کد خبر: ۸۵۹۱
۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

یک روز در ماه اصلاح رایگان کودکان کم‌توان ذهنی

آرایشگران جوان محله خاتم‌الانبیا (ص) یک روز در ماه را صرف اصلاح رایگان کودکان کم‌توان ذهنی و جسمی می‌کنند. داوود گرمرودی که چهار انگشتش قطع شده، بانی این کار خیر است.

داوود شروع به تماس‌گرفتن و سرزدن به مغازه‌ها می‌کند: همه برای شنبه آماده باشید. قرارمون مثل همیشه، ساعت ۸:۳۰ صبح، جلوی مغازه حاج‌قاسم. همه بعد‌از شنیدن پیغام، با خود حساب‌و‌کتاب می‌کنند و باز هم مثل همیشه، به عشق محلی که می‌خواهند آنجا بروند، کار شنبه را تعطیل کرده و دور قرار‌های آن روز را خط می‌کشند.

فردا ساعت ۸:۳۰ صبح، بیشتر اعضا جلوی مغازه منتظرند و از قرار معلوم، یکی‌دونفری خواب مانده‌اند؛ چند نفر مامور می‌شوند تا به خانه آن‌ها رفته، بیدارشان کنند.

چند‌دقیقه‌ای بعد، جمع وجور شده‌اند. همه بچه‌ها، به‌جز داوود گرمرودی و نجف‌علی امیری آرایشگر هستند. چند خودرو که داوود از قبل آن‌ها را هماهنگ کرده، سرِ ساعت اعضا را سوار می‌کنند و به سمت الهیه و موسسه توان‌جویان نرگس که محل نگهداری از کودکان کم‌توان ذهنی است، حرکت می‌کنند. این یک کار گروهی از جوانان محله خاتم‌الانبیا(ص) است که حاضرند به‌خاطر آن، یک‌بار در هر ماه، کارشان را تعطیل‌کنند تا کار خیری را به سرانجام برسانند که پیشگام آن، داوود گرمرودی بوده است.

 

خاطره ده‌سالگی‌ام؛ سبب همه این اتفاقات شد

داوود گرمرودی بانی تشکیل گروه، از انگیزه انجام این کار می‌گوید:چهارم دبستان بودم که کارکردن را در‌کنار درس‌خواندن شروع کردم و در یک «پرس‌کاری» مشغول شدم. در نوجوانی دستم زیر دستگاه رفت و چهار انگشتم قطع شد و در بیمارستان امدادی بستری شدم.

سه ماهی که در بیمارستان بودم، مرد غریبه‌ای، هرچند وقت یک‌بار با یک ماشین اصلاح ساده به بیمارستان می‌آمد و سرِ بیماران را رایگان اصلاح می‌کرد.  

کار او به اندازه‌ای برایم جالب و ارزشمند آمد که وقتی از بیمارستان مرخص شدم، با خودم گفتم من که پولی برای انجام کار خیر ندارم، اما مثل این آقا می‌توانم اصلاح ساده سر را انجام دهم؛ به‌همین خاطر، ماشین اصلاح خریدم و هردوماه یک‌بار به بیمارستان امدادی و امام‌رضا (ع) مراجعه‌کرده و سرِ ۱۰ نفر را اصلاح می‌کردم. این کار را به مدت دوسال، هر ماه انجام می‌دادم.

در جریان سفر به سوریه با خانمی آشنا شدیم که در یک موسسه توان‌بخشی، کار می‌کرد

بعد‌از این مدت، چون محل کارم عوض شد، به زادگاهم، شهرستان قائن برگشتم و مدتی معلم نهضت سوادآموزی شدم. در این مدت نیز در روستای محل خدمتم، به کار‌های بهداشتی روستا رسیدگی می‌کردم و به اندازه‌ای کار خیر آن مرد غریبه در بیمارستان، روی من تاثیر گذاشته بود که از قدم‌گذاشتن در کار خیر، پا پس‌نکشیدم و در صندوق خیریه‌ای عضو شدم که برای نیازمندان، جهیزیه تهیه می‌کرد.

سال ۷۶ ازدواج کردم. دوباره راهی مشهد شدم و با تشویق‌های همسرم که خودش نیز دستی در کار خیر داشت، کمک به نیازمندان، پخش غذا بین آنان، توزیع ساندویچ بین کارگران و پذیرایی از زائران محرم و صفر را انجام دادیم و کار‌ها به همین منوال پیش می‌رفت.

چندسال‌قبل در جریان سفر به سوریه با خانمی آشنا شدیم که در یک موسسه توان‌بخشی، کار می‌کرد. این آشنایی سبب شد دوباره با یادآوری کار خیر آن مرد غریبه در سال‌ها پیش، به سرم بزند کار اصلاح مددجویاناین مرکز را انجام دهیم.

از‌آنجا‌که طی ۹‌سال گذشته، مشتری حاج قاسم بوده‌ام که از آرایشگر‌های خوب خیابان امام‌زمان (عج) در محله خاتم‌الانبیا (ص) است و می‌دانستم ایشان، آدم دست‌به‎خیر دارند، پیشنهاد رفتن به موسسه کم‌توانان ذهنی و اصلاح رایگان موی سر آن‌ها را با او درمیان گذاشتم که با روی گشاده استقبال‌کردند و چندباری به‌همراه شاگرد حاج‌قاسم، به موسسه رفتیم.  

کمی بعد، به پیشنهاد حاج‌قاسم به فکر تشکیل گروه افتادیم و به همین‌خاطر، با یکدیگر به‌سراغ آرایشگر‌های محله رفتیم و طرح را با آن‌ها درمیان گذاشتیم. کم‌کم گروهمان شکل‌گرفت و تاکنون ۱۴ آرایشگر محله، در این گروه عضو شده‌اند که بعداز هر یک‌ماه یا ۴۵ روز، به موسسه می‌رویم و باوجود مشکلاتی که وجود دارد، اصلاح بچه‌های کم‌توان ذهنی و جسمی را انجام می‌دهیم.

شاید باورتان نشود که این آرایشگر‌ها در‌حالی یک روز از کارشان را تعطیل می‌کنند که می‌توانند حداقل، ۵۰ هزارتومان در آن روز کاسبی کنند، اما برای انجام کار خیر، به موسسه می‌آیند و حتی از وسایل خودشان استفاده می‌کنند.

بار‌ها پیش آمده براثر ضربه‌ها و مشت و لگد‌هایی که بچه‌های موسسه می‌زنند، ماشین‌های اصلاح شکسته، اما آرایشگر‌ها حتی زیر لب، غر نزده‌اند. خود من شاهد بوده‌ام که بعضی بچه‌ها آرایشگر‌ها را گاز می‌گیرند یا روی آن‌ها، آب دهان می‌اندازند، اما باز هم اعضا تشری به آن‌ها نمی‌زنند و با جان و دل کارشان را انجام می‌دهند.

هماهنگی گروه، آماده‌کردن بچه‌های موسسه برای اصلاح، به این صورت است که دورشان ملافه سفید می‌پیچیم و جمع‌کردن مو‌های ریخته‌شده روی زمین، برعهده من است، اما کار اصلی را آرایشگر‌ها انجام می‌دهند.

آن‌ها از سرِ صبح تا ساعت ۲ ظهر، سرپا هستند و بدون دقیقه‌ای استراحت، با عشق، مو‌های سرِ بچه‌های موسسه را اصلاح می‌کنند. بعضی از این بچه‌ها با زبان بی‌زبانی از ما تشکر می‌کنند و حتی تعدادی از آن‌ها دست‌های ما را می‌بوسند.

اصلاح موی سرِ بچه‌ها که تمام می‌شود، با هزینه خودم، اعضای گروه را به رستوران می‌برم و هرکسی اختیار دارد هر نوع غذایی را که دوست دارد، سفارش دهد. بعد از ناهار نیز همه را دوباره با سرویس به خانه‌هایشان می‌فرستم.

خدا به انسان دو دست داده که یکی برای خودش باشد و دیگری برای انجام کار‌های دیگران. برای انجام کار خیر، همیشه نیاز به جیب پر از پول نیست، بلکه هرکسی می‌تواند با هنرش، کارش یا حتی حرف‌زدنش کار خیری را انجام دهد که در زندگی تاثیر فراوان دارد. خود من، همیشه اثر انجام این کار‌های خیر کوچک را دیده‌ام و زندگی و خانواده خوبی که در‌حال‌حاضر دارم، تاثیر همین کارهاست.  

 

آرایشگران جوان محله خاتم‌الانبیا (ص) یک روز در ماه را صرف اصلاح رایگان کودکان کم‌توان ذهنی و جسمی می‌کنند

 

آرزو دارم تکیه‌ای برای پذیرایی از زائران امام‌رضا (ع) راه‌اندازی کنم

حدود چهارسال قبل، برای خوردن ناهار به رستورانی در نزدیکی بیمارستان امدادی رفتم؛ همان‌موقع پسر نوجوانی آمد و از جلو در گفت: «می‌شود به من کمی غذا بدهید؟» صدایش زدم و گفتم: «مگر خانه نداری؟» که در جوابم از بیماری یکی از نزدیکانش صحبت کرد و گفت که در این بیمارستان بستری است؛ از کاشمر آمده، نه کاری دارد و نه پولی.

شماره تلفنم را به او دادم و گفتم: «اگر خودت دوست داشته‌باشی، من می‌توانم تا زمانی که مریضت خوب شود، به تو کار بدهم.» چند روز بعد او تماس گرفت و اعلام آمادگی کرد. من هم او را به شرکت حمل‌ونقلی که در آن کار می‌کنم، بردم. به مدت چهارماه آنجا بود و با حقوقی که می‌گرفت، توانست مریضش را بعد‌از بهبودی، از بیمارستان مرخص کند و به شهرش برگردد.  

آرزو دارم روزی بتوانم در بزرگراه آزادی، تکیه‌ای برای پذیرایی از زائران امام‌رضا (ع) راه‌اندازی کنم و با کمک خیّران، مکانی را برای هیئت «متحده حسینی» که هیئت شهرستان قائن است، بسازم. یکی دیگر از خواسته‌هایم، این است که گروه آرایشگر‌های خیّر را با جذب نیرو‌های بیشتر بزرگ‌تر کنم که بتوانیم به آسایشگاه‌ها و بیمارستان‌ها هم خدمات‌رسانی کنیم؛ برای انجام این کار از اتحادیه و خود بهزیستی درخواست دارم به هر طریقی از این آرایشگر‌ها حمایت کند.

 

قاسم مبارزی: در اصلاح بچه‌های کم‌توان، سنگ‌تمام می‌گذاریم

۲۰ سال است آرایشگر هستم. از چندسال قبل به خودم گفتم درست است که پولی برای انجام کار خیر ندارم، اما می‌توانم هنرم را در این راه خرج کنم. حالا یک روز از ۳۰ روزم را به اصلاح رایگان موی سر بچه‌های کم‌توان ذهنی و جسمی اختصاص داده‌ام و با نیت خیر در اصلاح آنان، سنگ تمام می‌گذارم.

ما این کار را برای ثوابش انجام می‌دهیم تا اجر اخروی شامل حالمان شود، اما از بهزیستی و خود اتحادیه نیز درخواست‌هایی داریم که به نحوی حامی گروه‌هایی این‌چنینی باشد تا این کار‌های مشارکتی و خیرخواهانه در جامعه افزایش یابد. ازآنجاکه ما توانایی خدمات‌رسانی رایگان، برای همه مکان‌های خیریه را نداریم، آمادگی داریم که با تخفیف‌های ویژه‌ای چنین کاری را در سایر مکان‌ها نیز اجرا کنیم.

 

حسین‌عیدی: برکتش را در کارم دیده‌ام

در این چندساله که با گروه برای اصلاح رفته‌ام، حتی یک‌بار هم پشیمان نشده‌ام و از این کار عقب نکشیده‌ام؛ چراکه برکتش را به‌وضوح، در کارم دیده‌ام. اگر در آن یک روز، حداقل ۵۰ هزارتومان می‌توانیم در مغازه خودمان کاسبی کنیم، با این کار خیر، چندبرابر آن برکت وارد کاسبی‎ ما می‌شود.

 

محمد نورپور: در مغازه خودم اصلاح بچه‌ها را دوست ندارم، اما در موسسه، این کار را با عشق انجام می‌دهم

اولش که به من این کار را پیشنهاد کردند، علاقه‌ای به رفتن نداشتم و حتی مادرم هم راضی نبود، اما اعضا گفتند یک بار بیا. حس خوبی که پیدا می‌کنی، دیگر رهایت نمی‌کند و درست هم می‌گفتند. وقتی بار اول برای اصلاح رفتم تا چند وقت، حالم از انجام این کار، خیلی خوب بود و باوجود اینکه، موقع اصلاح، بعضی بچه‌های کم‌توان ذهنی ما را گاز می‌گرفتند، رویمان تف می‌انداختند یا مشت و لگد می‌زدند، درکنار همکارانم، حال خیلی خوبی داشتم. موضوع جالب، این است که من در مغازه خودم، علاقه‌ای به اصلاح بچه‌های کوچک ندارم، اما آنجا این‌کار را با عشق انجام می‌دادم.

اعضا گفتند یک‌ بار بیا. حس خوبی که پیدا می‌کنی، دیگر رهایت نمی‌کند و درست هم می‌گفتند

 

حسین اژدری: خیلی زود، دلم برای بچه‌ها تنگ شد

زمانی‌که این‌کار را به من پیشنهاد دادند، چون گفتند برای بچه‌های کم‌توان‌ذهنی باید این کار را انجام دهی، حقیقتش کمی ترس داشتم، اما وقتی برای اولین‌بار آنجا رفتم، با همه سختی، از اینکه کنار آن بچه‌ها و مهربانی‌هایشان بودم، یکی از بهترین خاطراتم شدم و این کار خیر، به‌اندازه‌ای به دلم نشست که هنوز  چند هفته‌ای نگذشته بود که دلم برایشان تنگ شد. وقتی در موسسه حضور داریم، حتی علاقه‌ای به چای‌خوردن و استراحت‌کردن ندارم و به‌جای این کار‌ها به‌دنبال اصلاح بیشتر هستم. 

 

سجاد سلیمانی: سختی این کار هم شیرین است

هرکسی می‌تواند در حد توان خود، کار خیری انجام دهد و من هم انتخاب کردم که از طریق حرفه‌ام،  قدمی در این راه بردارم؛ چراکه سختی این کار هم، شیرین است. این موسسه صندلی و میز مخصوص برای اصلاح ندارد؛ به همین دلیل هم بچه‌ها و هم خود آرایشگر‌ها اذیت می‌شوند. اگر خیّری اقدام به تجهیز این مکان برای اصلاح بچه‌ها کند، کار ما هم آسان‌تر و بهتر انجام خواهدشد. 

 

مسلم اصغری: زندگی فقط تفریح و پول‌درآوردن نیست

وقتی در‌جریان کار و چند‌و‌چون آن قرار گرفتم، با جان و دل پذیرفتم و تاکنون بار‌ها شده که برای انجام این کار، از تفریحم زده‌ام؛ زندگی، فقط تفریح و پول درآوردن نیست، باید چیزی برای آن دنیای خود داشته باشیم. 

 

آرایشگران جوان محله خاتم‌الانبیا (ص) یک روز در ماه را صرف اصلاح رایگان کودکان کم‌توان ذهنی و جسمی می‌کنند

 

محمدجواد محمد‌زاده: انجام این کار، لیاقت می‌خواهد

کار اصلاح بچه‌های موسسه، آن‌قدر برایمان لذت‌بخش است که همه ما، همیشه منتظر هستیم تا از موسسه تماس بگیرند و ما برای اصلاح برویم. خودمان پیشنهاد کرده‌ایم روز انجام این‌کار، شنبه باشد تا اول هفته‌مان را با انجام این کار خیر شروع کنیم.

واقعا حضور در این محل و انجام این کار، لیاقت می‌خواهد. ما آرایشگرها، آنجا خیلی باهم متحد هستیم و حتی اگر کار اصلاح بچه‌ای ایراد داشته باشد، با کمک یکدیگر نقص آن را برطرف می‌کنیم.

 

انجام کار خیر فقط با پول نیست

فاطمه جوانی که نماینده بانوان در محله خاتم‌الانبیاست، همسر داوود گرمرودی، بانی راه‌اندازی اصلاح رایگان موی سرِ بچه‌های موسسه کم‌توانان ذهنی و جسمی است. او که با الگوگرفتن از همسرش، در‌حال‌حاضر قصد دارد گروهی از بانوان آرایشگر محله را گرد هم آورد تا آن‌ها نیز حرکتی انسان‌دوستانه همچون گروه آرایشگران مرد را برای افراد نیازمند انجام دهد، تاکنون توانسته چند نفری را برای این کار، جذب کند.

جوانی که معاون آموزشی دبستان بعثت است، راه‌انداختن کار‌های مردم را سال‌ها پیش از پدر و مادرش آموخته و در حال حاضر نیز با مشارکت مردم، دستی در کار خیر دارد؛ از تهیه جهیزیه نوعروسان گرفته تا تهیه نان برای نیازمندان، کلوچه و نان غنی‌شده برای دانش‌آموزان کم‌بضاعت و تهیه لباس برای دانش‌آموزان نیازمند.

خودش می‌گوید: «زمانی که سال‌۶۸، برای تدریس به یکی از روستا‌ها اعزام شدم، چون بسیاری از زنان سواد نداشتند، شروع به تدریس درس‌های سواد‌آموزی کردم. مدتی برای این کار حقوق دریافت کردم و کمی بعد، پرداخت‌ها را قطع کردند، اما من بازهم به این کار به‌صورت رایگان ادامه دادم، چراکه علم و توانایی‌اش را در خودم می‌دیدم.

وقتی هم به دبستان بعثت در تبادکان منتقل شدم و با دانش‌آموزان و خانواده‌های کم‌بضاعت روبه‌رو شدم، طرح بن نان را اجرا کردم. برای این کار، کفاره روزه‌ها را از‌طریق جلسات قرآن خانگی جمع می‌کردیم و در‌قالب قراردادی با نانوایی‌ها، این پول را به آن‌ها می‌پرداختیم تا خانواده‌های کم‌بضاعت با ارائه بن، نان رایگان دریافت کنند.»

جوانی که باور دارد انجام کار خیر خیلی آسان است، در ادامه می‌گوید: «چند سال قبل با دیدن کارگر‌های سرگذر، آن هم در فصل زمستان که کار و بار آنچنانی هم برایشان فراهم نیست، تصمیم گرفتم در خانه ساندویچ درست کرده و با همسرم بین آن‌ها تقسیم کنیم و این کار را از همان زمان تا به الان ادامه داده‌ایم.»

جوانی می‌گوید می‌گوید: «هنگامه و حانیه، دختران ما، بیشتر مواقع در کار‌های انسان‌دوستانه‌ای که ما انجام می‌دهیم، همراهمان بوده و کمکمان می‌کنند؛ آن‌ها حتی پول توجیبی‌های خود را جمع کرده و درکنار لوازم‌تحریر بلااستفاده‌ای که دارند، آن را به نیازمندانی که شناسایی می‌کنیم، می‌دهند. حتی یکی از دخترانم که مدرسه‌اش دو دست لباس فرم به آن‌ها داده بود، یکی را بدون اینکه از کاورش دربیاورد، به دانش‌آموزان کم‌بضاعت بخشید.»

جوانی معتقد است کار خیر فقط در کمک مالی به دیگران نیست، بلکه حفظ محیط زیست، خوب حرف‌زدن و صرفه‌جویی‌کردن نیز نوعی کار خیر است.  

* این گزارش چهارشنبه، ۱۵ مهر ۹۴ در شماره ۱۶۷ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است. 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44