کد خبر: ۱۳۳۷۰
۲۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
عماد و احسان، برادرانی که در چند دنیا زندگی می‌کنند!

عماد و احسان، برادرانی که در چند دنیا زندگی می‌کنند!

عماد نیرومند ۱۵ ساله و برادرش احسان ۱۰ ساله در چند هنر سررشته دارند. شعر، داستان‌نویسی، نمایشنامه‌خوانی، نقاشی و سفالگری. آنها در دنیای مجازی هم فعال هستند و وبلاگ ساخته‌اند.

عماد نیرومند ۱۵ ساله و برادرش احسان ۱۰ ساله در چند دنیا زندگی می‌کنند! دنیا‌هایی که آن را، با هم ساخته‌اند. برای ورود به دنیای اولشان که چند دنیای دیگر از دل آن بیرون آمده، باید از کنار پارک میرزاکوچک‌خان که در محله عنصری مشهد است، عبور کنیم.

دنیای دوم آنها، دنیای هنر‌هایی مثل شعر، داستان‌نویسی، نمایشنامه‌خوانی، نقاشی و سفالگری است. دنیای مخصوص ورزششان هم کنار بازاررضاست. آنها دنیای مجازی هم دارند و در این دنیا وبلاگ ساخته‌اند و هنر‌های دنیای دومشان را، به‌علاوه لطیفه و پیامک‌هایی که بعضی از آنها را خودشان ساخته‌اند، در آن  نوشته‌اند. یک دنیای مهم هم دارند که قلبشان است و الان چیزی درباره آن نمی‌گوییم. حالا با ما همراه شوید تا نرم‌نرمک در دنیاهایشان سرکی بکشیم و با این دو برادر آشنا شویم.

شادوشنگول به کانون می‌روند

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره یک که کنار پارک میرزا کوچک‌خان قرار دارد، همان دنیای اول آن‌هاست. عماد و احسان چهارسال است که بیشتر روزها بعد از مدرسه شادوشنگول به آنجا می‌روند و با شرکت در کلاس‌های داستان، شعر، نمایشنامه‌خوانی، سفالگری و نقاشی سرگرم می‌شوند. در همین‌رابطه عماد می‌گوید: نگاه‌کردن به طبیعت پارک میرزا کوچک‌خان، احساس خوبی به من می‌دهد و باعث شده با الهام از آنجا شعرهای بسیاری بنویسیم.

 

ماجرای نگین شکسته

در شهریور ماه امسال گروه شش‌نفره نمایش‌نامه‌خوانی کانون آن‌ها در مسابقات نمایشنامه‌خوانی که بین کانون‌های پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشور برگزار شد، با عنوان نمایش «نگین شکسته» به همراه یک گروه تهرانی توانست مقام اول را کسب کند. نویسنده و کارگردان این کار زهره معماری‌نسب، مدیر همین کانون بود. در این گروه شش‌نفره احسان نقش شخصیت اصلی نمایش به نام محمد و عماد نیز نقش اوستای محمد، حاج‌کریم را بازی کردند. 

عماد، خلاصه این نمایش را که فقط دوماه برای اجرای آن تمرین کردند، برایم این‌طور تعریف می‌کند: محمد هشت‌ساله بعد از فوت پدرش با امام رضا(ع) قهر می‌کند. در بازاررضا نزد حاج‌کریم که انگشترساز است، مشغول به کار می‌شود و نان‌آور خانه.

یک روز نگین باارزشی که حاج‌عباس برای سوارکردن روی یک انگشتر آورده، از دست محمد می‌افتد و دو تکه می‌شود. به دنبال این اتفاق محمد دو کبوترش را که علاقه بسیاری به آن‌ها دارد، نذر حرم می‌کند تا این جریان به خیروخوشی تمام شود. چند روز بعد که حاج عباس به مغازه می‌آید، حرف عجیبی می‌زند و می‌گوید: می‌خواهم نگین را برای نوه‌های دوقلویم که تازه متولد شده‌اند، دوتکه کنیم!

 

یکی مارِ بجزونه!

عماد درباره برتری این نمایشنامه که مقام اول را از آن خود کرد، می‌گوید: ما نمایشنامه را به لهجه مشهدی اجرا کردیم و تنها گروهی بودیم که افکتور داشتیم. درباره افکتور هم توضیح می‌دهد: یک نفر روی صحبت‌های ما، صدای آنچه  را پیرامون داستان در جریان بود می‌گذاشت و حال‌وهوای خوبی برای جذابیت کار ایجاد می‌کرد.

احسان در نقش محمد که شخصیت اصلی داستان بود، باید بهتر از همه بازی می‌کرد و چند جا هم گریه می‌کرد. از او می‌پرسم چطوری حس می‌گرفتی و گریه می‌کردی، می‌گوید: قبل از بخش‌های گریه‌دار، آرام به بچه‌ها می‌گفتم یکی ما رِ بِجزونه تا گریه کُنُم!

قبل از بخش‌های گریه‌دار، آرام به بچه‌ها می‌گفتم یکی ما رِ بِجزونه تا گریه کُنُم!

او این گفتگوی بامزه را از متن نمایشنامه به لهجه مشهدی برایم می‌گوید و بعدش هم می‌خندد و یکی از قسمت‌های جذاب نمایش را اجرا می کند: 
(یک نفر درِ مغازه انگشترسازی را که بسته است، می‌زند)
محمد: کِیَه چِیَه مغازه تعطیلَه؟ 
زائر عرب: أنا زائرُ.
محمد: أنا و ننه نِدِرُم.

 

پینگ‌پنگ کنار بازار رضا

دنیای بعدی دنیای ورزش است. همان دنیایی که گفتم در کنار بازار رضاست. عماد و احسان در بوستان کنار بازار رضا پینگ‌پنگ بازی می‌کنند. حالا نوبت جستجو در دنیای مجازی این دو برادر است. آن‌ها در این دنیا بازی رایانه ای هم می‌کنند؛ البته نه تمام وقت. در کنار بازی، شعر، داستان و لطیفه هایشان را در وبلاگ‌هایشان می‌گذارند.

عماد امسال در مسابقات وبلاگ‌نویسی «فانوس» مقام سوم را آورده است. او مدیر وبلاگ خبرهای مسابقات کانون و وبلاگ مدرسه‌شان هم هست. رایانه کانون هم که خراب شود چاره کار دست اوست و درستش می‌کند. این هنر را هم از پدرش که کار کامپیوتری می‌کند، به ارث برده است.

 

سلام به وطن، ایران کهن

خوب حالا که رسیدیم به دنیای شعر و داستان‌نویسی آن‌ها، بگویم که عماد دوست دارد که فقط شاعر شود و احسان هم دلش می‌خواهد معلم ادبیات شود. آن‌ها شعرهای حافظ، پروین اعتصامی، نیمایوشیج، مصطفی رحمان‌دوست را هم می‌خوانند.

معنای کلمات سخت شعرها را نیز از معلمشان می‌پرسند. عماد می‌گوید وقتی می‌خواهیم شعر یا داستان بنویسیم، شعرهای شاعران دیگر را مطالعه می‌کنیم تا ذهنمان باز شود. او بخشی از یکی از اولین و بهترین سروده‌هایش را بریم می‌خواند: 
سلام به دریا، سلام به صحرا، سلام به دوست و سلام به دشمن، سلام به وطن، ایران کهن.

یک متن از عماد و بخشی از یک داستان هم از احسان در کتاب «صبح و بال و پروانه» که برگزیده بهترین مطالب کانون‌های پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشور است، چاپ شده. از احسان هم می‌خواهم یکی از شعرهایش را برایم بخواند که می‌گوید: شعرها مثل بنزین از سرم می‌پرد!

 

عماد نیرومند ۱۵ ساله و برادرش احسان ۱۰ ساله در چند دنیا زندگی می‌کنند!

 

دنیای خانواده

اما آخرین دنیایی که خیلی درباره آن صحبت نکردیم، دنیای خانواده است. دنیای مهمی که اعضای خانواده نیرومند در آن با لهجه مشهدی با هم حرف می‌زنند. وقتی از عماد می‌پرسم چرا با لهجه صحبت می‌کنید، بادی به غبغب می‌اندازد و می‌گوید: چون زبان اصلی مان است. 

عماد و احسان می‌گویند که ادب و ۹۰ درصد چیز‌هایی را که بلدند، از مادر و پدرشان یاد گرفته‌اند. گفتم که شغل پدرشان کار با  رایانه  است و در واقع آنچه از دنیای رایانه  می‌دانند، انتقال تجربه‌های پدرشان به آن هاست. مادرشان نیز یک کتاب‌خوان درست و حسابی است.

او هم در دوران راهنمایی به صورت مکاتبه‌ای عضو کانون بوده است. او که فرزندانش را به کتاب‌خواندن تشویق می‌کند، درباره نقش کتاب در زندگی می‌گوید: کتاب ذهن را باز می‌کند و باعث می‌شود اطرافیانت را بهتر بشناسی. عماد هم در ادامه صحبت او می‌گوید: مادرم وقتی به جمله‌ای پندآموز در کتابی می‌رسد، صدایمان می‌کند و می‌گوید: بیایید اینجا کنارم بنشینید و این جمله‌ها را بخوانید!

 

عطیه قلب دوم ماست!

وقتی می‌فهمم آنها خواهری ۱۰ ساله به نام عطیه دارند که شب‌ها کتاب زیر سر، خوابش می‌برد، دوست دارم بیشتر درباره‌اش بدانم. عماد و احسان هم درباره عطیه می‌گویند: عطیه قلب دوم ماست. اصلا به آن‌شرلی خانه معروف است. دو تا بالش دارد که یکی برای خودش است و آن یکی برای عروسکش. عطیه خیلی هم دلسوز است و در کار‌های خانه کمک می‌کند.

 

*این گزارش سه شنبه، ۱۴ آذر ۹۱ در شماره ۳۳ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44