کد خبر: ۹۸۵۴
۱۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰

مرشد آداب‌دان

برای محمود رمضانی همه‌چیز از یک پیشنهاد دوستانه شروع شد. زمانی‌که مصطفی حشمتی در شانزده‌سالگی دست محمود را گرفت و گفت: «بیا برویم گود زورخانه؛ می‌گویند ورزش خوبی است.» 

با ریتم ضرب مرشد، همه حرکتشان را شروع می‌کنند. بزرگ‌تر‌ها ابتدای صف دور می‌زنند و کوچک‌تر‌ها پشت سرشان. آنچه در گود زورخانه به‌خوبی دیده می‌شود، احترام به پیشکسوت و بزرگ‌تر است و بعد ورزش و تندرستی اهمیت پیدا می‌کند. گود زورخانه نیروی انتظامی در محله رضاشهر دو‌سال است محل تمرین شاگردان محمود رمضانی است که بیش‌از چهل‌سال از عمرش را در گود‌های شهرمان مو سپید کرده است.

این پیشکسوت بااخلاق از احمدآباد و عشرت‌آباد، ورزش باستانی را شروع کرده و اکنون که ساکن محله چهارچشمه است، هرچه را در چنته دارد، به جوانان شهرمان یاد می‌دهد تا توأمان درس اخلاق و ورزش بیش‌از قبل در جامعه ورزشی رواج پیدا کند.




مصطفی من را پاگیر زورخانه کرد

برای رمضانی همه‌چیز از یک پیشنهاد دوستانه شروع شد. زمانی‌که مصطفی حشمتی در شانزده‌سالگی دست محمود را گرفت و گفت: «بیا برویم گود زورخانه؛ می‌گویند ورزش خوبی است.» 

همان روز اولین جرقه در ذهنش زده شد و عشق به گود دیگر نگذاشت این ورزش را رها کند. البته خودش معتقد است که اول ریتم ضرب آهنگ مرشد او را جذب کرد و به‌همین‌دلیل در‌کنار ورزش باستانی، مرشدی و نواختن ضرب را هم یاد گرفته است، اما با افتخار می‌گوید که در اصل باستانی‌کار است تا مرشد.

با اینکه تن صدایش بم و پر است، لحنی آرام دارد. با خنده‌ای که گاه‌و‌بی‌گاه وسط تعریف‌کردن خاطرات در صورتش نقش می‌بندد، می‌گوید: مصطفی همسایه‌مان بود در عشرت‌آباد. من را برد و پاگیر زورخانه کرد، اما خودش نیامد. الان یک گروه داریم به اسم بچه‌های قدیم عشرت‌آباد. هر وقت فیلمی از خودم در گود می‌گذارم، مصطفی می‌آید و با کلی آب‌و‌تاب می‌گوید استاد رمضانی را ببینید. البته من به او می‌گویم در اصل استاد، خودش است که من را به خوب جایی برد.

کار دو شیفت در نخریسی

مادر و پدر رمضانی از اینکه پسرشان سربه‌راه بود و ورزشی را انتخاب کرد که منشأ آن اخلاق بود، خوشحال بودند. محمودآقا هم بعد از آنکه متوجه شد رشته مورد‌علاقه‌اش را پیدا کرده است، وقفه‌ای در تمریناتش نینداخت؛ حتی وقتی بعد‌از گرفتن دیپلم حسابداری، دو شیفت در شرکت نخریسی کار می‌کرد و شب‌ها هم می‌رفت تمرین. هر‌چه دوستان و آشنایان می‌گفتند «مگر تو خستگی سرت نمی‌شود؟ برو استراحت کن»، حرفشان را درک نمی‌کرد و اتفاقا پایش که به گود می‌رسید، انرژی می‌گرفت.

وقتی می‌خواهد از مسافت راه‌آهن تا عیدگاه بگوید، صوت کش‌داری بر زبان می‌آورد؛ «اووو! خانه‌مان طرف راه‌آهن بود و زورخانه در عیدگاه. پدرم نجار بود و پول چندانی به ما نمی‌داد. اصلا آن زمان رسم نبود که دست بچه‌ها پول باشد. گاهی همه این راه را پیاده می‌رفتم.

مرشدمان مرحوم ترشیزیان و رئیس باشگاه هم آقای فاطمی بود. اسم کوچک هیچ‌کدامشان یادم نمی‌آید. فاطمی هیکل درشتی داشت و پشت یک میز کوچک می‌نشست و شهریه می‌گرفت. گمانم شهریه ماهی یک‌تومان بود. بعد از مدتی به او گفتم: آقای فاطمی! از من شهریه نگیر، چون پدرم به ما زیاد پول توجیبی نمی‌دهد. او با احترام زیاد گفت: شما شهریه‌ات را داده‌ای. برو پسرم. ورزش کن.»

 

مرشدآداب‌دان

 

سال ۹۳ پیشکسوتان جمع شدند

آقا‌محمود تا سال‌۹۰ که بازنشسته شد، ورزش باستانی را به همان سبک و سیاق همیشه‌اش ادامه می‌داد و بی‌وقفه تمرین می‌کرد. برای رمضانی ورزش حرفه‌ای و کسب مقام بعد‌از بازنشستگی شروع شد، در دوره ای‌که با همت استاد احمد ممنون، فدراسیون ورزش باستانی در سال‌۹۱ راه‌اندازی شد و سال‌۹۳ هم تیم پیشکسوتان با تلاش‌های سرهنگ سید‌علی‌اصغر موسوی شکل گرفت.

رمضانی چند عکس از تیم پیشکسوتان را که روی دیوار چسبانده است، نشان می‌دهد و تعریف می‌کند: استاد ممنون و سرهنگ موسوی سال ۹۳ که تصمیم گرفتند تیم پیشکسوتان را راه‌اندازی کنند، در باشگاه‌ها جست‌و‌جو و از هر باشگاهی پیشکسوتان را جذب کردند. یک روز هم به باشگاه ما آمدند. اول قبول نکردم و گفتم من زیاد حرفه‌ای نیستم. ولی گفتند «شما استعداد داری؛ بیا.»

تمرین‌ها سخت بود و فشار زیادی به ما می‌آورد. از حدود هشتاد‌نفری که جذب کردند، نزدیک به ۱۰‌نفر در تیم باقی ماندیم. با همان تیم در مسابقات استانی شرکت کردیم و اول شدیم. در مسابقات کشوری در رشت هم که با حمایت امین یوسفیان، مربی‌مان، حضور یافتیم، یک رده سنی تیم ما اول و یک رده سنی سوم شد. تیم خراسان رضوی سوم شد و جام هم گرفتیم.

 

فِر می‌زدیم؛ فکر می‌کردیم آخرش است!

تواضع در گفتار و رفتار رمضانی عیان است. با اینکه سالیان سال در گود زورخانه موی سپید کرده و خودش در رتبه خوبی از این ورزش قرار داشته است، وقتی برای شرکت در مسابقات پیشکسوتان به او گفته‌اند باید زیر‌نظر مربی تمرین کند، به راحتی پذیرفته است.

می‌گوید: ورزش مسابقه‌ای با سنتی فرق دارد؛ مثلا ما فر می‌زدیم؛ فکر می‌کردیم آخر حرکات است! یا مثلا ده‌بیست‌دور چرخ می‌زدیم و فکر می‌کردیم خیلی حرفه‌ای هستیم! بعد که به تیم پیشکسوتان رفتیم، گفتند فر باید این‌طور باشد یا مثلا این چرخ تیز است یا این مدل چرخ چمنی یا قجری است و کلا هر حرکتی برای مسابقات اصول خاصی دارد.

در قدیم، درب زورخانه‌ها کوتاه بود تا ورزشکاران مجبور باشند موقع ورود خم شوند و تواضع را یاد بگیرند

همه پیشکسوتان مانند رمضانی به‌راحتی نپذیرفتند که زیر نظر مربی دیگری که شاید کمتر از آنها تجربه دارد، کار کنند. با همان خشوعی که ایراد کارش را پذیرفته و توانسته است پیشرفت کند، ادامه می‌دهد: تصور کنید سه داور نشسته‌اند تا کوچک‌ترین خطایی را تذکر دهند.

برای بعضی از پیشکسوتان، قرارگرفتن در این موقعیت بسیار سخت بود و نیامدند و نپذیرفتند که بعد از این همه سال کسی بهشان بگوید چه کنند و چه نکنند، یا مثلا فلان حرکتشان درست یا غلط است. اما من قبول کردم؛ چون می‌دیدم مربی کاربلد است. مثلا استاد ممنون از من قدیمی‌تر بود و گود‌های بسیاری راه انداخته و نونهالان بسیاری را آموزش داده بود و یک سروگردن از من بالاتر است.


از منکری تا صاحب زنگ‌شدن

نوبت می‌رسد به توضیح گود زورخانه و قوانین حاکم بر آن. مثلا در قدیم، درب زورخانه‌ها کوتاه بود تا ورزشکاران مجبور باشند موقع ورود خم شوند و تواضع را یاد بگیرند. یا مراسم گل‌ریزان بعد‌از ورزش برگزار می‌شد و طی آن، چهارطرف لنگی را می‌گرفتند و مردم در آن پول می‌ریختند برای امور خیر.

او درباره حرکات ورزشی گود هم توضیح می‌دهد که هر‌کدام نماد یک حرکت جنگی است و در‌میان پهلوانان مرسوم بوده است.

یکی از دلایلی که کلاس‌های تمرینی او طرفداران بسیاری دارد، بیان شیرین او درباره نماد‌ها و ارزش‌های ورزش باستانی است.

این استاد پیشکسوت مراحل ارتقا و پیشرفت در ورزش باستانی را هم توضیح می‌دهد؛ از منکری (یعنی می‌گویند بر منکر علی (ع) لعنت و جواب می‌شنوند، بیش باد) و صلوات گرفته تا ضرب و زنگ که هرکدام نشان از پیشرفت و سن‌و‌سال و تجربه ورزشکار دارد و طی حکمی از تهران صادر می‌شود.

آقامحمود بعداز چهل‌سال ورزش باستانی به درجه‌ای رسیده که صاحب زنگ است و در‌این‌باره می‌گوید: کلا سه تا زنگ داریم. اولی موقع چرخ‌زدن و مربوط‌به افرادی است که بیشتر از چهل‌سال تجربه دارند. دومین زنگ مربوط‌به وقتی است که وارد گود می‌شوی، بیشتر از پنجاه‌سال تجربه داری و زنگ سوم برای ورزشکاران هفتاد‌ساله و بیشتر است؛ یعنی آنها که حکم پیرمرشد‌ها را دارند و از در که وارد می‌شوند، برایشان زنگ می‌زنند.

مرشدآداب‌دان


به قهرمانی شاگردانم امید دارم

در‌میان شاگردان این جانباز و ایثارگر دفاع مقدس از هر سنی دیده می‌شود؛ از کودک پنج‌ساله تا پدربزرگ هفتاد‌ساله کنار هم ورزش و آداب پهلوانی را تمرین می‌کنند. کلاس رمضانی رو به پایان است و ورزشکاران یکی‌یکی از گود خارج می‌شوند.

با احترام تک‌تک آنها را به خدا می‌سپارد و می‌گوید: من چهل‌سال تجربه‌ام را در‌اختیار ورزشکاران می‌گذارم. نیم‌ساعت اول در گود آموزش می‌دهم و بعد می‌روم بالا، در جایگاه مرشد و خودم ضرب می‌زنم و می‌خوانم. از همان‌جا هم اشکالاتشان را می‌گویم. گاهی تمرین را متوقف می‌کنم تا برای همه توضیح بدهم که شیوه درست حرکت چگونه است.

نمی‌شود فقط ضرب دست بگیری و چند شعر را از بر بخوانی و فکر کنی مرشد هستی

او داشتن علاقه و پشتکار را شرط اصلی حضور در گود می‌داند. به پسر‌بچه کوچکی که همراه پدرش در گوشه‌ای از رختکن ایستاده است، اشاره می‌کند و می‌گوید: این پسر‌بچه شش‌ساله محمدعلی میرزایی است که تا سطح کشوری حرف برای گفتن دارد و شک ندارم قهرمانی در‌انتظار اوست. یک شاگرد دیگر هم دارم که در چند رشته ورزشی فعالیت داشته و حالا باستانی را انتخاب کرده است؛ سجاد ثابت در این دو‌سالی که ورزش باستانی را شروع کرده به قدری پیشرفت کرده است که در بسیاری از گود‌ها میان‌داری می‌کند.


مدرس ساز‌های کوبه‌ای

ضرب را در دست می‌گیرد و می‌گوید: بیشتر شعر‌های حماسی و مدح ائمه (ع) را می‌خوانم، اما به حضرت‌علی (ع) و امام‌رضا (ع) ارادت خاص دارم.

ضرب را زمین می‌گذارد. نصیحت‌وار می‌گوید: اول باید ورزشکار خوبی باشی تا بتوانی مرشد شوی؛ چون همه‌اش آدابی دارد. نمی‌شود فقط ضرب دست بگیری و چند شعر را از بر بخوانی و فکر کنی مرشد هستی. من هنوز خودم را مرشد نمی‌دانم و می‌گویم ورزشکار‌م. گاهی پیش آمده است مرشدی، احترام پیشکسوت را نگه نداشته و آداب را رعایت نکرده است. این کار‌ها در ورزش باستانی جایی ندارد.

سازهایش را نشان می‌دهد؛ سنتور، دوتار، دف، تنبک، ضرب و تمپو. بعد می‌گوید: یادگیری ساز‌های کوبه‌ای را بعد‌از بازنشستگی و با تنبک شروع کردم. وقتی دیدم به اصطلاح به دستم می‌افتد، رفتم و شاگرد استاد محسن رستگار شدم. الان غیر از ورزش زورخانه، مدرس ساز‌های کوبه‌ای هم هستم. دف و تنبک و ضرب زورخانه را تدریس می‌کنم و سنتور و تار را هم برای دل خودم می‌زنم.

آقا‌محمود نگاهی به ضربش می‌اندازد و مثل یک عاشق شیفته اعتراف می‌کند: برای من ضرب زورخانه با همه ساز‌ها فرق دارد.


راهم را پیدا کردم

والیبال، فوتبال، تنیس روی میز و کشتی، رشته‌های ورزشی‌ای بوده که سجاد ثابت‌گلستانی مدتی در آنها فعالیت داشته، اما معتقد است آشنایی‌اش با ورزش باستانی باعث شد راهش را پیدا کند.

این جوان ورزشکار می‌گوید: استاد رمضانی علاوه‌بر اینکه جزو مربیان فدراسیون است، از پیشکسوتانی به شمار می‌رود که فرهنگ باستانی را با جان و دل ترویج می‌کند.

او که تصمیم دارد برای مسابقات آماده شود، ادامه می‌دهد: درست است که من به‌خاطر علاقه و پشتکارم پیشرفت خوبی داشته‌ام، اما نقش استاد در قوی‌ترشدن انگیزه‌ام بسیار مؤثر بوده است.


بهبود جسم و روح

با راهنمایی‌های استاد رمضانی، کمردرد حسن وزیری طی یک سال خوب شده است. وزیری که پنجاه‌سال دارد، می‌گوید: سال گذشته کمردرد شدم و به توصیه دکتر می‌خواستم ورزشی را شروع کنم. وقتی به استاد رمضانی دراین‌باره گفتم، مرا راهنمایی کرد که چگونه با انجام درست حرکات، بتوانم دردهایم را تسکین ببخشم.

او درباره انتخاب ورزش باستانی می‌گوید: در نه‌سالگی یک بار به زورخانه رفته بودم و فضای آن را دوست داشتم. اینکه با سلام و صلوات و مدح ائمه (ع) ورزش می‌کنند و ضرب و ریتم دارد، برایم خوشایند است.



قهرمان کوچک

محمدعلی میرزایی به‌همراه پدرش به کلاس‌های استاد رمضانی می‌آید. داوود میرزایی می‌خواهد پسرش غیر از ورزش و تندرستی، مرام پهلوانی و ادب و اخلاق را هم سرلوحه رفتارش قرار دهد.

او می‌گوید: ورزش باستانی را انتخاب کردم؛ چون اصل و نسب‌دار است و متعلق به کشور خودمان. خانه‌مان نزدیک زورخانه است و وقتی فهمیدم استادرمضانی کلاسی دایر کرده، خیلی خوشحال شدم و بدون معطلی، پسرم را به این گود آوردم. وقتی دیدم استاد از جان و دل برای شاگردانشان مایه می‌گذارد، به‌خاطر این تصمیم، خدا را شکر کردم.


* این گزارش چهارشنبه ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۰ شهرارامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
نظرات بینندگان
مهدی ظریف
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۰۵ - ۱۴۰۳/۰۵/۱۰
0
0
سلام
دوست و همکار قدیمی آقامحمودرمضانی عزیزوگرامی
آفرین به این اراده وهمت ‌،انشاالله که همچنان شاهد پیشرفت های پی درپی جنابعالی باشیم
موفق وپیروزباشید
موسی سرباززاده
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۰ - ۱۴۰۳/۰۵/۲۴
0
0
سلام جناب آقای استاد رمضانی سلامتی وسعادت و پیشرفت روزافزون شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم ارادتمند سرباززاده یاابولفضل مدد
آوا و نمــــــای شهر
03:44