کد خبر: ۷۳۷
۰۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

گله‌ داور جهانی کاراته: بی‌پولی معضل بزرگ ورزش پایه

دی‌ماه سال گذشته مسابقه‌ای در شیراز برگزار می‌شد که اگر نمی‌رفتیم، جای اسم تیممان خالی می‌ماند. برای رفتن به شیراز ون کرایه کردیم. 2نفر از مادران شاگردانم هم ما را همراهی می‌کردند که در مجموع 8نفر بودیم. در مسیر راه ون خراب شد. ما 10ساعت در سرمای هوا در کویر گیر کردیم و تا صبح از سرما لرزیدیم. فقط یک مرد همراهمان بود و هیچ‌کسی نبود که به دادمان برسد. صبح خودرویی رد شد و ما را تا پمپ‌بنزین بکسل کرد. از آنجا 2پژو کرایه کردیم. کرایه آن 2خودرو را از هزینه خوردوخوراکمان دادیم. تا به شیراز برسیم، 35ساعت طول کشید. بچه‌ها سرما خورده بودند و با تب 40درجه روی تاتامی رفتند و مسابقه دادند.

بار اولی که با رزدا ضیاشهابی تماس می‌گیرم، بعد از احوالپرسی وقتی می‌فهمد برای مصاحبه می‌خواهیم وقتی تنظیم کنیم، تعجبش را به زبان می‌آورد. برایش عجیب است که از رسانه‌ای مانند شهرآرا با او تماس گرفته‌اند. با اینکه بیش از 25سال است که مربی کاراته بوده و در 15سال گذشته بارها بازی‌های جهانی را قضاوت کرده، اما باز هم برایش جای تعجب دارد و در تصورش این باور جا خوش کرده است که به زن‌های کاراته‌کار بی‌توجهی می‌شود و حتی در رسانه‌ها هم جایی ندارند. قرارمان می‌شود در تحریریه، رزدا برای مصاحبه مقابلمان می‌نشیند و از روزهای جنگیدنش برای ورزش مشهد می‌گوید. 

 

لباس سفید دایی

ضیاشهابی در آستانه چهل‌سالگی است. او اصالتی کرمانی دارد و در خانواده‌ای تحصیل‌کرده به‌دنیا آمده است: «پدرم مهندس مخابرات بود و مادرم ماما، من و 3برادرم در این خانواده بزرگ شدیم. من و یکی از برادرهایم وارد عرصه کاراته شدیم.»
وقتی از علاقه‌اش به کاراته می‌پرسم، ماسک روی صورتش را جابه‌جا می‌کند و می‌گوید: «از وقتی اولین خاطرات کودکی‌ام را به‌یاد می‌آورم به کاراته علاقه داشته‌ام. دایی‌ام کاراته‌کار بود. دیدن او در لباس سفید کاراته برایم آن‌قدر جذاب بود که با همان کودکی آرزو کردم یک روز مانند او وارد این رشته بشوم. دایی‌ هم بدش نمی‌آمد خواهرزاده‌هایش مانند خودش ورزش‌کار باشند، برای همین از همان پنج‌شش‌سالگی من را با خودش به باشگاه می‌برد.»

 

حس قدرت

هم‌بازی‌های رزدا در خانه پسر بودند. او دلش نمی‌خواست در مقابل پسرها به‌قول خودش کم بیاورد: «از همان کودکی از آدم‌های ضعیف خوشم نمی‌آمد. در واقع به‌همین دلیل به‌سمت ورزش رزمی رفتم تا همیشه قدرتمند بمانم. کاراته به من حس قدرت می‌داد و همین موضوع باعث شد با جدیت به‌سمت این ورزش کشیده شوم. از سویی چون با پسرها بزرگ شده بودم، رفتارم مانند آن‌ها بود، حتی علایقم پسرانه بود. فیلم‌های رزمی نگاه می‌کردم و از دیدن حرکات ورزشی ستاره‌های معروف این فیلم‌ها لذت می‌بردم، طوری که حرکاتشان را با دقت نگاه می‌کردم و در خانه ادایشان را درمی‌آوردم.»

او تنها دختر خانه بوده و مادرش حساسیت زیادی در تربیت وی به خرج می‌داده است: «چون تک‌دختر بودم، مادرم راضی نبود وارد ورزش رزمی شوم. نگران بود مبادا آسیب ببینم، اما حریفم نمی‌شد. تا وقتی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم، با اصرار، همراه دایی‌ به باشگاهشان می‌رفتم و از وقتی بزرگ‌تر شدم، فیلم رزمی نگاه می‌کردم و در خانه همان حرکاتی را که در فیلم و در باشگاه مردانه دیده بودم، تمرین می‌کردم. دایی هم کمکم می‌کرد. مادر همچنان اصرار می‌کرد که وارد این رشته نشوم، اما آن‌قدر گریه کردم تا رضایت داد. با این‌حال فکر می‌کرد مدتی که باشگاه بروم، حوصله‌ام سر می‌رود و برایم یکنواخت می‌شود.»

 

با لباس دایی به باشگاه رفتم

در این ماجرا از رزدا اصرار و از مادر انکار بود. درنهایت کار به‌جایی رسید که سرانجام خانواده با باشگاه‌رفتن تنها دخترشان موافقت کردند، اما هنوز حمایتی در کار نبود و منتظر بودند رزدا پس از مدتی دست از پا درازتر به خانه برگردد و از صرافت ورزش رزمی بیفتد: «مادرم حاضر نمی‌شد برایم لباس کاراته بخرد. فکر می‌کرد دل‌سرد می‌شوم و دنبال ورزش رزمی را نمی‌گیرم. 12سال بیشتر نداشتم که به خانه مادربزرگم رفتم و از او خواستم لباس کاراته دایی را به من بدهد. آن روزها دایی ایران نبود. با اصرار من مادربزرگم قبول کرد. تا وقتی برایم لباس خریدند، من با لباس دایی به باشگاه می‌رفتم. در لباس دایی گم می‌شدم، اما آستین‌ها و پاچه شلوار لباس را تا می‌زدم و با همان اوضاع به زمین می‌رفتم.»

خیلی طول نمی‌کشد که مربی‌ها به استعداد رزدا پی می‌برند. او که کاراته را دیرتر از بقیه هم‌باشگاهی‌هایش شروع کرده است، به‌سرعت نشان می‌دهد که تمرین‌هایش در منزل و دیدن فیلم‌های رزمی چندان هم بی‌اثر نبوده است.

 

روی هوا بودم

وقتی از اولین مدالش می‌گوید، چشم‌هایش برق می‌زند: «مسابقات در استان کرمان برگزار می‌شد، من هم همه حریف‌هایم را شکست دادم و اول شدم. مسابقه چندان بزرگ نبود، اما برای من خیلی بزرگ و مهم به‌نظر می‌رسید. وقتی برای گرفتن مدال اسمم را صدا زدند، انگار در این دنیا نبودم، پاهایم می‌لرزید و حس عجیبی داشتم که با هیچ کلمه‌ای نمی‌توانم بیانش کنم. فقط می‌دانم روی هوا بودم. آن مدال بهترین هدیه عمرم بود.»

از آنجا مدال‌آوردن‌های رزدا شروع می‌شود. او پشت سر هم به مسابقات می‌رود و حریفانش را شکست می‌دهد و نتیجه این تلاش 50مدال استانی می‌شود: «هر ورزش‌کار برای اینکه وارد تیم‌ملی شود، باید تمام حریفانش در رشته مدنظرش را شکست دهد، یعنی همیشه باید اول باشد. من هم تا سال‌ها حریفی نداشتم که در مقابلش پیروز نشده باشم، برای همین به اردوی تیم‌ملی دعوت شدم، اما همان سال ازدواج کردم و با شروع زندگی مشترک و بارداری نتوانستم به تیم‌ملی راه پیدا کنم. با این‌حال فقط 9ماه دوره بارداری را به‌صورت حرفه‌ای روی تاتامی نرفتم و دقیقا بعد از به‌دنیاآمدن دخترم به میادین ورزشی برگشتم.»

 

داوری از نوجوانی

از وقتی رزدا به‌صورت حرفه‌ای در عرصه کاراته ظاهر می‌شود، برای اینکه چم‌وخم کار را بیاموزد، دوره‌های داوری را هم می‌گذراند: «برای شرکت در دوره‌های داوری سن‌وسالم کم بود، طوری که مربی‌ها می‌گفتند نمی‌توانند به من مدرک داوری بدهند، اما من به‌دنبال گرفتن مدرک نبودم، بلکه می‌خواستم روی تاتامی حرفه‌ای ظاهر شوم و خطاها و علت سوت‌های داورها را بدانم. برای همین از همان نوجوانی تمام دوره‌های داوری را یاد گرفتم و به‌همین دلیل از وقتی سنم اجازه می‌داد، در کنار مسابقاتی که در آن شرکت می‌کردم، داوری هم انجام می‌دادم.»

 

 

داور مسابقات جهانی

رزدا بعد از ازدواج به مشهد کوچ می‌کند و برای همیشه در شهرمان ماندگار می‌شود. او سال‌هاست در محله فرامرزعباسی زندگی می‌کند. ازدواج و مادری باعث شد مسیر زندگی رزدا تغییر کند و نتواند در اردوی تیم‌ملی شرکت کند و ماه‌ها در شهر دیگری در اردو باشد، اما نتوانست عشقش به کاراته را کم‌رنگ کند: «من جزو اولین زنانی بودم که در مسابقات کشورهای اسلامی که در ایران برگزار شد، داوری کردم. تا آن موقع بانوان کاراته‌کار برای حضور در مسابقات اجازه خروج از کشور را نداشتند، ولی اولین سالی که بانوان برای حضور در مسابقات کاراته از کشور خارج شدند، من عضو تیم دانشگاه آزاد کشور بودم و از طرف این دانشگاه به مسابقات اعزام شدم. سال1381 و مسابقات اوکراین اولین حضور بانوان کاراته‌کار در میادین برون‌مرزی بود. من در آن دوره از مسابقات مقام سوم را کسب کردم.»

رزدا در رشته توسعه و مدیریت منابع انسانی مدرک کارشناسی‌اش را دریافت می‌کند و در همین دوره هم در مسابقات برون‌مرزی شرکت می‌کند: «وقتی در اوکراین به مقام سوم مسابقات دست پیدا کردم، در پوستم نمی‌گنجیدم. شرکت در مسابقات خارج از کشور برایم رؤیا بود. آنجا مسابقات خیلی حرفه‌ای و سخت بود و سوم‌شدن در این مسابقات راحت به‌نظر نمی‌رسید. وقتی برای دریافت مدال روی سکو رفتم، نتوانستم جلو اشک‌هایم را بگیرم. حس عجیبی داشتم که توصیفش کار راحتی نیست.»

 

دارنده 10مدال جهانی در کاراته

از آن سال رزدا ضیاشهابی در مسابقاتی که در کشورهای مختلف در رشته‌اش برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد. او بارها به ترکیه، اوکراین، کره، ژاپن، مالزی، قبرس و... سفر کرد و بارها به مقام دومی و سومی دست پیدا کرد. نتیجه این سفرهای خارجی کسب 10مدال جهانی و جام آزاد بوده است: «خاطرم هست وقتی در مسابقات آسیایی ژاپن مدال گرفتم، به کشور برگشتم و از دست رئیس‌جمهور وقت ایران جایزه گرفتم. برای این پیروزی‌ها بارها از استاندار و شهردار هم جایزه دریافت کردم. سطح مسابقات در کشورهای دیگر خیلی بالا بود. در مسابقه‌ای در قبرس با حریفی مواجه شدم که از من خیلی کوتاه‌قامت‌تر بود. همین ریزنقشی باعث شد با خودم فکر کنم او را به‌راحتی شکست می‌دهم، اما با شروع مسابقه فهمیدم درباره او اشتباه می‌کردم. او آن‌قدر چابک بود که مثل فرفره در زمین می‌چرخید و حرکاتش را اجرا می‌کرد.»

 

تدریس در دانشگاه فردوسی و دانشگاه آزاد

موفقیت‌های رزدا باعث شد از او خواسته شود در رشته تربیت‌بدنی در دانشگاه فردوسی و دانشگاه آزاد تدریس کند و او هم با کمال میل می‌پذیرد: «چند سالی در دانشگاه تدریس می‌کردم. همان سال‌ها مربی هم بودم و در باشگاه‌ها با شاگردان بااستعداد این رشته تمرین می‌کردم. 2شاگردم عضو تیم‌ملی شدند. این برایم افتخار بزرگی بود. سپس چندسالی از ایران رفتم و وقتی برگشتم کار برایم سخت‌تر شده بود. وقتی برگشتم، فدراسیون برای مسابقات آسیایی به کشورهای دیگر داور اعزام می‌کرد، اما من را برای حضور در دوره‌های آموزشی و داوری معرفی نمی‌کردند. البته من با کاراته یاد گرفته بودم که صبوری کنم، برای همین ماندم و صبوری کردم.»
از سه‌چهار سال پیش باز همه‌چیز به‌روال سابق برمی‌گردد و رزدا پله‌های ترقی را در زمینه داوری آسیایی طی می‌کند: «اولین درجه داوری آسیایی‌ام را از اردن گرفتم. فکر می‌کنم اولین زن کاراته‌کار کشورمان هستم که هم‌زمان در کاتا و کمیته درجه آسیایی در داوری گرفته است. سال گذشته هم درجه آسیایی را از ازبکستان دریافت کردم. آنجا، هم در کلاس‌ها شرکت می‌کردم و هم داوری مسابقات را به‌عهده داشتم. هرچند اگر از 10سال پیش من را برای این دوره‌ها اعزام می‌کردند، پیشرفتم خیلی بیشتر از الان بود.»

 

کاراته آرامش‌بخش است

رشته رزمی کاراته خشن به‌نظر می‌رسد، اما رزدا معتقد است همیشه درحال انجام حرکات این ورزش آرامش دارد: «این رشته به‌نظر پر از حرکات ضرب‌دار و سخت است، اما برای من آرامش عجیبی داشته است. هیچ‌وقت برای اینکه بتوانم از خودم دفاع کنم، وارد کاراته نشدم، بلکه با انجام آن روحم آرام گرفته است. برای همین همیشه از شاگردهایم می‌خواهم از تک‌تک حرکاتش لذت ببرند و در حین تمرین‌ها و مسابقات خشونت نداشته باشند، چون خشونت با روح ورزش‌کاری در تضاد است. می‌شود گفت کاراته با روح و روان رابطه مستقیم دارد. اگر ذهن آرام نباشد، ورزش‌کار موفق نمی‌شود. ذهن عصب و عضله را برای انجام حرکات ورزشی هماهنگ می‌کند، به همین دلیل همیشه ذهن باید در آرامش باشد تا بهترین تصمیم را در اجرای فنون کاراته بگیرد. از طرفی من با ورود به کاراته، افتادگی را تجربه کردم. کاراته غرور برنمی‌دارد. باید افتاده باشی تا به موفقیت دست پیدا کنی. اگر ورزش‌کار درگیر غرور شود، به حرف‌های مربی توجه نمی‌کند و به موفقیتی که شایسته تلاشش است، دست پیدا نمی‌کند.»

 

سرمربی تیم کاتای استان

رزدا ضیاشهابی 5سال است که مربی تیم کاتای استان است. تیم‌هایی که داشته است، چه نونهال و نوجوان و جوان همیشه مقام‌آور مسابقات لیگ بودند. از شاگردهای وی یک نفر در انفرادی و 3نفر در تیمی به اردوی تیم‌ملی دعوت شده‌اند: «من با شاگردانم به مسابقات مختلف می‌روم و در همین سال‌ها از نزدیک شاهد مشکلات شاگردانم بوده‌ام؛ کودکان و نوجوانان بااستعدادی که به‌دلیل فقر به‌سختی در مسابقات شرکت می‌کنند.»

وقتی حرف از مشکلات شاگردانش می‌شود، بارها این جمله را تکرار می‌کند: «اگر ادامه بدهم، گریه‌ام می‌گیرد» و «اگر وارد جزئیات شوم، اشکم درمی‌آید». رزدا خودش را کنترل می‌کند، اما به‌راحتی می‌شود فهمید چه مصائبی را از نزدیک شاهد بوده است: «عاشق کارم هستم. هیچ‌وقت از شاگردانم که وضع مالی مناسبی ندارند، برای مربیگری هزینه‌ای دریافت نمی‌کنم، حتی در حد توانم کمک می‌کنم به‌علت مشکلات مالی از مسابقات باز نمانند. برای ساعت تمرین شاگردانم باید سالن تمرین کرایه کنم، هزینه یک نوبت باشگاه 700هزار تومان است. این درحالی است که خیلی از همین استعدادها که امید پیروزی در میادین جهانی هستند، برای پرداخت هزینه باشگاه هم با مشکل مواجه‌اند. به‌نظرتان شاگردی که پدرش کارگر است و ماهی 2میلیون درآمد دارد، چطور می‌تواند از پس مخارج ورزشی‌اش بربیاید؟! در بین شاگردانم دختری بود که پدرش نانوا بود و مادرش در منازل کارگری می‌کرد، هزینه‌ شرکت این شاگرد در مسابقات کشوری را خودم پرداخت کردم. این تنها گوشه‌ای از مشکلات است.»

 

سختی بی‌پولی

او از شاگردی می‌گوید که روز مسابقه از صبح تمرین می‌کند و وقتی مربی به‌ رنگ‌ورویش نگاه می‌کند، متوجه می‌شود پولی نداشته است تا شکمش را سیر کند. او از نبود پول برای رفتن به هتل و ماندن در نمازخانه راه‌آهن می‌گوید که باعث شد به سر شاگردانش شپش بیفتد. رزدا از شاگردانی می‌گوید که در سرمای هوا روی زمین سرد سالن ورزشی خوابیدند و صبح با بدنی خشک برای مسابقه روی تاتامی رفتند: «بیشتر بچه‌هایی که به‌صورت حرفه‌ای در این رشته با آن‌ها کار کرده‌ام، برای پیشرفت پشتوانه‌ای ندارند. از این استعدادها هیچ حمایتی نمی‌شود. چرا پشتیبان‌های مالی فقط به‌سمت رشته‌هایی مثل فوتبال و کشتی می‌روند؟ در مشهد این مشکل بیشتر دیده می‌شود. در شهرهای کوچک مثل کرج، قزوین و... کاراته‌کارها اسپانسر دارند، اما در مشهد از این اسپانسر خبری نیست. نبود اسپانسر یعنی بی‌‌پشتوانه‌بودن نوجوانان ورزش‌کار، یعنی ترک میادین ورزشی به‌علت بی‌پولی.»

 

حمایت نیست

این داور جهانی کاراته از کارخانه‌دارانی که می‌توانند پشتیبان مالی دختران ورزش‌کار شوند و نمی‌شوند، گله دارد: «کم نیستند کارخانه‌دارانی که فرزندانشان درگیر موادمخدر می‌شوند. این افراد به‌جای اینکه برای دور نگهداشتن فرزندانشان از مواد و ترک آن هزینه کنند، باید قبلش پشتیبان ورزشی شوند و 4جوان دیگر را هم در این راه حمایت کنند.»

به اینجای ماجرا که می‌رسد، این مربی مهربان خاطره‌ای را برایمان تعریف می‌کند که بارها بینش تلاش می‌کند اشک نریزد: «دی‌ماه سال گذشته مسابقه‌ای در شیراز برگزار می‌شد که اگر نمی‌رفتیم، جای اسم تیممان خالی می‌ماند. برای رفتن به شیراز ون کرایه کردیم. 2نفر از مادران شاگردانم هم ما را همراهی می‌کردند که در مجموع 8نفر بودیم. در مسیر راه ون خراب شد. ما 10ساعت در سرمای هوا در کویر گیر کردیم و تا صبح از سرما لرزیدیم. فقط یک مرد همراهمان بود و هیچ‌کسی نبود که به دادمان برسد. صبح خودروی رد شد و ما را تا پمپ‌بنزین بکسل کرد. از آنجا 2پژو کرایه کردیم. کرایه آن 2خودرو را از هزینه خوردوخوراکمان دادیم. در واقع از وقتی از مشهد راه افتادیم تا وقتی به شیراز رسیدیم، 35ساعت طول کشید. بچه‌ها سرما خورده بودند و با تب 40درجه روی تاتامی رفتند و مسابقه دادند.»
رزدا سکوت می‌کند. بغضش را قورت می‌دهد. رسیدن به شیراز برای او و شاگردانش عذابی شده بود که انگار تمامی نداشت. به شیراز که رسیدند، باید خودشان را به مرودشت می‌رساندند، چون مسابقات در مرودشت برگزار می‌شد: «فدراسیون برای برگزاری مسابقات به بهانه‌های مختلف پول می‌گیرد. مسابقه هم که برگزار می‌کند، پول می‌گیرد. غذا و خوابگاه هم پولی است. پس چطور انتظار دارند در این شرایط اقتصادی بچه‌های ورزش‌کار با هر نوع وضعیت اقتصادی در مسابقات شرکت کنند؟!»

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44