را درست کنیم که حتی بازار فروش خوبی داشته باشد، چرا این کار را نکنیم؟! بهخصوص که الان به دلیل شرایط کرونایی فرصت زیادی برای ماندن در منزل داریم. ساخت وسایل تزیینی از مواد دورریز علاقه میخواهد که علیرضا عبدا...زاده، نوجوان محله شهید قربانی، آن را دارد. کافی است شیئی را یک بار ببیند و در ذهنش تصور کند و فوری آن را بسازد.
براتعلی ارشی مردی است که سعی میکند زمختی سالهای سختش را با شوخی بپوشاند. هرچند جدی و تلاشگر بودن او در رفتار و کردارش پیداست. به بهانهای از سربازی معاف شده اما وقتی جنگ شروه میشود به جبهه میرود و سالها در رزم و اسارت تاب میآورد. امروزه به کار آبا و اجدادیاش که باغداری بوده مشغول است. میگوید نگذاشتهام کرونا به باغچهام بیاید.او مجروح جنگی و آزاده دوران دفاع مقدس است.
نام کوچه خواجهربیع25 در گذشته میلان «باغوحش» بوده است و اینطور که ساکنان قدیمی میگویند، تابهحال چند نام عوض کرده است و حالا بهنام کوچه رضوان است. ماجرای جالب کوچه به باغوحشی برمیگردد که تا سال1363 هم در این محدوده وجود داشته و بعدها بهعلت سروصدای حیوانات به وکیلآباد منتقل شده و حالا جایش را کتابخانه پر کرده است.
در یک خانواده کمجمعیت بزرگ شده و صدای قرآن همیشه در خانهشان بلند بوده است. پدرش شغل شریف پاکبانی دارد و مادرش از جانودل برایش مایه میگذاشته است؛ مادری که در کنار صبوری، مشوق او در درسها و برنامههای قرآنیاش نیز هست. همه اینها زمینهای را فراهم کرده است تا فاطمه سجادی حالا در هفدهسالگی حافظ 8جزء قرآن باشد.
صبح علی الطلوع قرار بود حکم اجرا شود. شب قبل خواب به چشم هیچ کداممان نیامد. صبح سپیده نزده تاکسی گرفتیم و در سکوت راهی زندان وکیلآباد شدیم. توی مسیر هیچ کسی حرفی نمیزد. بینمان سکوت بود و توی سرمان کلی فکر و خیال. نماز را توی محوطه زندان خواندیم و بعد منتظر نشستیم. مادرم طبق معمول سرش پایین بود، تسبیح میگرداند و زیر لب ذکر میگفت. سرش را که بلند کرد، تردید را توی چشمهای پراشکش دیدم. بعد از چند دقیقه سکوت به من نزدیک شد و گفت که میخواهد قاتل احمد، پسر 39سالهاش را ببخشد.
بعضیها تصورشان از مسجد فقط به نماز خواندن ختم میشود! گمان میکنند فقط و فقط باید موقع اذان وارد مسجد شد و چند رکعت نماز اقامه کرد و بعد هم در مسجد را بست تا اذان بعدی! بچه های مسجدالرضا در خیابان طبرسی شمالی7 این تصور غلط را زیرپا گذاشتهاند و فراتر از آن می اندیشند. آنها ثابت کرده اند مسجد به عنوان یک پایگاه اجتماعی می تواند برای آبادانی محله و برای رفع مشکلات محله گام بردارد. فعالیت بچههای مسجدالرضا در سرود، هیئت، جهادی و... زبان زد محله و منطقه4 است.