کافی است از پلیسراه که خارج میشوی از بریدگی کوچکی که باز شده است به سمت مشهد دور بزنی تا خودت را به مرکز تحقیقات جهاد کشاورزی برسانی. حدود 200متر پایینتر از جایی هستیم که مردم از مشهد خارج میشوند و چشممان به تابلوی مرکز تحقیقات میافتد. از همان بدو ورود متوجه میشویم اینجا به گستردگی یک شهر اما با ساکنان متفاوت است. زمینهای کاشته شده که هر کدام برچسب خاص خودشان را دارند، میگویند: «اینجا شهر گیاهان است.»
چند سال قبل کارگری داشتم که هنوز با اخلاق من آشنا نبود، یک مشتری ژاپنی به مغازهمان آمده بود و او هم سبد گل 40هزار تومانی را به 100هزار تومان به او فروخته بود. وقتی آمدم خیلی خوشحال به من گفت که سود خوبی کردهایم. من او را دعوا کردم و گفتم کار خوبی نکرده است. 2هفته زمان گذاشتم تا آن فرد ژاپنی را که مهمان یکی از همسایههای ما بود پیدا کردم و پولش را برگرداندم. او هم به همسایهمان گفته بود من نه در کشور خودم و نه در کشور شما چنین رفتاری را ندیدهام که کسی پول اضافی را برگرداند. تا مدتها هر روز به اینجا میآمد و با نگاهش با من حرف میزد. من هم به او شاخه گلی تقدیم میکردم.
سیدقاسم درودی ۳۰ سال در امور اداری سپاه مشغول کار بوده و در زمان خدمتش در سپاه مسئول خرید بوده است. رفتن به گلخانه برای خرید گل باعث شد متوجه شود چقدر آن فضا و گلها را دوست دارد و همین باعث شد وارد این کار شود: وقتی در گلخانه به اطرف نگاه میکردم، حس کردم چقدر حالم در میان گلها خوب است. با خودم تصمیم گرفتم یک روز خودم گلخانه راه بیندازم. آن موقع در قم مأمور بودم. وقتی بازنشست شدم و به مشهد آمدم، تصمیمم را عملی کردم.حالا ۷ سال از آن تصمیم و آن زمان میگذرد.
جواد محمودی از افرادی است که برای مشاغل آسیبدیده از کرونا حرفهای خوبی دارد. او ساکن محله گاز و 22سال است ورزشهای رزمی را آموزش میدهد و هنوز هم با عشق پای این حرفه ایستاده است. علاوه بر کرونا، اتفاقی مسیر زندگی جواد محمودی را تغییر داده که مجبور است بیشتر وقتش را در منزل بگذراند. او میگوید: «همسرم که بیمار شد، مجبور شدم وقت بیشتری برای خانواده بگذارم. متأسفانه همسرم را خیلی زود از دست دادم و مجبورم کنار 2فرزندم باشم. به همین دلیل در همین شرایط کرونایی از طریق فضایمجازی مربیگری هم میکنم و خوشبختانه استقبال هم خیلی زیاد است.»
مرضیه حسینی میگوید: به همراه همسرم بیشتر فضاهای خالی اطراف مجتمع را شخم زده و گلهای فصلی و دائمی کاشتیم. با کاشت این گلها محله جلوه زیبایی پیدا کرد. همسایهها نیز مشارکت کرده و در این راه با من همراه شدند، حتی یکی از همسایهها با هزینه شخصی خود تعداد زیادی درخت توت تهیه کرده و رایگان در اختیار همسایهها قرار داد تا جلوی در منزل خود بکارند. ما حتی با کمک همسایهها باغ کوچکی از درختان میوه را در محله ایجاد کردیم که حالا به بار نشسته است و اهالی از میوههای آن همچون زردآلو و آلبالو همچنین سایه دلنشین درختان این باغ کوچک استفاده میکنند.
ما در گذشته با رفتن به کوههای کلات و هزارمسجد بخشی از گیاهان دارویی را خودمان تهیه میکردیم، اما امسال به دلیل خشکسالی و نبود گیاهان دارویی به کوه نرفتیم و همه را خریدیم، از طرف دیگر با انبار و احتکار گیاهان دارویی توسط برخی سودجویان قیمت گیاهان دارویی چند برابر شده است.
گلفروش باید عاشق کارش باشد و زبان گلها را بفهمد. امیر صابری دراینباره میگوید: گلفروشها معمولا آدمهای لطیفی هستند و علاقهشان به گل ریشه در لطافت روحشان دارد. آنطور که خبر دارم و در همصنفیهایم میبینم معمولا گلفروشها کارشان را از گلخانههای کوچک با تعداد کمی گل شروع میکنند. اگر به قولی دست گلفروش به پروش گل افتاد و گلها رشد خوبی داشتند کار را حرفهای دنبال میکند.