یکی از نمادهای عینی تلفیق هنر و صنعت در منطقه ما المانهای شهری است؛ المانهایی که علاوهبر هویتبخشی، نظرگاههای زیبا و دلچسبی برای شهروندان پدید میآورد. لابد شما هم در گذر از بولوارها و خیابانهای منطقه، برخی از این المانها را دیدهاید.
این المانها در هر شکل و اندازه که باشند، موید خلاقیتی هستند که سازندگانشان برای زیباسازی شهر و منطقه بهخرج دادهاند. نمونهاش، یکی از المانهای فضای سبز منطقه و شهر مشهد است که به لطف ذوق و خلاقیت یکی از جوانان محله سرافرازان طراحی و اجرا شده است؛ المان «آبشار گل».
این المان که در میادین زیادی ازجمله در میدان دلاوران جانمایی شده، توسط رضا عنایتی جوان بیستونهساله و خلاق شهرمان طراحی و اجرا شده است. در شهرآرامحله این هفته با او همراه شده و از دنیای خلاقانهاش پرسیدهایم.
در خانوادهای چهارنفره متولد شدم. برادر بزرگترم مهندسی عمران خوانده بود و کارشناسیارشد شهرسازی داشت؛ به همین دلیل، من هم کارشناسارشد معماری گرفتم. حقیقت این است که از دوران کودکی به انجام فعالیتهای نوآورانه و ابداعی بسیار علاقهمند بودم و سعی میکردم کارهای جدید و مختلفی را تجربه کنم.
در دوران دبستان، خودم کتابهایی درزمینه هنر و کاردستی تهیه میکردم و مجسمههای کوچکی با گِل و چوب و مواد ساده دیگر میساختم. از ساختن این کاردستیها خیلی لذت میبردم. این روند در زندگیام ادامه داشت تا کمکم به رشته ساختمان و درحقیقت معماری و طراحی ساختمان علاقهمند شدم؛ بنابراین نقشهکشی معماری را در هنرستان طالقانی بهعنوان رشته تحصیلی انتخاب کردم و درنهایت سال ۱۳۸۳ با رتبه ۲۶۰ کشوری بهعنوان نفر چهارم معماری در دانشکده منتظری مشهد پذیرفته شدم.
تحصیلات معماری را تا کارشناسیارشد ادامه دادم، اما چون همیشه نگرشم این بوده که نباید دنیا را تنها از یک بُعد دید و اینکه خود رشته معماری، علوم دیگری را نیز دربرمیگیرد، از بدو ورود به دانشگاه، وارد مرکز آموزش فنیوحرفهای هم شدم تا رشتههای مختلف مرتبط با معماری را همچون نقشهبرداری، نقشهکشی و... بهصورت تخصصی و عملی فرابگیرم.
در ادامه به مهارتهایی پرداختم که در دانشگاه نمیتوانستم بیاموزم. یکی از علاقهمندیهایم «کشاورزی» بود؛ بنابراین دورههای فنیوحرفهای را درزمینه باغبانی، گیاهان دارویی، پرورش زنبورعسل و موضوعات مرتبط با آنها طی دوسهسال گذراندم.
سعی کردم آموزشهایی را دنبال کنم که علاوهبراینکه به آنها علاقه دارم، هدفمند هم باشد. میخواستم از علمی که بهدست میآورم استفاده کنم؛ نتیجهاش این شد که بهعنوان یک معمار آشنا با فضای سبز، توانستم بهخوبی از پس طراحی یک پارک برآیم.
هنوز آرام نگرفته بودم. شوق یادگیری داشتم. رفتم دنبال فراگیری تخصصی و علمی راهنمایی تور، گردشگری و هتلداری. دورههای راهنمای تور داخلی و خارجی، مدیریت اوردو و آشپزی سریع و فستفود را گذراندم. البته تمام اینها مرتبط با کارم بود؛ من معمار بودم و میدانستم که یک بنا میتواند جاذبه گردشگری هم باشد. ازسویی مدتی بهعنوان راهنمای تورهای مشهدشناسی فعالیت کردم؛ تجربهای که بسیار لذتبخش بود.
درکنار این فعالیتها، ازآنجاکه به موضوعات پژوهشی و تحقیقاتی هم بسیار علاقهمند بودم، حدود ۱۳ سال بهعنوان عضو ثابت انجمنهای میراث فرهنگی استان، شهرستان مشهد و شاندیز، تحقیقات میدانی و عکاسی مستندسازی بافت تاریخی قسمتهایی از محلات قدیمی مشهد و همچنین تحقیقات میدانی مستندسازی بعضی از روستاهای شاندیز را انجام دادم.
حضور و کسب رتبه برتر استانی و کشوری در جشنواره ملی غذا، نمایشگاههای غذاهای بومی و سنتی و سرپرستی بازیهای بومی و محلی استان در جشنوارههای مختلف کشوری درراستای همکاری ام با انجمنهای میراث فرهنگی بود. این علمآموزی و تجربههای مختلف سبب شد با اعتمادبهنفس وارد فضای حرفهای شوم.
از سال ۸۷ فرصتی پیش آمد تا طراح و مجری نمایشگاههای مناسبتی متعددی شوم. تیمی بودیم متشکل از آموزشوپرورش، میراث فرهنگی و شهرداری. کارهای زیادی انجام دادیم مثلا نمایشگاهی به شکل کاروانسرا با موضوع دهه امامت و ولایت در میدان جانباز برپا کردیم یا نمایشگاههای هویتی فرهنگسرای بهشت را راهانداختیم.
در طرحهای استقبال از بهار در سالهای مختلف شرکت کردیم، آرامگاه نادری، «دیار خورشید» و «مشهد، شهری که خاموش نمیشود». در این سالها همچنین غرفهآرایی گل و گیاه، طراحی ماکت میدان امامحسین (ع) و دکورسازی نمایشگاه سالانه گل و گیاه را در نمایشگاه بینالمللی انجام دادم و یکسال هم در بخش طراحی خودرو، برای مسابقات رالی اتوموبیلرانی شرکت و این کار را نیز تجربه کردم.
پساز اینکه فعالیتهایی درزمینه نمایشگاههای موضوعی در سطح شهر انجام دادم، طبق فراخوان شهرداری مشهد برای طراحی و اجرای المانهای شهری در سال ۹۰، اجرای المانی را که دو نفر از دوستانم طراحی و برنامهریزی کرده بودند، برعهده گرفتم.
بعد، طراحی و اجرای سه المان را خودم انجام دادم و تا سال ۹۲ در مجموع ششالمان در مشهد طراحی و اجرا کردم که هنوز هم برخی از آنها در شهر هست؛ ازجمله آنها میتوانم به المان «آبشار گل» که در حال حاضر در میدان دلاوران قرار دارد، اشاره کنم.
در زندگی همواره علاقهمند به کسب تجربیات جدید و روبهروشدن با یک چالش تازه بودهام که بتوانم از آنها در زندگی استفاده کنم؛ ازاینرو انجام کاری نو برایم خیلی جالبتر و جذابتر از تکرار فعالیتی قدیمی بود. پساز اجرای آن ششالمان، این کار برایم جاذبهای نداشت و دیگر در این زمینه فعالیت نکردم و پساز آن به حوزه کارهای پژوهشی و تحقیقاتی وارد شدم تا بتوانم برنامه جدیدی تعریف کنم.
درزمینه فعالیتهای پژوهشی تاکنون پنجمقاله من به چاپ رسیده است. بهاضافه دو طرح پژوهشی که یکی با دانشگاه آزاد و یکی هم با بنیاد نخبگان نیروهای مسلح کار کردهام. سه کتاب هم آماده برای چاپ دارم که یکی درباره تاریخ مشهد و دو کتاب دیگر هم مرتبط با موضوعات بازیهای بومیمحلی و المانهای شهری است.
سال ۸۸ وقتی که مدیریت تورهای مشهدشناسی و مشهدگردی را انجام میدادم، همیشه نگاهم این بود که علاوهبر آنچه در کتابها نوشته شده، چیزهای جدیدی پیدا کنم که تجربه شخصی خودم باشد. زمانیکه دانشجو بودم، بهواسطه یکی از استادانم که در میراثفرهنگی مشغول بود، یک کار مستندسازی شامل عکاسی از بافتهای تاریخی
سطح مشهد انجام دادیم و باتوجهبه علاقه شخصیام هم هرگاه داخل شهر میرفتم، جستهگریخته عکاسی میکردم؛ درنتیجه آرشیوی از اتفاقات و زمانهای مختلف و شکل و شمایل مختلف شهر جمعآوری کردهام. امروز باتوجهبه آن تجربه گرانقدر، یکی از برنامههایم این است که با نگاه متفاوتی به مشهد، تحقیقات دیگری انجام دهم که با یکی از همکارانم درحال تهیه این کار هستیم.
باتوجهبه علاقه بسیاری که به مباحث ادبی داشتم، درزمینه داستاننویسی هم گامهایی برداشتهام و از یک جشنواره لوح تقدیر نیز دریافت کردهام. همچنین در مقطعی، شهرداری مشهد، افرادی را بهمنظور اجرا و مجریگری برای همکاری با سامانه مجریان این نهاد فراخوانده بود و ازآنجاکه مثل همیشه دنبال کسب تجربیات جدید بودم، در این آزمون هم شرکت کردم و از بین هزارنفر شرکتکننده، بهاتفاق چندتن دیگر برای حضور در کلاسها برگزیده و پساز سهدوره کلاس و کارگاه، بهعنوان عضوی از این سامانه انتخاب شدم و درقالب یک دانش و علم، این فن را نیز یاد گرفتم و در سالهای ۸۹-۹۰ در مراسم و جُنگهای شهری بهعنوان مجری حضور داشتم.
امسال هم باهدف تکمیل فرایند کاری خود، در دورههای گویندگی شرکت کردهام و آموزش میبینم که فعلا در یک مقطع آن، توانستهام مدرک حرفهای دریافت کنم.
فکر میکنم رمز موفقیتم درزمینههای مختلف، این است که ترسی از پرداخت زکات علمم ندارم و هرجا میروم، اندک اطلاعات و علمی را که دارم، دراختیار دوستانم قرار میدهم تا بتوانند استفاده کنند و در کسب و کار خود موفق شوند. ازاینرو درحالحاضر سعی میکنم بهعنوان مشاور درکنار دوستانم باشم و از این کار لذت میبرم.
مهمترین نتیجه همه این دورهها و آموختههای من، این شد که توانستم با افراد و اندیشههای مختلفی آشنا شده و ارتباط مناسبی برقرار کنم. درکل فردی انعطافپذیر شدهام و خیلی از خلقیات رفتاری را علاوهبر دانشی که فراگرفتهام، توانستهام یاد بگیرم و بهنوعی به علم مردمشناسی برسم.
حالا یک دوست زنبوردار دارم، یک دوست مهندس، یک دوست راننده، یک دوست که در حوزه تاریخ میداند و... که این هنر تعاملداشتن، به من خیلی کمک کرد تا در زندگی، مسیر مناسب و درستی را بتوانم طی کنم.
* این گزارش چهارشنبه، ۱ دی ۱۳۹۵ در شماره ۲۲۴ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.